بازگشت

تصفيه همراهان در منزلگاه زباله


يكي ديگر از روش هاي صحيح در حماسه عاشورا، تصفيه همراهان بود، وقتي امام حسين عليه السلام از مدينه خارج شد، و دوراني كه در مكّه اقامت داشت و قيام خود را همه جا مطرح كرد، بسياري با انگيزه هاي دنيائي، و غير الهي، همراه امام شدند، و به پيروزي ظاهري فكر مي كردند.

وجود اينگونه از همراهان مي توانست ضربه جدّي بر اصالت انقلاب عاشورا بزند زيرا در لحظه هاي حسّاس فرار مي كردند و نهضت حسيني زير سئوال مي رفت.

امام حسين عليه السلام تصميم گرفت، نيروهاي خود را تصفيه كند، و تنها با انسانهاي عاشق و خالص و شهادت طلب، با يزيد نبرد كند، مرداني كه هرگز سرد نشوند، و دچارترديد نگردند.

از اين رو پس از شنيدن خبر شهادت مسلم و هاني و قيس و عبدالله بن يقطر كه برادر شيري آن حضرت بود، در منزلگاه «زباله» بپاخاست و با صداي بلند سخن گفت:

حديث 301

قال الامام الحسين عليه السلام: بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ أَمَّا بَعْدُ؛ فَقَدْ أَتانا خَبَرٌ فَضيعٌ! قَتْلُ مُسْلِمِ بْنِ عَقيل وَهانِئِ بْنِ عُرْوَةِ وَعَبْدِاللهِ بْنِ يَقْطُرِ، وَقَدْ خَذَلَتْنا شيعَتُنا، فَمَنْ أَحَبَّ مِنْكُمُ الْإِنْصِرافَ فَلْيَنْصَرِفْ، لَيْسَ عَلَيْهِ مِنَّا ذِمامٌ.

امام حسين عليه السلام فرمود: (بنام خداوند بخشنده ومهربان، پس از ستايش پروردگار، همانا خبر دردناك كشته شدن مسلم بن عقيل و هاني بن عروة، و عبدالله بن يقطر به ما رسيد، كه پيروان ما در كوفه ما را خوار كردند، هركس از شما مي خواهد بازگردد، از طرف ما مورد نكوهش قرار نخواهد گرفت). [1] .

وقتي جمعيّت همراه، آخرين اخبار را شنيدند، و دانستند كه امام عليه السلام جز به شهادت فكر نمي كند، دسته دسته، گروه گروه، از لشگرگاه فاصله گرفتند، رفتند و تنها تعداد اندكي از برادران و برادزادگان و ياران خالص برجاي ماندند و در نقل ديگري چنين فرمود:

أيَّهاَالنَّاسُ فَمَنْ كانَ مِنْكُمْ يَصْبِرُ عَلي حَدِّ السَّيْفِ وطَعْنِ الْاَسِنَّةِ فَلْيَقُمْ مَعَنا وَإلاَّ فَلْيَنْصَرِفْ عَنَّا.

(اي مردم هر كس از شما كه مي تواند بر زخم شمشيرها و ضربت نيزه ها، بردبار باشد با ما بماند و گرنه از ما فاصله بگيرد.) [2] .

امام حسين عليه السلام خطاب به ياراني كه ماندند نيز چند بار اتمام حجّت كرد و فرمود برويد، امّا كسي از جاي خود برنخاست و همه به وفاداري با امام هم سوگند شدند. ر الف - اتمام حجّت


پاورقي

[1] تاريخ طبري ج7 ص294، کتاب ارشاد شيخ مفيد ص223.

[2] ينابيع المودة ص406.