بازگشت

عكس العمل كفر جهاني


عظمت و اهميت اين حركت و سنگيني ضربه اي را كه از اين تحول بزرگ به دشمنان اسلام وارد گرديد مي توان در عكس العمل آنان مشاهده نمود كه چگونه سراسيمه دست به دست هم دادند و دشمنيهاي در ميان خود را به فراموشي سپردند و دستيارانشان را در داخل و خارج كشور براي درهم شكستن اين موج عظيم كه پايه هاي كاخهاي ظلم


و ستمشان را به لرزه درآورده بود به كار گرفتند و در انتقام گرفتن از اسلام ناب محمدي صلي الله عليه وآله وسلم بسيج گرديدند و هم زمان با ترور و كشتار علما و روحانيون و ائمه جمعه و اقشار مختلف از پيروان راستين اسلام، حزب بعث ملحد عفلقي به سرپرستي جنايتكارترين عنصر تاريخ، صدام خونخواري را براي حمله به ايران و درهم كوبيدن قدرت اسلام، وادار و تحريك نمودند. جنگي بس بزرگ و هولناك كه هشت سال به طول انجاميد به وقوع پيوست و همه دشمنان اسلام از شرق و غرب و دست نشاندگانشان در كشورهاي به ظاهر اسلامي و الهام، گرفته از كفر جهاني، در اين جنگ عملاً سهيم گرديده و از هيچ نوع ياري و پشتيباني به جبهه كفر مضايقه نورزيدند، اما با همه اين اتحاد و انسجام ايمان و عقيده آهنين مردم و هدايت رهبري، امام بزرگوار همه توطئه دشمنان را خنثي و به مفهوم:«لِيظهِرهُ عَلَي الدّينِ كُلّهِ» [1] تحقق بخشيد.

كفر جهاني مصمم گرديد اين شكست مفتضحانه خود را در جبهه فرهنگي و با عَلَم كردن فردي شيطان صفت و عنصر ناپاك ديگر به نام «سلمان رشدي» جبران نمايد و با حمايت و تبليغ گسترده از كتاب «آيات شيطاني»، با آيات قرآني و آيين محمدي صلي الله عليه وآله وسلم مصاف دهد و شانس خود را در نبرد با اسلام ناب محمدي صلي الله عليه وآله وسلم و رهبر انقلاب مجدداً در بوته آزمايش قرار دهد، اما باز هم نهيب رهبر انقلاب اسلامي و سجاده نشين گوشه جماران و آن سالك راه حقيقت فقه و عرفان در جهان طنين افكند و دشمنان اسلام را با عقب نشيني جديدي مواجه ساخت و براي چندمين بار جام تلخ شكست وذلت را بر كامشان فروريخت و داغي ديگر بر داغهاي دل سردمداران كفر و الحاد برافزود.

آري، امام امت اين چنين آن وظيفه سنگين الهي و مسؤوليت خطير آسماني را كه در اين برهه از تاريخ بر عهده اش محول شده بود در حدي بالا و در سطحي والا كه به تصور من و تو نگنجد انجام داد و با دلي آرام از موفقيتهاي خود در به پيروزي رساندن اسلام و با قلبي مطمئن از شكست كفر و الحاد و با روحي شاد از ايفاي وظيفه امامت و رهبري و با ضميري اميدوار به فضل خداوندي به سوي اللَّه پرگشود و با دلي محزون از


ناآگاهي و تحجر و تقشر گروهي و با دردي جانكاه و قلبي پرخون از خيانت بعضي از دوستان ساده انديش و فريب خورده، از اين جهان خاكي به عالم جاوداني دامن كشيد و مجالست و مصاحبت ملكوتيان را بر همنشيني ناسوتيان برگزيد [2] و امانت سنگين اسلام ناب محمدي را به پيروان عاشق و علاقه مندان فداكارش تحويل داد كه:«اِنَّ اللَّه يأمُركُمْ انْ تُؤدّوا الأماناتِ اِلي اَهْلِها» [3] .

وظيفه ما: اينك وظيفه ما و همه اقشار جامعه و تمام طبقات مختلف از مرد و زن، پير و جوان، روستايي و شهرنشين، بازاري و كشاورز و بالأخره همه گروه و صنوفي كه خود را وفادار به اسلام و قرآن و پيرو خط ولايت و رهرو راه امامت مي دانند ولي به طوري كه ملاحظه فرموديد در اين خطبه شريفه طرف سخن، گروه خاص و شركت كنندگان در مِني و حاضران در زير خيمه حسين بن علي عليهما السلام علما و محدثين امت و صحابه رسول خدا و فرزندانشان بودند و ملاحظه نموديم كه آن حضرت در بخشهاي سه گانه اين خطبه شريفه، وظيفه اين قشر خاص از جامعه را به صورت ديگري ترسيم مي كند و اين طبقه و گروه خاص را مسؤول مي داند و عدم احساس مسؤوليت در اين صنف از جامعه را شديداً مورد ملامت قرار مي دهد.

آري، اگر حسين بن علي عليهما السلام انحراف شخصيتهاي روحاني و معنوي آن دوران را كه در مسأله ولايت پديدار گرديده ريشه همه مفاسد اجتماعي و زيربناي همه ستمها و ظلمها معرفي مي كند امروز انحراف از مقام والاي ولايت فقيه و كشيده شدن به راههاي غيرمستقيم مسلماً مفاسد و خطرات بس بزرگتر از آنچه در زمان اميرمؤمنان عليه السلام اتفاق افتاد به همراه خواهد داشت.

و اگر حسين بن علي عليهما السلام تقصير صحابه و فرزندان صحابه را در مسأله امر به معروف و نهي از منكر، عامل اصلي تسلط اشرار و دشمنان بر مقدرات و سرنوشت مسلمين معرفي مي كند امروز كه دشمنان از لحاظ عِده و عُده قويتر گرديده و براي


بلعيدن اسلام و مسلمين آماده تر شده اند اين عامل نيز داراي نقش بيشتر و اثر عميقتري خواهد بود.

و اگر حسين بن علي عليهما السلام از دست علما و محدثين و سرشناسان آن روز كه به جاي مبارزه با دشمنان، راه سازش با آنان را پيموده اند و به جاي حرمان و تحمل رنج در راه تعالي اسلام و قرآن، رفاه شخصي و لذت مادي را برگزيده اند شديداً مي نالد و نزول نقمت و نكبت و بدبختي و ذلت در اين دنيا و هماغوش شدن با عذاب دردناك و حرمان از رحمت خدا را در آخرت براي آنان پيش بيني مي كند با توجه به شرايط زماني و مكاني و با مقايسه حال و گذشته نگراني نزول اين نقمت و نكبت و ابتلا به چنين عذاب اليم در چنين اوضاع و احوال شديدتر خواهد گرديد.

و لذا بايد عصابه اي كه مشهور به علم و معروف به خير و داراي مهابت معنوي در دلها هستند در دل اقويا عزيز و در ميان ضعفا محترم مي باشند،آنانكه انتظار مي رود كه به طرفداري از حق برخيزند و خونهاي طاهر و مطهري كه در راه اسلام و قرآن ريخته شده حراست نمايند، موقعيت خود را دريابند و اين وظيفه مهم را به نحو احسن به انجام برسانند.

و خوشبختانه چنانكه قبلاً اشاره گرديد تا امروز اين وظيفه الهي انجام گرفته و علماي دين و قشر روحانيت هميشه در صف مقدم جامعه به جهاد عليه دشمنان قيام نموده است و همانگونه كه هدايت جامعه را در عرشه منبر و در محراب عبادت به عهده گرفته است امامت و رهبري خود را در جبهه جنگ نيز به اثبات رسانيده است اگر آيات جهاد را براي مردم تلاوت نموده خود پيش از ديگران جام شيرين شهادت را به سر كشيده است. ولي فراموش نكنيم در اين فراز مقصود نه بيان وصف پيشآهنگان فضيلت و رهروان حقيقت بلكه سخن از خودباختگان تاريخ است؛ زيرا ممكن است در گوشه و كنار جامعه ناآگاهاني متحجر و يا آگاهاني بي درد و رفاه طلب وجود داشته باشند كه در اداي وظيفه خود، قصور ورزند و حق ولايت و رهبري را خفيف انگارند، كساني كه در راه آيين، مالي بذل نكرده اند و در اين راه جان را به خطر نينداخته از اسلام و قرآن در مقابل مخالفان دفاع ننموده اند در فكر خود بوده اند نه به ياد درد جامعه، نه جنگ هشت ساله و شهادت دهها هزار جوان پاكباخته و اسرا و مفقودين و ناله هزاران كودك


يتيم و مادران داغديده تكانشان داد و نه در جريان سلمان رشدي و آيات شيطاني كه مقام مقدس نبوي را در سطح جهاني مورد تحقير و اهانت قرار داد لب تكان دادند.

بزرگترين هنر آنان ايراد و اشكال مي باشد كه كار افراد بيكار و دور از صحنه پيكار است و از خصايص افراد بي تعهد و نه مردان كارزار است، از خود راضياني كه روضه رضوان و امن از عذاب خدا را حق مسلّم خويش مي دانند در صورتي كه نعمت و نكبت، خشم الهي و عذاب سخت اخروي در انتظار آنهاست؛ زيرا آنانكه همه عزّت و تمام شرف خود را مرهون اسلام هستند اينك با اين رفتار خويش عملاً جبهه دشمن را تقويت و در جايي كه صداي «هل من ناصر» اسلام و قرآن در تمام دنيا طنين افكنده است، نه تنها به ياري آن نمي شتابند بلكه در تضعيف آن گام برمي دارند و نمي دانند كه بزرگترين بدبختي در انتظار آنان و شديدترين بلا و مصيبت در كمين آنهاست و اگر به فرض محال، تاريخ اول اسلام تكرار شود و مجاري امور و مصادر احكام به جاي علماي باللَّه دست نشاندگان كفر و دستياران الحاد گردد و در اثر تفرق از حق و اختلاف در سنّت و منازعه در اصل ولايت و رهبري امت در اين مسير، فتوري به وجود آيد ستمگران قدرت بيشتري پيدا خواهند نمود و در خاموش كردن مشعل فروزان نبوت، فعالتر و قويتر خواهند گرديد و ظالمان در ظلم و تعدي، آن چنان پيشتاز خواهند بود كه در ظلم و ستم براي همه ستمگران الگو و سرمشق شوند و در اين جاست كه اولين قرباني فرار از اين مسؤوليتها، خود اين فراريان و اولين سوخته شدگان دراين آتش، خود اين آتش بياران جبهه باطل و دستياران لشكر كفر و نفاق خواهند گرديد:«يُريدُونَ لِيُطْفِئوا نُورَاللَّه بِأفْواهِهِمْ وَاللَّه مُتِمُّ نُورِهِ وَلوكَرِه الكافرون» [4] .


پاورقي

[1] سوره توبه، آيه 33، فتح، 28 و سوره صف، آيه 9.

[2] اين جملات دقيقاً ايامي به روي صفحه کاغذ مي‏آيد که مصادف با اولين سالگرد ارتحال امام بزرگوار و ايام تجديد حزن و اندوه فراموش نشدني آن روزهاي غمبار است که در جريان قلم و حرکت سخن بي‏تأثير نيست.

[3] سوره نساء، آيه 58.

[4] سوره صف، آيه 8.