بازگشت

انحراف از ولايت


اولين مطلبي كه حسين بن علي عليهما السلام در اين خطبه مطرح ساخته انحراف از حق و خارج شدن از مسير صحيح و اصيل ولايت و به فراموشي سپردن وصاياي رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم در اين موضوع مهم و اساسي است كه رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم از اولين روزهاي بعثت و در طول 23 سال دوران نبوتش موضوع ولايت و امامت را مطرح و با بيانات مختلف و تعبيرات گوناگون اميرمؤمنان عليه السلام را به مردم معرفي نمود و از نمونه هاي بارز و محسوس آن داستان «سدّ ابواب» بودكه پس از ورود به مدينه و با شروع ساختمان مسجد و بناي منازل و حجرات در اطراف آن، حكم قطعي صادر نمود كه «سدّوا الأَبْوابَ اِلاّ بابَ عَلي» و سپس فرمود:


«ما أَنَا سَددْتُ اَبْوابَكمْ وَلِكنّ اللَّه اَمَرني بِسَدِّ اَبوابِكُمْ وَفَتح بابِه».

«من اين حكم را از پيش خود صادر نكردم بلكه از سوي خدا مأمور شدم تا آن را به شما ابلاغ كنم».

و اين معرفي باز با بيان «اَنْتَ وليُّ كُلِّ مُؤمِنٍ بَعْدي» و بيانات ديگر ادامه يافت تا اينكه در آخرين ماهها و آخرين روزهاي زندگي رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم اين مسأله مهم و حساس و اين موضوع حياتي با صراحت هرچه بيشتر و در ميان عامّه مردم در «غديرخم» و در ميان مسجد و در بالاي منبر مطرح گرديد تا ديگر براي كسي جاي شك و ترديد و راهي براي تأويل و تفسير باقي نماند كه در اين معرفيها حضار مجلس «مني» خود شاهد و ناظر بودند و يا از صحابه مورد اعتماد و از شاهدان عيني شنيده بودند و لذا پاسخ آنان به حسين بن علي پس از بيان هريك از اين معرفيها اين بود كه:«اللهم نعم».

ولي هرچه بود و به هر دليلي بود اين انحراف به وجود آمد و با گذشت زمان شديدتر شد؛ زيرا اگر خشت اول اين بناي كج با نفي وصيت و با استناد به اجماع و تصميم صحابه گذاشته شد دقيقاً خشت دوم آن و به فاصله تقريباً دو سال با اتكا به وصيت و با نفي اجماع و سلب هر نوع اظهار نظر از صاحب نظران و بدون توجه به رأي اهل حل و عقد و خبرگان استحكام بخشيد!

و پس از ده سال براي انتخاب خليفه سوم راه سومي كه مخالف با دو روش قبلي بود به نام «شورا» به كار گرفته شد. اگر اين انحراف از مسير صحيح و تناقض سه ضلعي و تضاد سه قطبي در كيفيت انتخاب خليفه از نظر يك عده مسأله اي مربوط به تاريخ گذشته و عملي انجام شده تلقي مي شود اما نبايد فراموش كرد كه نتايج تلخ و ابعاد زيانبار آن كه با گذشت زمان به وجود آمد آن چنان وسيع و گسترده است كه براي هيچ تحليل گر اجتماعي قابل ارزيابي و براي هيچ تاريخ نويس محقق و جامعه شناس تيزبين قابل ذكر و بيان نيست.