بازگشت

ترجمه جملات بخش اول اين خطبه شريفه


«اُنْشِدُكُمُ اللَّهَ اَتَعْلَمُونَ اَنَّ عَلِيَّ بْنَ اَبِي طالبٍ كانَ اَخا رَسُولِ اللَّهِ صلي الله عليه وآله وسلم حينَ اَخي بَيْنَ اَصْحابِهِ فَاَخي بَيْنَهُ وَبَيْنَ نَفْسِهِ وَقالَ: اَنْتَ أَخي وَاَنَا اخُوكَ في الدُّنْيا وَاْلآخِرَةِ [1] قالُوا: اللّهُمَّ نَعَمْ».

«شما را به خدا! آيا مي دانيد وقتي كه رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم در ميان صحابه و يارانش، پيمان «اخوت» مي بست براي اخوّت خويش علي عليه السلام را انتخاب نمود؟ گفتند: خدايا! تو را گواه مي گيريم كه درست است».

«قالَ: اُنْشِدُكُمُ اللَّه هَلْ تَعْلَمُونَ اَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلي الله عليه وآله وسلم اِشْتَري مَوْضِعَ مَسْجِدِهِ وَمَنازِلِهِ فَابْتَناهُ ثُمَّ ابْتَني فيهِ عَشَرَةَ مَنازِلَ تِسْعَةً لَهُ وَجَعَلَ عاشِرَها فِي وَسَطِها لاَِبي ثُمَّ سَدَّ كُلَّ بابٍ شارِعٍ اِلَي


الْمَسْجِدِ غَيْرَ بابِهِ [2] فَتَكَلَّمَ في ذلِكَ مَنْ تَكَلَّمَ فَقالَ: ما اَنَا سَدَدْتُ اَبْوابَكُمْ وَفَتَحْتُ بابَهُ وَلكِنّ اللَّهَ اَمَرَني بِسَدِّ اَبْوابِكُمْ وَفَتْحِ بابِهِ ثُمَّ نَهي النّاسَ اَنْ يَناموا في الْمسجِدِ غَيْرَهُ، وَكانَ يُجْنِبُ في الْمسجِدِ [3] وَمَنْزِلهُ في مَنْزلِ رَسُولِ اللَّه صلي الله عليه وآله وسلم فَوُلدَ لِرَسُولِ اللَّه صلي الله عليه وآله وسلم وَلَهُ فيهِ اَوْلادٌ؟ قالُوا: اَللّهُمَّ نَعَمْ».

«شما را به خدا! آيا مي دانيد آنگاه كه رسول خدا محل ساختمان مسجد و خانه خويش را خريداري و در كنار مسجد، ده حجره بنا كرد، نُه باب از اين حجره ها را به خود و حجره دهمي را كه در وسط آنها قرار داشت به پدرم «علي» اختصاص داد، سپس دستور داد درب همه حجره هاي مردم را كه به مسجد باز مي شد ببندند مگر درب حجره علي و چون بعضي از صحابه در اين مورد اعتراض نمودند، رسول خدا فرمود من اين دستور را پيش خود صادر نكردم بلكه خدا چنين فرماني را به من داد، آنگاه مردم را از خوابيدن در مسجد منع نمود مگر علي را كه حجره اش در داخل مسجد و دركنار حجره رسول خدا صلي الله عليه وآله و سلم قرار داشت و در همين حجره بود كه بر علي عليه السلام حالت جنابت رخ مي داد و خداوند در همين منزل فرزنداني را به رسول خدا و علي عطا نمود؟ گفتند: خدايا! تو را گواه مي گيريم كه درست است».

«قال: أفَتَعْلَمُونَ اَنَّ عُمَرَ بْنَ الْخَطّابِ حَرِصَ عَلي كُوَّةٍ قَدْرَ عَيْنِهِ يَدَعُها في مَنْزِلِهِ اِلي الْمَسجِدِ فَاَبي عَلَيْهِ ثُمَّ خَطَبَ فقالَ: إِنَّ اللَّهَ اَمَرَني اَنْ اَبْنِيَ مَسْجِداً طاهراً لا يَسْكُنُهُ غَيْري وَغَيْرُ اَخي وَبَنيه، قالُوا: اَللّهُمَّ نَعَمْ».

«آيا مي دانيد كه عمر بن خطاب اشتياق فراوان داشت كه از ديوار خانه اش روزنه كوچكي به مسجد باشد كه بتواند داخل مسجد را ببيند ولي رسول خدا اجازه نداد سپس در ضمن خطبه اش فرمود: چون خداوند مرا به بنا كردن مسجد پاك و مطهري مأمور ساخته است لذا نبايد بجز من و برادرم (علي) و فرزندانش شخص ديگري دراين مسجد سكني گزيند؟ گفتند: خدايا! تو را گواه مي گيريم كه درست است».

«قالَ: اُنْشِدُكُمُ اللَّه اَتَعْلَمُونَ اَنَّ رَسُولَ اللَّه صلي الله عليه و آله و سلم نَصَبهُ يَوْمَ غَديرِ خُمٍّ فَنادي لَهُ بِالْوِلايةِ [4] .


وَقالَ: لِيُبَلِّغ الشّاهِدُ الْغائِبَ قالُوا: اَللّهُمَّ نَعمْ».

«شما را به خدا! آيا مي دانيد كه رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم علي را در «غدير خم» به مقام ولايت نصب كرد سپس دستور داد كه اين جريان را حاضرين به غايبين برسانند؟ گفتند: خدايا! تو را گواه مي گيريم كه درست است».

«قالَ: اُنْشِدُكُمُ اللَّهَ اَتَعْلَمُونَ اَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلي الله عليه وآله وسلم قالَ لَهُ في غَزْوَةِ تَبُوكَ اَنْتَ مِنّي بِمَنْزِلَةِ هارُونَ مِنْ مُوسي [5] وَاَنْتَ وَلِيُّ كُلِّ مُؤْمنٍ بَعْدِي [6] قالُوا: اَللَّهُمَّ نَعَمْ».

«شما را به خدا! آيا مي دانيد كه رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم در «جنگ تبوك» به علي فرمود: يا علي! تو نسبت به من همانند «هارون» هستي نسبت به «موسي» و همچنين فرمود: تو پس از من ولي و سرپرست همه مؤمنان مي باشي؟ گفتند: خدايا! تو را گواه مي گيريم كه درست است».

«قالَ: اُنْشِدُكُمُ اللَّه اَتَعلَمُونَ اَنَّ رَسُولَ اللَّه صلي الله عليه و آله و سلم حينَ دَعا النَّصاري مِنْ اَهْلِ نَجْرانَ اِلي المباهَلَةِ لَمْ يَأتِ اِلاّ بِهِ وَ بِصاحِبَتِهِ وَابْنَيْهِ [7] قالُوا: اَللّهُمَّ نَعَمْ».

«شما را به خدا! آيا مي دانيد كه رسول خدا آنگاه كه مسيحيان «نجران» را به مباهله دعوت نمود براي نفرين آنان با خود نياورد مگر علي و همسر و دو فرزند او را؟ گفتند: خدايا! تو را گواه مي گيريم كه درست است».

«قالَ: اُنْشِدُكُمُ اللَّهَ اَتَعْلَمُونَ اَنَّهُ دَفَعَ اِلَيْهِ اللّواءَ يَوْمَ خَيْبَر ثُمَّ قالَ: لأدفَعَهُ اِلي رَجُلٍ يُحِبُّهُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَيُحبّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ [8] كَرّارٌ غَيْرُ فَرّار يَفْتَحُها اللَّهُ عَلي يَدَيْهِ قالُوا: اللّهُمَّ نَعَمْ».

«شما را به خدا! آيا مي دانيد كه رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم در «جنگ خيبر» پرچم (اسلام) را به دست علي داد آنگاه فرمود: اينك پرچم را به دست كسي مي دهم كه خدا و رسولش او را دوست مي دارند و او خدا و رسولش را، كرّار غير فرّار است و خدا (قلعه)


خيبر را به دست او فتح خواهد نمود؟ گفتند: خدايا! تو را گواه مي گيريم كه درست است».

«قالَ: اَتَعْلَمُونَ اَنَّ رَسُولَ اللَّه صلي الله عليه وآله وسلم بَعَثَهُ بِبَراءَةٍ وقالَ: لا يَبْلُغُ عنّي اِلاّ انَا اَوْ رجُلٌ مِنّي [9] قالوُا: اَللّهُمَّ نَعَمْ».

«آيا مي دانيد كه رسول خدا سوره برائت را به وسيله علي به مكه فرستاد و فرمود نبايد پيام مرا ابلاغ كند جز خود من يا كسي كه از من است؟ گفتند: خدايا! تو را گواه مي گيريم كه درست است».

«قالَ: اَتَعْلَمُونَ اَنَّ رَسُولَ اللَّهَ صلي الله عليه وآله وسلم لَمْ تَنزِلْ بِهِ شِدَّةٌ قَطُّ اِلاّ قَدَّمَهُ لَها ثِقَةً بِهِ وَاَنَّهُ لَمْ يَدْعُهُ بِاسْمِهِ قَطُّ اِلاَّ يَقُولُ يا اَخِي وَادْعُوا لي اَخِي قالُوا: اللّهُمَّ نَعَمْ».

«آيا مي دانيد كه هيچ مشكلي و حادثه مهمي براي رسول خدا پيش نمي آمد مگر به جهت اعتمادي كه به علي داشت او را براي حل مشكلش جلو مي انداخت و او را هيچگاه به اسم صدا نمي كرد و به عنوان «برادر» مورد خطابش قرار مي داد؟ گفتند: خدايا! تو را گواه مي گيريم كه درست است».


«قالَ: أَتعْلَمُونَ أَنَّ رَسُولَ اللَّه صلي الله عليه وآله وسلم قضي بَيْنَهُ وَبَيْنَ جَعْفرٍ وَزَيدٍ فَقالَ: يا علي أَنت مِنّي وَأنا مِنكَ وَاَنتَ وليُّ كُلِّ مُؤْمِنٍ بَعدي [10] قالُوا: اللّهُمَّ نَعَمْ».

«آيا مي دانيد كه رسول خدا آنگاه كه در ميان علي و جعفر و زيد قضاوت نمود فرمود: يا علي! تو از من هستي و من از تو و پس از من تو ولي و سرپرست همه مؤمنان مي باشي؟ گفتند: خدايا! تو را گواه مي گيريم كه درست است».

«قالَ: أَتَعْلَمُونَ انَّه كانَتْ لَهُ مِنْ رَسُولِ اللَّه صلي الله عليه وآله وسلم كُلَّ يَومٍ خَلْوَةٌ وكُلَّ لَيلَةٍ دَخْلَةٌ اِذا سَألَهُ اَعطاهُ واِذا سَكَتَ أَبدءَه [11] قالُوا: اللّهُمَّ نَعَمْ».

«آيا مي دانيد كه براي علي در محضر رسول خدا هر روز جلسه خلوتي و هرشب يك نشست خصوصي وجود داشت كه در اين جلسات خصوصي اگر علي عليه السلام سؤال مي كرد رسول خدا پاسخ مي داد و اگر سكوت مي كرد رسول خدا خود ابتدا به تكلم مي نمود؟ گفتند: خدايا! تو را گواه مي گيريم كه درست است».

«قالَ: أَتعْلَمُونَ أَنَّ رَسُولَ اللَّه صلي الله عليه وآله وسلم فَضَّلَهُ عَلي جَعْفرٍ وَحمْزَةَ حينَ قال: لِفاطِمَةَ عليها السلام زَوَّجْتُكِ خَيْرَ اَهْلِ بَيْتِي أَقْدَمَهُمْ سِلْماً وَأَعْظَمَهُمْ حِلْماً وَاَكْثَرَهُمْ عِلْماً [12] ، قالُوا: اَللّهُمَّ نَعَمْ».

«آيا مي دانيد كه رسول خدا علي را بر جعفر طيار و حمزه سيدالشهداء ترجيح داد آنگاه كه به دخترش فاطمه فرمود: من تو را به همسري بهترين افراد خانواده ام، درآوردم (علي عليه السلام) كه در «اسلام» با سابقه ترينشان و در «اخلاق» حليم ترينشان و در «علم» برترينشان مي باشد؟ گفتند: خدايا! تو را گواه مي گيريم كه درست است».

«قالَ: أَتعْلَمُونَ أَنَّ رَسُولَ اللَّه صلي الله عليه وآله وسلم قال:اَنَا سَيِّدُ وُلْدِ بَنِي آدمَ وَأَخِي عَليٌّ سَيِّدُالْعَرَبِ [13] وَفاطِمَةُ سَيِّدَةُنِساءِاَهْلِ الْجَنَّةِ [14] وَالْحَسَنُ وَالْحُسَيْنُ اِبْنايَ سَيِّدا شَبابِ اَهْلِ الْجَنَّةِ [15] قالُوا: اَللّهُمَّ نَعَمْ».

«آيا مي دانيد كه رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم فرمود: من آقا و سرور همه فرزندان آدم، برادرم (علي) سالار عرب و فاطمه بانوي زنان بهشت و دو فرزندم حسن و حسين سيد جوانان بهشتند؟ گفتند: خدايا! تو را گواه مي گيريم كه درست است».

«قالَ: أَتعْلَمُونَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهَ صلي الله عليه وآله وسلم أَمَرَهُ بِغُسْلِهِ وَأَخْبَرَهُ اَنَّ جَبْرَئيلَ يُعينُهُ عَلَيْهِ قالُوا: اَللّهُمَّ نَعَمْ».

«آيا مي دانيد كه رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم بر علي مأموريت داد تا بدن او را غسل دهد و فرمود: در اين كار جبرئيل معين و ياور او خواهد بود؟ گفتند: خدايا! تو را گواه مي گيريم كه درست است».

«قالَ: أَتعْلَمُونَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهَ صلي الله عليه وآله وسلم قالَ في آخر خُطْبَةٍ خَطَبَها: اِنِّي تَرَكْتُ فيكُمُ الثِّقْلَيْنِ كِتابَ اللَّهِ وَأَهْلَ بَيْتي فَتَمَسَّكُوا بِهِما لَنْ تَضِلُّوا قالُوا: اَللَّهُمَّ نَعَمْ» [16] .

«آيا مي دانيد كه رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم در آخرين خطبه اش (به مسلمانان) فرمود: من در


ميان شما دو امانت گرانبها مي گذارم؛ كتاب خدا و اهل بيتم. به آن دو تمسك كنيد كه هيچ گاه گمراه نمي شويد؟ گفتند: خدايا! تو را گواه مي گيريم كه درست است».

«ثُمَّ ناشَدَهُمُ اَنَّهُمْ قَدْ سَمِعُوهُ يَقُولُ: مَنْ زَعَمَ أنَّهُ يُحِبُّني وَيُبْغِضُ عَلِيّاً فَقَدْ كَذِبَ لَيْسَ يُحِبُّني وَيُبْغِضُ عَليّاً، فَقالَ لَهُ قائِلٌ: يا رَسُولَ اللَّهِ وَكَيْفَ ذلِكَ قال: لِأَنَّهُ مِنّي وَأَنا مِنْهُ مَنْ أَحَبَّهُ فَقَدْ أَحَبَّنِي وَمَنْ اَحَبَّنِي فَقَدْ اَحَبَّ اللَّهَ وَمَنْ أَبْغَضَهُ فَقَدْ اَبْغَضَنِي وَمَنْ اَبْغَضَنِي فَقَدْ اَبْغَضَ اللَّهَ [17] فَقالُوا: اَللَّهُمَّ نَعَمْ، قَدْ سَمِعْنا...».

«سليم بن قيس» مي گويد: حسين بن علي غير از اينها فضائل زيادي را كه در باره علي و اهل بيت او در قرآن ناز گرديده و يا از زبان رسول خدا شنيده شده بود برشمرد و حضار مجلس آنان كه از صحابه رسول خدا بودند مي گفتند: آري به خدا سوگند! اين را شنيده ايم و تابعين (آنان كه شخص رسول خدا را نديده بودند) مي گفتند: ماهم اين فضيلت را از فلان صحابه مورد وثوق و اعتماد شنيده ايم.

حسين بن علي در پايان سخنانش كه در باره فضائل اميرمؤمنان عليه السلام ايراد مي كرد فرمود:«شما را به خدا بگوييد ببينم اين را هم شنيده ايد كه رسول خدا فرمود: هركس دوستي مرا ادعا كند در حالي كه با علي دشمني دارد دروغ گفته است؛ زيرا دوستي من با دشمني علي در يك دل نمي گنجد. در اين هنگام شخصي سؤال كرد يا رسول اللَّه! چگونه محبت تو با دشمني علي نمي سازد؟ فرمود: زيرا علي از من و من از علي هستم هركه او را دوست بدارد مرا دوست داشته و هركس مرا دوست بدارد خدا را دوست داشته و هركه علي را دشمن بدارد با من دشمني كرده و هركه با من دشمني كند خدا را دشمن داشته است...».

و اين بود ترجمه بخش اول ازخطبه حسين بن علي عليهما السلام كه در مِني ايراد فرموده و سليم بن قيس آن را نقل نموده است. و به طوري كه ملاحظه مي فرماييد اين بخش از خطبه مشتمل بر فضائل متعددي است كه تك تك آنها در منابع و كتابهاي حديثي مورد اعتماد اهل سنّت و به طريق راويان آنها از رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم نقل گرديده است و ما نيز اكثر اين فضائل را از صحاح و سنن و مسانيد عامه استخراج و اين مآخذ را در پاورقي


مشخص نموديم. و چون در اين بخش خود را از هر نوع توضيح مستغني مي دانيم توجه خواننده را به بخش دوم خطبه معطوف مي داريم.


پاورقي

[1] سنن ترمذي، ج 5. المناقب، ح 3804. اسدالغابه، ج 3، ص 16.

[2] سنن ترمذي، ج 5. المناقب، ح 3815. مسند احمد، ج 1، ص 331 و ج 2، ص 26.

[3] سنن ترمذي، ج 5. المناقب، ح 3811. مسند احمد بن حنبل، ج 1، ص 331.

[4] مستدرک صحيحين، ج 3، ص 109 و 134.

[5] صحيح مسلم، ج 4، ح 2404. سنن ترمذي، ج 5. المناقب، ح 3808 و 3813. سنن ابن ماجه «مقدمه»، ح 115. مستدرک صحيحين، ج 3، ص 109 و 133.

[6] سنن ترمذي، ج 5. المناقب، ح 3796، مسند احمد، ج 1، ص 331.

[7] سنن ترمذي، ج 5. المناقب، ح 3808. مستدرک صحيحين، ج 3، ص 150.

[8] صحيح مسلم، ج 4، ح 2404. سنن ترمذي، ح 2406،2405،3808،2808. سنن ابن ماجه «مقدمه» ح 117.

[9] سنن ترمذي ج 5. المناقب، ح 3803.

[10] سنن ترمذي، ج 5. المناقب، ح 3796.

[11] سنن ترمذي، ج 5. ح 3806.

[12] نظم دررالسمطين، ص 128 به نقل از: احقاق الحق، ج 4، ص 359. شرح نهج‏البلاغه، ابن ابي‏الحديد، ج 9، ص 174.

[13] مستدرک صحيحين، ج 3، ص 124.

[14] مستدرک، ج 3، ص 151.

[15] سنن ابن ماجه «مقدمه» ح 118. مستدرک صحيحين، ج 3، ص 167.

[16] صحيح مسلم، ج 4، ح 2408. مستدرک صحيحين، ج 3،ص 148. مسنداحمد بن حنبل، ج 3، ص 14 و ج 4، ص 367.

[17] صحيح مسلم، ح 131. مقدمه سنن ابن ماجه، ح 114.