بازگشت

نگاهي اجمالي به محتوا و چگونگي نقل اين خطبه شريفه در منابع حديثي


يكي از خطبه هاي مهم و مهيّج و تاريخي حسين بن علي عليهما السلام خطبه اي است كه آن حضرت در سال 58 هجري دو سال قبل از هلاكت معاويه و در بحران اختناق و ظلم و فشاري كه از سوي دستگاه حاكم اموي بر امت اسلامي وارد مي گرديد ايراد فرموده است. گرچه اين خطبه شريفه داراي جهات مختلف و ابعاد گوناگوني است اما در مجموع از سه بخش مستقل تشكيل يافته است.

بخش اول: حاوي فضايل اميرمؤمنان و خاندان عصمت.

بخش دوم: دعوت به امر به معروف و نهي از منكر و اهميت اين وظيفه بزرگ اسلامي.

بخش سوم: وظيفه علما و لزوم قيام آنان در مقابل ستمگران و مفاسد و مضرات سكوت روحانيون در مقابل زورگويان و آثار زيانبار و خطرناك سهل انگاري آنان از انجام اين وظيفه بزرگ الهي.

بخش اول در كتاب سليم بن قيس هلالي [1] و بخش دوم و سوم نيز در كتب


احاديث نقل گرديده است. و به تناسب تشكيل اين خطبه از سه بخش مستقل، هريك از مورخان و محدثان و علما و محقّقان به نقل بخشي از آن كه ارتباط به بحث او داشته بسنده نموده و از نقل بقيّه خطبه صرف نظر كرده اند و حتي گاهي تنها به نقل يك جمله از آن اكتفا [2] و گاهي نيز به محتواي مجموع خطبه اشاره نموده اند.

همانگونه كه در نقل بخشهاي مختلف خطبه نيز گاهي به محل و تاريخ ايراد آن اشاره شده و گاهي طبق روال محدثين،تنها به نقل متن اكتفاگرديده است مثلاً:

1 - سليم بن قيس هلالي (متوفاي سال 90 هجري) به تناسب بحثي كه دارد فقط بخش اول خطبه را كه مربوط به فضائل اهل بيت است ذكر مي كند و تاريخ و محل ايراد خطبه را نيز مشخص مي نمايد.

2 - محدث بزرگوار حسن بن شعبه حرّاني از اعلام قرن چهارم در كتاب پر ارج خود «تحف العقول» به نقل متن بخش دوم و سوم خطبه اكتفا مي كند.

3 - مرحوم طبرسي (متوفاي 588) ضمن اشاره به انگيزه ايراد اين خطبه - كه ظلم و فشار بيش از حد معاويه بوده - خلاصه اي از آن را در چند سطر نقل مي نمايد و تصريح مي كند كه اين خطبه دو سال قبل از هلاكت معاويه و در مِني و در حضور بيش از هزار


نفر از شخصيتهاي مذهبي آن روز ايراد گرديده است [3] .

4 - مرحوم علامه مجلسي و فيض كاشاني و آيت اللَّه شهيدي تبريزي نيز، دو بخش اخير آن را از تحف العقول نقل نموده اند و اما به بخش اول و همچنين به محل و تاريخ ايراد آن اشاره اي نكرده اند [4] .

5 - مرحوم علامه اميني در الغدير قسمتي از بخش اول آن را كه مربوط به فضائل اميرمؤمنان عليه السلام است آورده است [5] .

6 - امام امت و بنيانگذار جمهوري اسلامي ايران حضرت آيت اللَّه العظمي امام خميني - رضوان اللَّه تعالي عليه - به تناسب بحث ولايت فقيه و بيان وظايف علماي ديني، دوبخش اخير اين خطبه را از تحف العقول نقل مي كند ولي برخلاف مؤلف اين كتاب و برخلاف مرحوم فيض و علامه مجلسي، تصريح مي كند كه حسين بن علي عليهما السلام اين خطبه (بخش دوم و سوم) را در «مِني» ايراد نموده است [6] و...

هدف از طرح اين مقدمه، توضيح و بيان اين نكته است كه گرچه علما و محدثين و محققين، اين خطبه را به صورت بخشهاي مختلف و متعدد نقل نموده اند اما در مجموع يك خطبه بيشتر نيست و همان خطبه اي است كه حسين بن علي عليهما السلام آن را در «مني» و باكيفيت خاصي كه ملاحظه خواهيد نمود ايراد فرموده است. و اينك با در نظر گرفتن اهميت متن اين خطبه شريفه و عدم نقل تمام بخشهاي آن به طور جامع در كتب حديث و تاريخ، به نقل مجموع آن مبادرت مي ورزيم.


پاورقي

[1] سليم بن قيس هلالي ابي صادق عامري کوفي تابعي، پنج نفر از ائمه - عليهم‏السلام - حضرت اميرالمؤمنين تا امام باقر - عليه‏السلام - را درک نموده و تقريباً در سال 90 هجري در دوران امامت حضرت سجاد - عليه‏السلام - که از ترس حجاج بن يوسف در خفا و استتار به سر مي‏برد بدرود حيات گفته است. و کتاب او که گاهي «اصل سليم بن قيس» نيز ناميده مي‏شود جزو اولين کتابهايي است که در شيعه تأليف گرديده و در ميان علماي اهل سنت و شيعه از معروفيت و اشتهار برخوردار است.

ابن نديم (متوفاي 385) مي‏گويد: کتاب سليم بن قيس اولين کتابي است که در ميان شيعه‏ها به وجود آمده است. ابوعبداللَّه نعماني از علماي قرن چهارم و از شاگردان مرحوم کليني و صاحب کتاب «غيبت نعماني» مي‏گويد:«همه علما و راويان حديث شيعه، اتفاق نظر دارند که کتاب سليم بن قيس يکي از بزرگترين و قديمي‏ترين اصول است؛ زيرا آنچه در اين کتاب آمده يا مستقيماً از اميرمؤمنان - عليه‏السلام - گرفته شده و يا از سلمان و ابوذر و مقداد و مانند آنان از کساني که از رسول‏خدا و اميرمؤمنان حديث فرا گرفته‏اند».

(براي آشنائي بيشتر با اصل سليم بن قيس رک: الذريعه، ج 1، ص 152).

[2] مانند شيخ انصاري (ره) در «مکاسب» و مرحوم کمپاني در «حاشيه مکاسب» در بحث ولايت فقيه.

[3] احتجاج، ج 2، ص 17.

[4] بحارالانوار، ط جديد، ج 100، ص 79. وافي، باب‏الحثّ، علي‏الأمر بالمعروف والنّهي عن‏المنکر و حاشيه مکاسب، بحث ولايت فقيه.

[5] الغدير، ج 1، ص 199.

[6] ولايت فقيه، ص 125.