بازگشت

تذكري بر ارادتمندان واقعي حسين بن علي


خواننده عزيز! اين بود وصيت و سخنان حسين بن علي عليهما السلام در آخرين وداعش كه از منابع موثق و معتبر و از طريق معصومين عليهم السلام به دست ما رسيده و ممكن است وصايا و سخنان ديگري نيز نقل شده كه به دست ما نرسيده باشد ولي به طوري كه قبلاً توضيح داده شد از همين سه وصيت كوتاه و به ظاهر مختصر مي توان با مقام ارجمند ولايت و چهره مصمم و اراده خلل ناپذير امامت آشنا گرديد و از لابلاي اين جملات استقامت و


پايداري آن حضرت را در راهي كه انتخاب كرده بود به وضوح و روشني درك نمود.

ولي متأسفانه در بعضي از كتب مقاتل غير مورد اعتماد و يا در لسان بعضي از گويندگان و ذاكرين، مطالبي در مورد وداع نقل مي شود كه نه در كتب موثق و منابع معتبر از اين نوع مطالب اثري ديده مي شود و نه مفهوم بعضي از آنها با مقام امامت و ولايت و اهداف عاليه سالار شهيدان حسين بن علي عليهما السلام سازگار و قابل تطبيق است و پيدايش و نشر اين مطالب در نهايت مي تواند مبين دو نكته زير باشد:

1 - چنين مطالبي ساخته و پرداخته نويسندگان و يا گويندگاني است كه توجهشان صرفاً معطوف به ثواب بكاء و ابكاء بوده و از مفاسد و گناه جعل و يا نقل مطالب جعلي و بي اساس، غافل و يا در اثر كمي اطلاع، توجهي به جعلي بودن آنها نداشته اند.

2 - نقل بعضي از اين مطالب دليلي است روشن بر عدم شناخت صحيح از مقام والاي ولايت و تنزل دادن مقام ارجمند امامت و در حد يك ضايعه از جنبه عقيدتي كه بايد مورد توجه علما و دانشمندان كه پاسداران حدود و ثغور عقايد و احكام اسلامي هستند قرار بگيرد.

اجازه بدهيد در اين زمينه به جملات و نصايح سودمندي از مرحوم علامه جليل محدث نوري صاحب مستدرك الوسائل كه عمر پربركت خود را در تحقيق و تتبع احاديث و روايات سپري نموده و آثار گرانقدري مانند مستدرك [1] و كتابهاي ديگري به يادگار گذاشته و شاگرداني مانند مرحوم محدث قمي و صاحب الذريعه به جامعه اسلامي تحويل داده است، گوش فرا دهيم، آنگاه به نقل يك نمونه از همان مطالب بي اساس كه به موضوع وداع ارتباط دارد از زبان معظم له بپردازيم.

آن مرحوم در كتاب «لؤلؤ و مرجان» پس از بحث مفصل درباره اقسام كذب و مفاسد و عذاب اين گناه بزرگ و اينكه اگر كذب و دروغ در نقل حديث و ذكر مصائب و


مناقب باشد ضرر و مفسده اش و همچنين عذاب و كيفرش بيش از دروغهاي ديگر خواهد بود مي گويد:

كساني كه خود را آماده خواندن مراثي و نقل حادثه جانگداز عاشوراي حسيني نموده اند بايد نه تنها به نقل شفاهي ديگران در مجالس و منابر بسنده نكنند و احياناً عربي بودن جمله اي را كه از نظر بعضيها دليل قاطعي بر صحت سند و متن آن است دليل صحت آن ندانند بلكه در كتابها و تأليفات نيز بايد كمال دقت را به كار بندند؛ زيرا وجود مطلبي در كتابي به هيچوجه دليل بر صحت آن نيست چون ممكن است مؤلف يك كتاب اصلاً شخص مجهول الحال و ناشناخته اي باشد و ممكن است شخص شناخته شده اي باشد اما از نظر علمي در سطحي نباشد كه بتواند درست را از نادرست و صحيح را از سقيم تشخيص دهد و حتي ممكن است يك نفر مؤلف داراي قوه علمي و تشخيص باشد ولي بعضي از تأليفات او به عللي داراي وثاقت و اعتبار نباشد مانند اينكه آن كتاب را در دوران جواني و عدم تجربه واطلاع كافي تأليف نموده باشد و اين كتاب تنها به لحاظ انتساب به چنين شخصيتي از شهرت و اعتبار در سطح عموم برخوردار شود محدث نوري ضمن بيان شاهد و معرفي نمونه هايي از اين نوع تأليفات به شرح چند جريان بي اساس و ساختگي و در عين حال مشهور مي پردازد و مي گويد:

چهارم: نقل كنند با سوز و گداز كه در روز عاشورا بعد از شهادت اهل بيت و اصحاب، حضرت اباعبداللَّه عليه السلام به بالين امام زين العابدين عليه السلام آمد پس از پدر حال جريان آن جناب را با اعدا پرسيد خبر داد كه به جنگ كشيد پس جمعي از اصحاب را اسم برد و از حال آنها پرسيد در جواب فرمود: قُتِلَ، قُتِلَ تا رسيد به بني هاشم و از حال جناب علي اكبر و ابي الفضل سؤال كرد به همان قسم جواب داد و فرمود بدان در ميان خيمه ها غير از من و تو مردي نمانده.

مرحوم محدث نوري اضافه مي كند كه: اين قصه است و حواشي بسيار دارد و صريح است در اينكه آن جناب از اول مقاتله تا وقت مبارزه پدر بزرگوارش ابداً از حال اقربا و انصار و ميدان جنگ خبري نداشت.

مؤلف: در تأييد نظر شريف محدث نوري (ره) در اينكه عارضه امام سجاد عليه السلام در روز عاشورا نه آنچنان بود كه از حوادث و جريانات آن روز بي اطلاع باشد مي گوييم.


اولاً: بررسي دقيق تاريخ نشان مي دهد كه بعضي از حوادث عاشورا مستقيماً از امام سجاد عليه السلام نقل گرديده است كه اين نوع روايات مبين حضور آن حضرت در صحنه و مشاهده جريانات و حوادث از نزديك است.

ثانياً: بر اساس روايتي حسين بن علي عليهما السلام آنگاه كه همه ياران خود را از دست داد و به هر طرف نگاه كرد و هيچ كمك و مدافعي براي خود نديد، امام سجاد عليه السلام در حالي كه مريض بود و قدرت بر حمل سلاح نداشت از خيمه خود خارج و رو به سوي صفوف دشمن نهاد، ام كلثوم مي گفت فرزندم برگرد، آن حضرت در جوابش فرمود: عمه! بگذار در كنار فرزند رسول خدا بجنگم. تا اينكه خود حسين بن علي عليهما السلام صدازد خواهر! او را به خيمه برگردان مبادا روي زمين، از نسل آل محمد خالي بماند [2] .

اين جريان نيز شاهد ديگري است بر اينكه امام سجاد عليه السلام در عين وجود عارضه و كسالت مزاج، حوادث آن روز را قدم به قدم پيگيري مي نمود و در جايي كه امام زمان خود را تنها ديد براي دفاع از آن بزرگوار به سوي صفوف دشمن حركت نمود.

تكميل تذكر: با عرض پوزش از خوانندگان ارجمند در اينجا بحث وداع و سخن حسين بن علي عليهما السلام را كه نسبت به سخنان گذشته قدري مفصل و طولاني گرديد با تكميل تذكر و موعظه مرحوم محدث نوري به پايان مي بريم:

به طوري كه ملاحظه فرموديد مرحوم محدث نوري يكي از علل اشتباه پاره اي از مطالب بي اساس را با روايات صحيح و مستند عربي بودن آنها را كه از نظر بعضيها دليل صحت متن و سند محسوب مي گردد معرفي نمود.

به عقيده ما اين بخش از تذكر آن مرحوم درس بزرگي است براي پويندگان حق و پيروان حقيقت و هشداري است كه گويندگان را بيشتر به تفحص وتدبر در به كارگيري الفاظ و نسبت دادن مطالب به شخص حسين بن علي عليهما السلام وادار مي سازد؛ زيرا جملات عربي فراواني در مراثي و ذكر مصائب از شعار گرفته تا شعر و استرحام ديده مي شود كه از زبان آن حضرت نقل مي گردد در صورتي كه پاره اي از اين نسبتها يك نسبت واهي و


بي اساس مي باشد. و ما فقط نمونه هايي به عنوان شاهد براي موضوعات سه گانه را در اينجا منعكس مي نماييم: در مورد شعار دو شعار زير از اشتهار و معروفيت خاصي برخوردار مي باشد كه:

1 - مي گويند از جمله رجزها و شعارهايي كه حسين بن علي عليهما السلام به هنگام حمله به صفوف دشمن انشاد فرمود اين جمله بود:«ان كان دين محمد لم يستقم الا بقتلي فياسيوف خذيني؛ اگر آيين محمد صلي الله عليه وآله وسلم پابرجا نخواهد بود مگر با كشته شدن من پس اي شمشيرها اينك مرا فرا گيريد».

2 - باز به آن حضرت نسبت مي دهند كه درباره اهميت مبارزه خود با يزيد و جهاد با بني اميه مي فرمود:«انّما الحياة عقيدة و جهاد؛ زندگي عقيده و جهاد در راه آن است و بس».

و در مورد شعر مي گويند آن حضرت در بالين فرزندش علي اكبر عليه السلام اين ابيات را انشاد نمود:



يا كوكباً ما كان اقصر عمره

وكذاك عمر كواكب الاسحار



فاذا نطقت فانت اول منطقي

واذا سكتّ فانت في اضماري



و در مورد استرحام مي گويند امام عليه السلام از مردم كوفه و دشمنان خود طلب آب مي نمود و چنين مي گفت:«يا قوم اسقوني شربة من الماء فقد نشفت كبدي من الظَمَأ؛ مردم مرا سيراب كنيد كه از تشنگي، كبدم خشك شده است».

اما در مورد شعارها: نويسنده حقير در بررسيهاي ناقص خود در هيچ تأليف مورد اعتماد و غير مورد اعتمادي به دو شعار ياد شده دسترسي پيدا ننمود مگر در سر زبانها و مجلات و كتابهايي از نوع مجلات و جرايد.

و اما در مورد شعر: دو بيت ياد شده از ابيات قصيده رائيه ابوالحسن علي بن محمد تهامي، شخصيت اديب و شاعر و سخن سراي شيعي است كه در فوت فرزند كوچكش سروده است.

تهامي در سال 416 ق در مصر به قتل رسيده است و اين قصيده زيبا و بليغ مشتمل


بر 84 بيت است [3] .

و اما در مورد استرحام و آب خواستن امام از دشمن به صورتي كه ذكر گرديد در هيچيك از منابع نقل نشده است و ظاهراً عدم توجه به مفهوم صحيح و صدر وذيل يك جمله موجب به وجود آمدن چنين مطلبي گرديده است.

توضيح اينكه: موضوع طلب نمودن آب از سوي حسين بن علي عليهما السلام در سه مورد و به دو تعبير مختلف آمده است كه دو مورد آن كوچكترين ارتباطي به موضوع مورد بحث و طلب نمودن آب از مردم كوفه ندارد؛ زيرا در يك مورد چنين آمده است:«فقصده القوم وهو في ذلك يطلب شَرْبَة من ماء فكلما حمل بفرسه علي الفرات حملوا عليه بأجمعهم حتي اجلوه عنه» [4] .

«مردم كوفه در حالي به سوي آن حضرت هجوم بردند كه او در پي تحصيل آب بود و هرچه خواست با اسب خود به فرات حمله كند همه آنان بر وي حمله بردند تا اينكه او را از فرات دور ساختند».

و در مورد ديگر باز چنين آمده است:«وجعل الحسين يطلب الماء وشمر يقول له واللَّه لا ترده او ترد النار [5] ؛ حسين در پي تحصيل آب بوده و شمر به وي گفت به خدا سوگند وارد آب «فرات» نخواهي شد تا وارد عذاب شوي».

به طوري كه ملاحظه مي شود، در اين دو مورد گرچه كلمه:«يطلب شربة من ماء - و: يطلب الماء» به كار رفته اما روشن است به قرينه ورود و حمله به فرات منظور طلب


نمودن آب از مردم كوفه نيست بلكه مفهوم كلمه تحصيل و به دست آوردن آب از طريق وارد شدن به فرات است.

تنها در مورد سوم و در نقلي از نافع بن هلال چنين آمده است كه:«فاستقي في تلك الحالة ماء؛ حسين بن علي به هنگام شهادتش آب خواست» [6] .

اينك جاي اين سؤال فقهي است كه اگر گوينده روزه داري با توجه و با استناد به گفتار فردي به نام نافع بن هلال يا بدون توجه به نقل وي، نه تنها مطلبي را مستقيماً به امام معصوم نسبت مي دهد بلكه كلمه «استقي» و مانند آن را به جمله «اُسقوني شربة من الماء فقد نشفت كبدي من الظمأ» مبدل مي سازد، روزه چنين فردي صحيح است يا باطل؟!


پاورقي

[1] مستدرک الوسائل مشتمل بر سه جلد بزرگ و ضخيم و داراي 23 هزار حديث از معصومين - عليهم‏السلام - مي‏باشد. مؤلف جليل القدر، ابواب اين کتاب را بر اساس ابواب وسائل‏الشيعه تنظيم و فهرست مبسوطي و خاتمه‏اي بر آن فراهم آورده است که خاتمه مستقلاً يکي از سودمندترين کتابها در دو علم درايه و رجال مي‏باشد. وفيها ما تشتهيه الانفس وتلذّ الاعين.

[2] بحار الانوار، ج45، ص46. نفس المهموم، چاپ بصيرتي قم، ص 348. مقتل خوارزمي، ج 2، ص 32.

[3] و از ابيات آن اين است:



حکم المنيّة في‏البرية جار

ماهذه الدنيا بدار قرار



فالعيش نوم والمنيّة يقظة

والمرء بينها خيالٌ سار



أبکيه ثم أقول معتذراله

ووُفِّقْتُ حين تحرکت اْلأَم دار



جاورتُ أعدائي وجاوَرَ رَبَّهُ

شتّان بين جواره وجواري



در شرح حال تهامي به کتابهاي زير مراجعه شود. وفيات‏الأعيان، ج 3، ص 378. قاموس‏الاعلام، ج 3، ص 1710. الکني والألقاب، ج 1، ص 46. ريحانه‏الأدب،ج 1، ص 356.

[4] مقتل خوارزمي، ج 2، ص 33 و 34. بحارالأنوار، ج 45، ص 51.

[5] مقاتل‏الطالبيين، ص 86. بحار، ج 45، ص 51.

[6] بحار، ج 45، ص 57.