بازگشت

عرفان در دوران كودكي


تربيت پدر و مادر و محيط خانواده در تكوّن و پي ريزي شخصيّت انسان نقش مهمّي را ايفا مي كند و حضرت ابوالفضل عليه السلام از اين قانون كلي نمي تواند مستثنا باشد. تربيت يافتن در دامن مادري مانند اُم البنين و فراگرفتن اصول اخلاقي و صفات معنوي از پدري مانند اميرالمؤمنين عليه السلام و سپري نمودن دوران كودكي در كنار برادراني مانند امام حسن و امام حسين و خواهراني مانند زينب و ام كلثوم نه «ابوالفضل» بلكه مسلّماً «ابوالفضائل» به وجود مي آورد ولي بررسي دوران كودكي حضرت ابوالفضل و تقدير و تجليل ائمه هدي عليهم السلام از آن حضرت نشان مي دهد كه ملكات فاضله و صفات حميده او، دانش و تقوايش، عبادت و عرفانش و شهامت و فداكاريش نه تحصيلي و اكتسابي است كه شرايط محيط مي تواند به وجود بياورد بلكه قسمتي از اين اوصاف در آن حضرت جنبه ذاتي و جبلّي دارد كه از پدر ارجمندش به ارث برده است.

براي روشن شدن اين مطلب مضمون روايتي را كه در مستدرك الوسائل و مقتل خوارزمي آمده است نقل مي كنيم كه: حضرت ابوالفضل در دوران كودكي در كنار پدرش اميرالمؤمنين عليه السلام نشسته بود آن حضرت به قيافه ابوالفضل تماشا مي نمود خواست با او با زبان كودكي حرف بزند فرمود فرزندم بگو يكي! ابوالفضل گفت يكي. سپس فرمود بگو دوتا! عرضه داشت پدرجان شرم دارم با زباني كه يكي گفتم بگويم دوتا. اميرمؤمنان چون اين جمله را از فرزند كوچك و عزيزش شنيد به آغوشش كشيد و او را بوسيد [1] .

اين ديد وسيع كه چون يگانگي جز بر خالق آسمانها و زمين نسزد و بر زبان او كه


شاخه اي است از درخت عريق خاندان عصمت و ثمره اي است از شجره طيّبه ولايت نبايد كلمه اي كه خداي سبحان از آن منزه و مبرّاست جاري شود. آري، اين نوع تفكر در دوران طفوليّت كه نه اطفالي مانند او بلكه اكثر بزرگسالان نيز از رسيدن به آن مرحله عاجزند گواه اين مطلب است كه اين معرفت و عرفان در آن حضرت نه اكتسابي و فراگرفتني است بلكه جبّلي و ذاتي است كه به صورت ارث از صُلب پدر به همراه آورده است پدري كه فرمود «لو كشف الغطاء ما ازددت يقيناً» پس از اين مقدمه به نقل بيان سه تن از معصومين درباره آن حضرت مي پردازيم:

1 - بيان امام صادق عليه السلام:«امام صادق عليه السلام درباره حضرت ابوالفضل چنين مي گويد: عموي ما عباس تيزبين و داراي ايمان محكم و ثابت بود و در كنار برادرش حسين جهاد نمود و با بهترين وجهي از عهده امتحان برآمد و با شهادت به عالم آخرت منتقل گرديد» [2] .

و باز امام صادق عليه السلام در زيارتي كه به ابوحمزه ثمالي [3] تعليم فرموده جملاتي بس زيبا و دلنشين و داراي مفاهيمي بلند به كار برده است كه نشانگر اخلاص كامل و عظمت روح و فداكاري حضرت ابوالفضل عليه السلام در تحقّق بخشيدن به اهداف انبيا و آرمان اولياست كه جملات زير از اين نمونه است:

«... واشهد انّكَ قَدْ بالَغْتَ في النَّصيحَةِ وَاَعْطَيْتَ عايَةَ المَجْهُود... اَشْهَدُ انَّكَ لَمْ تَهِنْ وَلم تَنكل وَانَّكَ مضيتَ علي بصيرةٍ مِنْ اَمْرِك مُقْتَدِياً بالصالحين ومتبعاً للنبيّين» [4] .

شهادت مي دهم كه تو وظيفه نصيحت و امر به معروف را در حد كامل انجام دادي و در اين راه آخرين تلاش خود را به كار بستي، شهادت مي دهم كه ضعف و سستي و ترس و واهمه به خود راه ندادي و راهي (شهادت) را كه انتخاب كردي از


روي بصيرت و بينش بود كه بر صالحان اقتدا و از پيامبران پيروي نمودي».

و اين است بيان و اظهار نظر امام ششم عليه السلام درباره حضرت ابوالفضل عليه السلام.

2 - بيان امام سجاد عليه السلام: ابوحمزه ثمالي مي گويد: روزي چشم علي بن الحسين به عبيداللَّه فرزند عباس بن علي افتاد اشك آن حضرت سرازير گرديد آنگاه چنين فرمود: جنگ احد و جنگ موته از سخت ترين روزهاي زندگي پيامبر به شمار مي آيد چون در جنگ احد عمويش حمزه و در جنگ موته پسرعمويش جعفر بن ابي طالب به شهادت رسيدند ولي روز «عاشورا»ي حسين سخت تر از اينها بود؛ زيرا در روز عاشورا حسين بن علي را سي هزار نفر در محاصره خويش قرار دادند كه همه آنان خود را مسلمان انگاشته و با ريختن خون فرزند پيامبر به پيشگاه خدا تقرب مي جستند و حسين آنان را هرچه موعظه و نصيحت فرمود مؤثر واقع نگرديد و از راه ظلم و ستم به شهادتش رسانيدند.

امام سجاد آنگاه از ابوالفضل سخن گفت و چنين فرمود:«خدا رحمت كند عمويم عباس را كه آن روز از عهده آزمايش سختي كه در آن قرار گرفته بود به صورت زيبايي درآمد و با وجود خويش ايثار و جانش را فداي برادرش نمود تا آنجا كه دو دستش قطع گرديد و خداوند به جاي آن دو دست، دو بال به وي عطا فرمود كه به واسطه آن دو بال مانند جعفر طيار به همراه فرشتگان در بهشت جاودان پرواز مي كند».

امام سجاد عليه السلام اين جمله را هم اضافه نمود كه:«عباس نزد خداوند، داراي آنچنان مقام و منزلتي است كه در روز قيامت همه شهدا به مقام او غبطه مي خورند و آرزوي آن را مي كنند» [5] .


3 - بيان حسين بن علي عليهما السلام و بالأخره اگر به گفتار حسين بن علي خطاب به حضرت ابوالفضل توجه كنيم و در جمله اي كه در باره او به كار برده است دقت نماييم عظمت و شخصيت او بيشتر روشن خواهد گرديد؛ زيرا حسين بن علي عليهما السلام در عصر تاسوعا آنگاه كه دشمن حمله به سوي خيمه ها را آغاز نمود برادرخويش را اين چنين مورد خطاب قرار داد «اركب بنفسي انت يا اخي حتي تلقاهم وتسألهم عما جاءهم؛ جانم به قربانت برادر! سوار مركب شو و با اينها ملاقات و انگيزه حركتشان به سوي خيمه ها را سؤال كن».

دقت در مفهوم اين جمله انسان را در حيرت و تعجب فرو مي برد و فكر انسان از درك آن عاجز و درمانده است كه اين چه مقامي است كه امام معصوم و علت كائنات خود را بر او فدا مي كند و اين چه معنويت و منزلتي است كه شخص والاي بشريت و يكي از افرادي كه در حقشان مي گوييم «بكم فتح اللَّه وبكم يختم...» [6] او را با مدال افتخار «بنفسي انت» مفتخر مي گرداند [7] ، پس چه بهتر از اين مرحله و از اين بيان امام بگذريم و تغيير و تأويل آن را به خودشان محول كنيم كه فرموده اند:«اِنَّ كلامنا صعب مستصعب».

تذكر: در اينجا مناسب است براي تكميل اين بحث اين موضوع رانيز متذكر شويم كه در روز عاشورا غير از امام حسين و حضرت ابوالفضل عليهما السلام چهارتن ديگر از فرزندان اميرمؤمنان عليه السلام به شهادت رسيده اند كه مجموع شهدا از فرزندان بلاواسطه آن حضرت در كربلا شش نفر مي باشد. و اين چهار نفر عبارتند از:

1 - عبداللَّه بن اميرالمؤمنين كه هنگام شهادت داراي 25 سال و تقريباً نه سال


كوچكتر از حضرت ابوالفضل بود.

2 - عثمان بن اميرالمؤمنين و او به هنگام شهادت داراي 23 سال بود.

3 - جعفر بن اميرالمؤمنين و او داراي 21 سال بود. مادر اين سه شهيد و مادر حضرت ابوالفضل «فاطمه ام البنين» است.

4 - محمد بن اميرالمؤمنين و مادر وي ليلي دختر مسعود بن خالد است، ولي سن وي هنگام شهادت دقيقاً معلوم نيست.

گذشته از كتب تاريخ در زيارت ناحيه مقدسه از اين چهار شهيد با عظمت و احترام ياد شده و قاتل هريك از آنان نيز به نام معرفي و مورد لعن قرار گرفته است.


پاورقي

[1] مستدرک‏الوسائل، ج 2، ص 635 و ج 3، ص 815. مقتل خوارزمي، ج 1، ص 122. متن روايت در مستدرک اين است:«لما کان العباس و زينب ولدي عليّ - عليه‏السلام - صغيرين قال عليّ - عليه‏السلام للعباس، قل واحد فقال: واحد فقال: قل اثنان قال: استحيي أن اقول باللسان الّذي قلت واحد اثنين فقبّل علي - عليه‏السلام - عينيه ثم التفت الي زينب و کانت علي يساره والعباس عن يمينه فقالت ياابتاه اتحيّنا قال نعم يا بنّي أولادُنا اکبادنا. فقالت يا ابتاه حبّان لايجتمعان في قلب المؤمن حبّ‏اللَّه و حب ‏الاولاد واِن کان لابدّ فالشفقه لنا والحب للَّه خالصاً فازداد عليّ - عليه‏السلام - بهما حُبّاً...».

[2] کان عمنا العباس بن علي - عليهماالسلام - نافذ البصيره صلب‏الايمان جاهد مع اخيه‏الحسين - عليه‏السلام - وابلي بلاء حسنا و مضي شهيدا (تنقيح‏المقال).

[3] ابوحمزه ثمالي از شخصيتهاي بزرگ اسلامي و از اصحاب امام سجاد و امام باقر و امام صادق - عليهم‏السلام - است از امام صادق - عليه‏السلام - نقل شده است که ابوحمزه در زمان خودش مانند سلمان بود در زمان خودش.

[4] کامل‏الزيارات ابن قولويه (متوفاي 1367 ه) به تصحيح و پاورقي مرحوم علامه اميني، ص 257.

[5] عن الثمالي قال نظر علي‏بن‏الحسين سيدالعابدين الي عبيداللَّه بن العباس بن علي بن ابي‏طالب فاستعبر ثم قال ما من يوم اشد علي رسول‏اللَّه من يوم اُحد قتل فيه عمه حمزة بن عبدالمطلب اسداللَّه واسد رسوله وبعده يوم موتة قتل فيه ابن عمه جعفر بن ابي‏طالب. ثم قال ولا کيوم‏الحسين اِذْدلف‏اللَّه ثلاثون الف رجل يزعمون انّهم من هذه الامة کل يتقرب الي‏اللَّه عزوجل بدمه وهو باللَّه يذکرهم فلا يتعظون حتي قتلوه بغياً وظلماً وعدواناً ثم قال رحم‏اللَّه العباس فلقد آثروا بلي وفدا اخاه بنفسه حتي قطعت يداه فأبدله اللَّه عزوجل بهما جناحين يطير بهما مع‏الملائکه في الجنة کما جعل لجعفر بن ابيطالب وان للعباس عنداللَّه تبارک و تعالي منزلة يغبطه بها جميع الشهداء يوم‏القيامة (تنقيح‏المقال، سفينةالبحار، خصال صدوق، باب‏الاثنين).

[6] از جملات زيارت جامعه.

[7] ممکن است خواننده ارجمند تصور کند در متن زيارتي که از معصوم نقل شده است درباره همه شهدا جمله «بابي انتم و امي» به کار رفته است، ولي بايد توجه داشت در اين زيارت خود امام - عليه‏السلام - شهدا را مورد خطاب قرار نداده بلکه اين زيارتي است که امام صادق - عليه‏السلام - به صفوان تعليم فرموده است که شهدا را اين چنين زيارت بکن. (مشروح اين جريان در مصباح المتهجد شيخ طوسي (ره) ص 660 آمده است).