بازگشت

هنگام شهادت حضرت علي اكبر


«اَللّهُمَّ اشْهَدْ عَلي هؤُلاءِ الْقَوْمِ فَقَدْ بَرَزَ اِلَيْهِمْ أَشْبَهُ النّاسِ بِرَسُولكَ مُحَمَّدٍ صلي الله عليه وآله وسلم خَلْقاً وَخُلُقاً ومَنْطِقاً وكُنّا اِذَا اشْتَقْنا اِلي رُؤيَةِ نَبِيِّكَ نَظَرْنا اِلَيْهِ. اَللّهُمَّ فَامْنَعْهُمْ بَرَكاتِ الاَرْضِ وَفَرِّقْهُمْ تَفْريقاً وَمَزِّقْهُمْ تَمْزِيقاً وَاجْعَلْهُمْ طَرائقَ قِدَداً وَلا تُرْضِ الْوُلاةَ عَنْهُمْ اَبَداً فَاِنَّهُمْ دَعَونا لينصرونا ثُمَّ عَدَوا عَلَيْنا لِيُقاتِلُونا اِنَّ اللَّه اَصْطَفي آدَمَ وَنُوحاً وَآلَ اِبراهيمَ وَآلَ عِمْرانَ عَلَي الْعالَمينَ ذُريَةً بَعْضُها مِنْ بَعْضٍ واللَّه سَمِيعٌ عَلِيمٌ... مالَكَ؟ قَطَعَ اللَّهُ رَحِمَكَ كَما قَطَعْتَ رَحِمِي وَلَمْ تَحْفَظْ قَرابَتِي مِنْ رَسُولِ اللَّه وَسَلَّطَ عَلَيْكَ مَنْ يَذْبَحُكَ عَلي فرِاشِكَ.

... قَتَلَ اللَّه قَوْماً قَتَلُوكَ يابُنَيَّ ما اَجْرَأَهُمْ عَلَي اللَّه وَعَلَي انتهاك حُرْمَةِ رَسُولِ اللَّه، عَلَي الدُّنْيا بَعْدَكَ الْعَفا».

ترجمه و توضيح لغات

تَمْزيق: از هم پاشيدن. طَرائق قِدَداً: گروههايي با اختلاف عقيده شديد.


ترجمه و توضيح

پس از آنكه ياران و اصحاب حسين بن علي عليهما السلام شربت شهادت نوشيدند و نوبت به افراد خاندان آن حضرت رسيد، اول كسي كه قدم به ميدان گذاشت و در راه اسلام و قرآن تيرها و نيزه و شمشيرها را به جان خريد «علي اكبر» فرزند رشيد حسين بن علي عليهما السلام بود.

و چون قلم از ترسيم شخصيت وي ناتوان و زبان از بيان وصفش عاجز است، گوشه اي از شخصيت روحي و معنوي و حسن صورت و سيرت او را از زبان خود او و پدر ارجمندش مي شنويم:

آنگاه كه امام عليه السلام از مرگ خويش و يارانش خبر مي داد در پاسخ وي اظهار داشت: پدر جان! اگر مرگ ما در راه حق است در اين صورت از مرگ باكي نيست:«فَأذاً لانُبالِي بِالْمَوْتِ».

حسين بن علي عليهما السلام در مقام بيان كمالات روحي و وصف قيافه و سيماي او مي گويد: علي از نظر خلقت ظاهري و قيافه، از نظر ملكات و خلق و خوي و منطق و گفتار شبيه ترين مردم بود نسبت به رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم كه هروقت يكي از افراد خاندان ما شوق ديدار و زيارت سيماي پيامبر را داشت، صورت زيباي علي را تماشا مي كرد؛ يعني او آيينه تمام نماي رسول اللَّه صلي الله عليه وآله وسلم بود هم از نظر صورت و هم از نظر سيرت.

خوارزمي مي گويد: علي بن الحسين عليهما السلام كه در سن هيجده سالگي بود، در روز عاشورا پيش از همه افراد خاندان پيامبر صلي الله عليه وآله وسلم عازم ميدان شهادت گرديد و آنگاه كه مي خواست با پدرش وداع كند و از خيمه ها حركت كند حسين بن علي عليهما السلام نظر محبت آميزي به قيافه زيبا و قامت رساي وي افكند و صورت و محاسنش را به سوي آسمان نمود و چنين گفت:

«اَللهُمَّ اشْهَدْ عَلي هؤُلاءِ الْقَوْمِ...؛ خدايا! تو خود بر عليه اين مردم گواه باش كه به سوي آنان جواني حركت مي كند كه از نظر خلقت و خلق و خو و نطق و سخن گفتن شبيه ترين مردم است به پيامبر تو و ما هروقت مشتاق لقاي سيماي پيامبر بوديم به صورت وي تماشا مي كرديم. خدايا! اين مردم ستمگر را از بركات زمين محروم و به تفرقه و پراكندگي مبتلايشان بگردان! صلح و سازش را از ميان آنان و فرمانروايانشان بردار كه ما را با وعده ياري و نصرت دعوت نمودند و سپس به جنگ ما برخاستند».


امام عليه السلام سپس اين آيه را خواند:«خدا آدم و نوح و فرزندان ابراهيم و فرزندان عمران را برعالميان برگزيد نسلهايي كه از يكديگرند و خداوند شنوا و داناست».

و آنگاه كه حضرت علي اكبر خواست از خيمه ها جدا شود حسين بن علي عليهما السلام عمرسعد را مورد خطاب قرار داد و چنين فرمود:«مالَكَ؟ قَطَعَ اللَّهُ رَحِمَكَ كَما قَطَعْتَ رَحِمِي...؛ چه شده است بر تو؟ خدا نسل تو را قطع كند همان گونه كه تو شاخه مرا بريدي، [1] و رابطه قوم و خويشي مرا با پيامبر ناديده گرفتي و خدا كسي را بر تو مسلط كند كه در ميان رختخواب تو را ذبح كند».

علي اكبر آنگاه كه در مقابل صفوف دشمن قرار گرفت اين اشعار را مي خواند:

«منم علي، پسر حسين بن علي و سوگند به كعبه كه ما اولي به پيامبر هستيم!

و به خدا قسم! نبايد اين فرزند فرومايه بر ما حكومت كند اين نيزه را آنچنان بر شما فرود مي آورم كه خم شود.

و اين شمشير را آنچنان بر شما مي زنم تا درهم بپيچد مانند شمشير زدن جوان هاشمي علوي» [2] سپس وارد جنگ شد.


مرحوم «شيخ مفيد» در «ارشاد» و «طبرسي» در «اعلام الوري» در ضمن نقل اشعار بالا چنين مي گويند:«... ففعل ذلك مراراً واهل الكوفة يتقون قتله؛ حضرت علي اكبر عليه السلام اين اشعار حماسي را مي خواند وبه دشمن حمله مي كرد و اين حمله را مكرر انجام داد؛ زيرا مردم كوفه از كشتن وي وحشت وترس داشتند و در هر حمله عقب نشيني مي كردند».

در تعليل جمله بالا نظرات مختلفي گفته شده است كه براي مراعات اختصار از نقل آنها صرف نظر مي كنيم ولي آنچه به نظر اين حقير مي رسد اين است: آنچه مردم كوفه را در مقابل اين شهيد و فرزند شهدا و اين نابغةالايّام والدّهور و مجمع المحاسن النّسبية والسّببيّة، جرثومه فضل و حجي اعجوبه عصرش و عزيز مصرش به وحشت انداخته بود، جمله اي است كه خود مرحوم مفيد در باره آن حضرت آورده است كه مي گويد:«وَكان اَصْبَحَ النَّاس وجهاً؛ او زيباترين مردم بود» آري، آنچه مردم كوفه را در مقابل علي اكبر عليه السلام به عقب نشيني واميداشت جمال زيبا و رخ دل آراي علي بود كه پدر ارجمندش درباره او مي گويد:«اَللهُمَّ اشْهَدْ عَلي هؤُلاءِ الْقَوْمِ فَقَدْ بَرَزَ اِلَيْهِمْ أَشْبَهُ النّاسِ خَلْقاً وَخُلُقاً ومَنْطِقاً برسولك وكُنّا اِذَا اشْتَقْنا اِلي رُؤْيَةِ نِبِيِّكَ نَظَرْنا اِلَيْهِ».

خوارزمي مي گويد: با اينكه تشنگي بر وي اثر عميق گذاشته بود اما آنچنان جنگ نمود و حملات شكننده بر صفوف دشمن وارد ساخت و از افراد دشمن كشت كه داد آنها بلند شد و تعداد كشته شدگان به وسيله او به 120 نفر بالغ گرديد و به سوي خيمه ها برگشت. و براي دومين بار حمله نمود و چون به روي خاك افتاد با صداي بلند عرضه داشت پدرجان! اينك جدم رسول خدا با جام بهشتي سيرابم كرد كه پس از آن تشنگي نيست...

حسين بن علي عليهما السلام چون دربالاي سروي قرارگرفت فرمود:«قَتَلَ اللَّهُ قَوْماً قَتَلُوكَ...؛ خدا بكشد مردم ستمگري را كه تو را كشتند فرزندم اينها چقدر بر خدا و به هتك حرمت رسول اللَّه جري شده اند، پس از تو اف بر اين دنيا!» [3] .



پاورقي

[1] نفرين امام درمورد عمرسعد کلّي است که فرمود: خدا نسل تو را قطع کند و با مراجعه به دو کتاب مهم در نسب شناسي «نسب زبيري» و «جمهره ابن حزم» معلوم گرديد که از نسل عمرسعد پس از نوه او «ابوبکر بن حفص» که مدت قليلي پس از پدرش حفص زنده بود، کسي باقي نمانده است يعني از نسب عمرسعد کسي پس از نوه‏اش ابوبکر معرفي نگرديده است که در صورت وجود فرزندي مسلماً نسب شناسان مشخص مي‏نمودند که اين موضوع با توجه به نفرين امام - عليه‏السلام - قابل تحقيق و بررسي بيشتر است.

و اما قسمت دوم سخن امام «کَما قَطَعْتَ رَحِمِي» با قرينه خارجي و کثرت فرزندان حسين بن علي و بقاي امامت در نسل آن حضرت معلوم مي‏شود، منظور از اين جمله همان مصداق خارجي و قطع نسل نسبي است که با کشتن علي‏اکبر فرزند امام - عليه‏السلام - آن سلسله نسل که از طريق علي‏اکبر در جهان ادامه و گسترش پيدا مي‏نمود قطع گرديد.

[2]



اَنَا عَلِيُّ بْنُ الْحُسَينِ بْنِ عَلِيٍّ

نَحْنُ وَبَيْتِ‏اللَّه اَوْلي بِالنَّبيّ



وَاللَّه لايَحْکُمُ فينَا ابْنُ الدَّعيّ

اَطْعَنُکُمْ بِالرُّمْحِ حَتّي يَنْثَني



اَضْرِبُکُمْ بِالسَّيْفِ حَتّي يَلْتَوي

ضَرْبَ غُلام هاشِميّ عَلَويّ.

[3] مقتل خوارزمي، ج 2، ص 30. مثيرالاحزان. لهوف، ص 100 طبري، ج 7، ص 358. کامل ابن‏اثير، ج 3، ص 293. ارشاد، ص 238.