بازگشت

درباره عمر بن جناده


«هذا غُلامٌ قُتِلَ اَبُوهُ فِي الْحَمْلَةِ الاُولي وَلَعَلَّ اُمَّهُ تكْرَهُ ذلِكَ»

ترجمه و توضيح

پس از كشته شدن جناده انصاري فرزند يازده ساله اش عمر كه به همراه پدر و مادرش به سرزمين كربلا وارد شده بود، به حضور امام رسيد و اجازه نبرد با دشمن خواست، حسين بن علي عليهما السلام درباره وي چنين فرمود:«هذا غُلامٌ قُتِلَ اَبُوهُ...؛ اين نواجوان كه پدرش در حمله اول كشته شده است، شايد بدون اطلاع مادرش تصميم به نبرد گرفته است و مادرش به كشته شدن وي راضي نباشد».

عمر، اين نوجوان جانباز چون گفتار امام عليه السلام را شنيد، عرضه داشت:«اِنَّ اُمّي اَمَرَتْني؛ نه، به خدا مادرم به من دستور داده است جانم را فداي تو و خونم را نثار راهت كنم».

امام چون اين پاسخ را شنيد، اجازه داد و عمر حركت نمود. و در مقابل صفوف دشمن اين اشعار حماسي را مي خواند:

«امير من حسين است و چه نيكو اميري! سُرور قلب پيامبر بشير و نذير، علي و فاطمه پدر و مادر اوست آيا براي او همانندي مي دانيد» [1] .



وي پس از درگيري با دشمن كشته شد. دشمن سر او را از پيكرش جدا كرده و به سوي خيمه ها انداخت، مادرش سر بريده نوجوانش را برداشت و پس از آنكه خاك و


خونش را پاك نمود، به سوي يكي از لشكريان دشمن كه آن نزديكي بود، انداخت و او را به هلاكت رسانيد آنگاه به سوي خيمه بازگشت و چوبي به دست گرفت و در حالي كه اين دو بيت را مي خواند، به سوي دشمن حمله نمود:

«من در ميان زنها زني هستم ضعيف، زني پير و فرتوت و لاغر، بر شما ضربه محكمي وارد خواهم ساخت در دفاع و حمايت از فرزندان فاطمه عزيز» [2] .



و پس از آنكه دو نفر را مضروب ساخت به دستور امام به سوي خيمه ها بازگشت [3] .


پاورقي

[1]



اَميري حُسَينٌ وَنِعمَ‏الأَميرُ

سُرُورُ فُؤادِ البَشيرِ النَّذيرِ



عَلِيٌّ وَفاطِمَةُ وَالِداهُ

فَهَلْ تَعْلَمُونَ لَهُ مِنْ نظير.

[2]



اِنِّي عَجوزٌ في النِّسا ضعيفَةٌ

خاوِيَةٌ بالِيَةٌ نَحِيفَةٌ



اضر بُکُمْ بِضَربَةٍ عَنيفَةٍ

دُونَ بَنِي فاطِمَةَ الشَّريَفَة.

[3] مقتل‏خوارزمي، ج 2، ص 22. بحار، ج 45، ص 27. مناقب، ج 3، ص 219.