بازگشت

خطاب به سيف بن حارث و مالك بن عبد


«اَي ابني اَخوي ما يَبْكيكما؟ فَواللَّه انّي لاَرْجُو اَنْ تَكونا بعد ساعَةٍ قريرَالعَيْن... جزاكُمَااللَّهُ يا ابني اَخوي عَنْ وُجدكُما مِنْ ذلكَ وَمواساتِكُما اِيّاي احْسَنَ جزاء المتّقين... وَعَليْكُمَاالسَّلامُ وَرحْمَةُاللَّه وَبَرَكاتُهُ».

ترجمه و توضيح لغات

قريرالعين: خوشحال و مسرور در اثر رسيدن به مطلوب. وجد (با ضم واو): احساس و درك. مواسات: معاونت و ياري كردن.

ترجمه و توضيح

بنا به نقل طبري، دو نفر از قبيله «همدان» به نام «سيف بن حارث بن ربيع» و «مالك بن عبد بن سريع» كه با هم عموزاده و از يك مادر بودند در روزهايي كه هنوز رفت وآمد در ميان كربلا و كوفه آزاد بود خودشان را به كربلا رسانيده و به لشكريان حسين بن علي عليهما السلام پيوستند آن دو عموزاده در روز عاشورا چون كثرت لشكر دشمن و قلّت ياران امام حسين عليه السلام را مشاهده نمودند در حالي كه گريه مي كردند و اشك مي ريختند به خدمت آن حضرت رسيدند. چون حسين بن علي عليهما السلام گريه آنها را ديد فرمود:«اَي ابني اَخوي ما يَبْكيكما؟...؛ اي فرزندان برادرانم! سبب گريه شما چيست؟ به خدا سوگند! من اميدوارم كه پس از ساعتي چشم شما روشن (و با ورود به بهشت برين) خوشحال و مسرور باشيد».

آن دو جوان عرضه داشتند:«جَعلنااللَّه فداك لا واللَّه ماعلي أنفسنا نبكي ولكن نبكي


عليك نراك قَدْ اُحيط بك وَلا نقدرُ عَلي اَنْ نَمنعكَ بأكثرِ مِن اَنْفُسِنا؛ يابن رسول اللَّه! جان ما به قربانت! به خدا سوگند! گريه و ناراحتي ما نه براي خود ماست بلكه به جهت شماست زيرا مي بينيم دشمن شما را احاطه نموده است و براي دفاع از شما خدمت شايسته و عمل قابل ملاحظه اي از ما ساخته نيست مگر همين خدمت كوچك و ناقابل و فدا شدن در حضور شما».

امام عليه السلام در مقابل اين وظيفه شناسي و اين احساس مسؤوليّت و اين ايثار و خدمت فرمود:«جزاكُمَااللَّهُ يا ابني اَخوي عَنْ وُجدكُما...؛ خداوند در مقابل اين درك و احساس شما و اين ياري و مواسات شما كه در باره من انجام مي دهيد بهترين پاداش متقيان را بر شما عنايت كند».

طبري از ابومخنف نقل مي كند: همان وقت كه اين دو پسرعمو مشغول صحبت با امام بودند «حنظلة بن أسعد» نيز در مقابل صفوف دشمن مشغول موعظه و نصيحت آنان بود و طولي نكشيد - به طوري كه يادآور شديم - به شهادت رسيد و در اين هنگام آن دو جوان رو به ميدان گذاشتند «فَاستَقْدَما يتسابقان؛ و در رفتن به سوي ميدان بر همديگر سبقت مي گرفتند».

و گاهي هم رو به سوي خيمه ها نموده و با صداي بلند خداحافظي كرده و عرضه مي داشتند:«السلام عليك يابن رسول اللَّه» و امام مي فرمود:«وَعَليكماالسلام ورحمةاللَّه وبركاته» آنگاه هردو با هم وارد جنگ شده و از همديگر حمايت مي نمودند و هريك از آنان در محاصره دشمن قرار مي گرفت، ديگري به ياري وي مي شتافت و صفوف دشمن را درهم مي شكست و نجاتش مي داد تا اينكه هردو به شهادت رسيدند [1] .



پاورقي

[1] در شرح حال سيف و مالک و کيفيت شهادتشان به تاريخ طبري، ج 6، ص 353 و 354. تنقيح‏المقال،ج 2، ص 78. کامل ابن‏اثير، ج 3، ص 292. ابصارالعين،ص 78 مراجعه شود، خوارزمي در مقتل، ج 2، ص 23 جريان بالا را به دو شهيد ديگر به نام عبداللَّه و عبدالرحمان که از قبيله غفار بودند نسبت داده است ولي ما به مناسبت اعتبار طبري و رجال‏شناس معروف مرحوم مامقاني به گفته آنان استناد نموديم.