بازگشت

با حر بن يزيد رياحي


(حرّ از خاندانهاي شريف عرب و رئيس قبيله خويش در كوفه بود كه ابن زياد او را به فرماندهي هزار نفر جنگجو مأمور جلوگيري از حسين بن علي - عليهماالسلام - نمود. بنابه نقل ابن نما پس از آنكه توبه وي در پيشگاه حسين بن علي - عليهماالسلام - پذيرفته شد، عرض كرد: يابن رسول اللَّه! هنگامي كه ابن زياد به من مأموريت داد كه براي مقاومت با تو حركت كنم، پس از آنكه از دارالأماره خارج شدم، صدايي به گوشم رسيد كه مي گفت:«اي حر! مژده باد به تو در اين راهي كه پيش گرفته اي» چون برگشتم كسي را نديدم و تا اين لحظه در اين انديشه بودم كه اين چه مژده اي است؟ مگر نه اين است كه من در جبهه مخالف فرزند پيامبر قرار گرفته ام و هيچ تصور نمي كردم كه بالأخره به تو خواهم پيوست. و به چنين سعادتي نايل خواهم گرديد.)

«... نَعَمْ يَتُوبُ اللَّهُ عَلَيْكَ وَيَغْفِرُلَكَ قَتَلَةٌ مِثْلُ قَتَلةِ النَّبِيّينَ وَآلِ النَّبِيّينَ... اَنْتَ الحُرُّ كَما سَمَّتكَ اُمُّكَ وَاَنْتَ الحُرُّفي الدُّنْيا وَالاخِرَة».



لَنِعمَ الحُرُّ حُرُّ بَنِي رِياح

صَبُورٌ عِنْدَ مُشْتَبَك الرِّماحِ



وَنعْمَ الْحُرُّ اِذْنادي حُسَيْناً

وَجادَ بِنَفْسِهِ عِنْدَالصياحِ



فَيا رَبِّي اَضِفْهُ في جِنانٍ

وَزَوِّجْهُ مَعَ الْحُورِ المِلاحِ



ترجمه و توضيح لغات

مُشْتَبَك (از اِشْتِباك): مخلوط شدن و درهم فرو رفتن كنايه است از شدت جنگ. رماح (جمع رُمْح): نيزه. نادي حُسَيْناً در بعضي از منابع «فادي حسَيْناً» آمده است يعني خود را بر حسين فدا نمود. جادَ بِنَفْسِهِ: جانش رابذل نمود.صِياحَ:فرياد زدن و صداكردن. اَضافَهُ: او را مهمان نمود. مِلاح (جمع مَليح): نمكين.

ترجمه و توضيح

بنا به نقل ابن اثير، حرّ پس از آنكه خود را از سپاه عمرسعد به كنار كشيد و به عنوان توبه به خدمت امام عليه السلام رسيد، عرضه داشت: من فكر نمي كردم كه اين مردم كار


را بدينجا خواهند كشيد كه جداً با تو بجنگند و الا هيچگاه با آنان همراهي نمي كردم اينك به عنوان توبه از آنچه از من نسبت به شما سرزده است و مانع از حركت شما بوده ام به حضورتان آمده ام و تصميم دارم تا پاي مرگ از شما حمايت كنم ودر پيش رويت كشته شوم، آيا توبه من پذيرفته است؟

امام عليه السلام در پاسخ وي فرمود:«نَعَمْ يَتُوبُ اللَّهُ عَلَيْكَ وَيَغْفِرُ لَكَ؛ آري، خدا توبه تو را مي پذيرد و گناهانت را مي بخشد» [1] .

بنا به نقل طبري [2] و ابن كثير [3] ، «حر» پس از كشته شدن حبيب و قبل از نماز ظهر به همراه زهير به دشمن حمله نمود كه هريك از آنان در محاصره دشمن قرار مي گرفت، ديگري حلقه محاصره را مي شكست و از دشمن نجاتش مي داد تا بالأخره اسب حّر را پي نمودند او پياده به جنگ ادامه داد و پس از آنكه بالغ بر چهل تن از دشمن را كشت يك گروه پياده از دشمن بر وي حمله نموده و او را از پاي در آورد. در اين موقع چند تن از ياران حسين بن علي عليهما السلام نيز به آنان حمله كردند وبدن نيمه جان حرّ را از ميان قتلگاه به طرف خيمه ها حمل نموده در كنار خيمه اجساد شهدا قرار دادند [4] .

امام عليه السلام نيز در همين جا و در كنار پيكر نيمه جان حرّ كه هنوز رمقي از حيات در وي بود، قرار گرفت وبا ديدن جسد خون آلود او همان جمله را كه مكرر مي گفت، بر زبان جاري كرد و فرمود:

«... قَتَلَةٌ مِثْلُ قَتَلةِ النَّبيينَ وَآلِ النَّبِيينَ؛ اين مردم كوفه قاتلان وكشندگاني هستند همانند قاتلان پيامبران و فرزندان پيامبران».

سپس در بالاي سر حرّ نشست و در حالي كه خاك و خون از سرو صورتش پاك مي كرد، چنين فرمود:«اَنْتَ الحُرُّ كَما سَمَّتكَ اُمُّكَ وَاَنْتَ الحُرُّفي الدُّنْيا وَالاخِرَة؛ تو حر و آزاد مردي، همان گونه كه مادرت تو را حُر ناميده است. و تو آزاد مردي در اين جهان


فاني و در آن جهان پايدار و ابدي».

آنگاه اين ابيات را در رثا حرّ خواند:«لَنِعمَ الحُرُّ حُرُّ بَنِي رِياح...؛ چه نيكو مردي است حرّ، حرّ رياحي، شكيبا و صبور به هنگام (جنگ) و كثرت نيزه ها.

و چه نيكو مردي است حر آنگاه كه حسين ندا نمود او به هنگام دعوت حسين جانش را فدا نمود.

پروردگارا! در بهشت برين از وي پذيرايي كن و از حوريان زيبا و نمكين براي او همسر قرار بده!» [5] .


پاورقي

[1] کامل، ج 3، ص 288.

[2] تاريخ طبري، ج 7، ص 355.

[3] البداية والنهايه، ج 8، ص 183 و 184.

[4] اين خيمه در آخرين نقطه خيمه‏گاه به طرف ميدان قرار داشت که اجساد شهدا را در زير آن و در کنار هم قرار مي‏دادند.

[5] بعضي از مورخين اين اشعار را از خود حسين بن علي - عليهماالسلام - و بعضي ديگر از امام سجاد - عليه‏السلام - دانسته‏اند و گاهي نيز ازانشاد يکي ازياران حسين بن علي - عليهماالسلام - مي‏دانند. (بحارالانوار، ج 45، ص 14. امالي صدوق، مجلس 30. مقتل عوالم، ص 85. مقتل خوارزمي، ج 2، ص 11).