بازگشت

زشت و زيبا


و اين است شخصيّت «عمروبن قرظه» كه هنگام اقامه نماز وجودش را سپر وجود امام و پيشواي خويش و سينه اش را آماج تيرهاي دشمنان مي گرداند و تيرهاي دشمن آنچنان فراوان و در پيكرش مؤثر است كه پس از چند لحظه به روي خاكهاي گرم و سوزان كربلا مي افتد ولي او در اين حال و با اين شرايط نيز مضطرب و نگران است كه آيا وظيفه خويش را وظيفه يك فرد مؤمن و با وفا را در مقابل فرزند رسول خدا صلي الله عليه وآله و سلم به طور شايسته انجام داده است يا نه؟! و اين نگراني او را آن چنان فشار مي دهد كه با سينه چاك چاك و بدن خون آلود و با لبان خشك و لرزان از امام عليه السلام سؤال مي كند:«اَوْفَيْتُ يَابْنَ رَسُولِ اللَّه؟» و امام پاسخ مي دهد:«نَعَمْ اَنْتَ اَمامِي فِي الْجَنَّة».

ولي چون در اين جهان، زشت و زيبا، نور و ظلمت و سعادت و شقاوت هميشه در كنار هم قرار گرفته است مناسب است كه در كنار نور معرفت «عمروبن قرظه» تاريكي و ظلمت برادرش «علي بن قرظه» را نيز مشاهده كنيم و اگر با چهره زيباي «عمروبن قرظه» كمي آشنا شديم، قيافه نازيباي برادر او «علي بن قرظه» را نيز بشناسيم تا در طول


تاريخ از مشاهده اين زشت و زيباها و اين تلخ و شيرينها و اين ايمان و ناباوريها متعجب و متحير نگرديم و همچنين با مقايسه شخصيّت «قرظة بن كعب» و «علي بن قرظه» پدر و پسر يكي از مصاديق آيه شريفه «يخرج الميّت من الحيّ» را به وضوح لمس و درك نماييم.

«قرظة بن كعب» از صحابه رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم و از راويان حديث و از ياران اميرمؤمنان عليه السلام مي باشد. در جنگ احد و جنگهاي پس از احد در ركاب رسول خدا و اميرمؤمنان حضور داشته و در جنگ صفين يكي از پرچمداران لشگر آن حضرت بود و باز از طرف اميرمؤمنان عليه السلام استانداري فارس بر وي محوّل گرديد. او در سال 51 درگذشت، مي گويند در كوفه اوّلين شخصي كه به هنگام وفاتش بر وي نوحه سرايي گرديد «قرظة بن كعب» است.

از قرظة بن كعب چند فرزند بجاي مانده كه در ميان آنان «عمرو و علي» از شهرت و معروفيت بيشتري برخوردارند. «عمرو» به مناسبت ايثار و فداكاريش و «علي» به جهت شقاوت و بدبختيش:

امّا «عمرو» همزمان با حسين بن علي عليهما السلام به كربلا وارد گرديد و آن حضرت مأموريت مكالمه و گفتگو با عمرسعد را بر وي محول نمود و تا ورود شمر به كربلا و قطع مراوده و گفتگو، عمروبن قرظه اين مأموريت را به نحو احسن انجام مي داد و در روز عاشورا از اوّلين كساني است كه از حسين بن علي عليهما السلام اجازه مبازره و جهاد گرفت و در مقابل صفوف دشمن شعر و رجز خواند و پس از مدتي جنگ براي تنفس و تجديد قوا به خيمه ها برگشت و به هنگام نماز حفاظت از جان امام را به عهده گرفت و به طوري كه قبلاً گفته شد در اثر تيرهاي زيادي كه بر پيشاني و سينه اش وارد شده بود به شهادت نايل گرديد.

و امّا علي بن قرظه او هم به همراه عمرسعد و با لشكريان كوفه براي جنگ با حسين بن علي عليهما السلام وارد كربلا گرديد و در روز عاشورا چون از شهادت برادرش مطلع گرديد از ميان صفوف بيرون آمده و امام حسين را اين چنين مورد خطاب قرار داد:«يا حسين يا كذّاب وابن كذّاب اغررت اخي واضللته فَقَتَلْتَهُ؛ حسين اي مرد دروغگو و پسر دروغگو! برادر مرا گول زدي و گمراه كردي و او را به قتل رساندي».


امام در پاسخ اين جسارت فرمود:«انّي لم اغرر اخاك وما اضللته ولكن هداه اللَّه واضلكّ؛ من برادر تو را گول نزدم و گمراه نكردم ولي خدا او را هدايت و تو را گمراه نمود».

علي بن قرظه گفت: خدا مرا بكشد اگر تو را نكشم اين بگفت و به آن حضرت حمله نمود. نافع بن هلال از حمله او ممانعت كرده و نيزه اي بر او وارد ساخت كه بر زمين افتاد، دوستان علي بن قرظه به نافع مجال ندادند و بدن مجروح او را به سوي لشكر كوفه حمل نمودند و با مداوا و معالجه از مرگ نجات يافت [1] .


پاورقي

[1] در شرح حال قرظة بن کعب به اصابه و در شرح حال او و فرزندانش به تنقيح‏المقال، ج 2، ص 332 و ص 28، از حرف قاف و ابصارالعين، ص 92 مراجعه شود.