بازگشت

اخلاص ابوثمامه


طبري مي گويد: عمرسعد پس از ورود به كربلا به «كثيربن عبداللَّه شعبي» كه مردي


فتاك و خونريز بود مأموريت داد كه با حسين بن علي عليهما السلام ملاقات و از انگيزه ورود او به كربلا سؤال كند. «كثير» گفت اگر دستور بدهي هم اين مأموريت را انجام مي دهم و هم او را به قتل مي رسانم. عمرسعد گفت نمي خواهم او را بكشي فقط علت آمدن وي را سؤال كن!

«كثير» رو به سوي خيمه هاي حسين بن علي عليهما السلام به راه افتاد چون چشم ابوثمامه بر وي افتاد به حسين بن علي عرضه داشت يا اباعبداللَّه! خدا تو را از هر بدي حفظ كند اين مرد كه مي آيد بدترين و جري ترين و خونريزترين مردم روي زمين است، سپس جلو آمد و در مقابل «كثير» ايستاد و گفت اگر بخواهي با حسين عليه السلام ملاقات كني بايد شمشير خود را بر زمين بگذاري.

كثير گفت: به خدا سوگند! كه زيربار اين ذلت نمي روم، من پيامي آورده ام اگر بپذيريد مي رسانم و الاّ برمي گردم.

ابوثمامه گفت: پس در موقع ملاقات دست من بر قبضه شمشير تو باشد. كثير اين پيشنهاد ابوثمامه را نيز نپذيرفت. ابوثمامه گفت پس پيام خود را به من بگو تا به امام عليه السلام ابلاغ و پاسخ آن را به تو بگويم و من اجازه نخواهم داد فردي خونريز مانند تو وارد خيمه آن حضرت شود.

طبري مي گويد: در اين موقع گفتگو در بين آن دو زياد شد و كار به ناسزاگويي منجر گرديد و كثير بدون موفقيت در مأموريت خويش به سوي عمرسعد بازگشت و جريان را باوي درميان گذاشت.عمرسعد هم اين مأموريت را به «قرّة بن قيس تميمي»محول نمود.

در زيارت ناحيه مقدسه از ابوثمامه بدين گونه تجليل به عمل آمده است: السلام علي أبي ثمامة عبداللَّه الصائدي [1] .


پاورقي

[1] در بيوگرافي ابوثمامه به تنقيح‏المقال مرحوم مامقاني و ابصارالعين مرحوم شيخ محمد سماوي مراجعه شود.