بازگشت

اتمام حجت


حسين بن علي عليهما السلام با اينكه مي ديد دشمن به تمام معنا آماده جنگ است تا آنجا كه از رسيدن آب نيز به اردوگاه و اطفال آن حضرت جلوگيري نموده است و دقيقه شماري مي كند كه با كوچكترين اشاره اي حمله را آغاز كند، ولي آن حضرت همانگونه كه به هنگام ورود به كربلا گفت، نه تنهاحاضر نبود شروع به جنگ نمايد بلكه مي خواست تا جايي كه ممكن است، براي آنان موعظه ونصيحت كند كه از طرفي راه حق و فضيلت را از باطل تشخيص دهند و از طرف ديگر مبادا در ميان آنان كسي ناآگاه و ناشناخته در ريختن خون امام عليه السلام شركت كند و بدون توجه و آگاهي از حقيقت در ورطه سقوط و بدبختي ابدي قرار بگيرد.

«سبط ابن جوزي» در «تذكرة الخواص» مي گويد: چون حسين بن علي عليهما السلام ديد كه مردم كوفه بر قتل وي اصرار دارند قرآني برداشت و باز كرد و روي سرش گذاشت و در مقابل صفوف دشمن آنان را صدا كرد كه در ميان من و شما حاكم، اين كتاب خدا و جدّم رسول اللَّه باشد، مردم! به چه جرمي ريختن خون مرا حلال مي دانيد، آيا من فرزند دختر پيامبر شما نيستم؟ آيا گفتار جدم را درباره من و برادرم نشنيده ايد كه «هذانِ سيّدا شباب اهل الجنّة» و اگر حرف مرا تصديق نمي كنيد از جابر و زيد بن ارقم و ابوسعيد خدري سؤال كنيد، آيا جعفر طيار عموي من نيست؟

از ميان مردم كسي پاسخ نگفت و تنها شمر بود كه صدا كرد الآن وارد جهنم خواهي شد امام هم در جواب وي فرمود:«اللَّه اكبر! جدم خبر داده بود كه من در خواب


ديدم سگي خون اهل بيت مرا مي ليسد و گمان مي كنم تو همان باشي» [1] .

و اين است عاطفه و محبت يك امام و رهبر الهي و انسان دوست در مقابل دشمن خونخوارش و اين است روش فرزند فاطمه - سلام اللَّه عليها - كه در حساسترين شرايط و اوضاع نيز لحظه اي از مسيري كه خدا براي او تعيين كرده است، دست برنمي دارد تا اينكه كسي نگويد:«لَولا أرْسَلْتَ اِلَيْنا رَسُولاً فَنَتَّبِعَ آياتِكَ مِنْ قَبْلِ اَنْ نَذِلَّ وَنَخْري» [2] .

اين سخنرانيها و اين هدايت و راهنماييها در روز عاشورا با نداشتن فرصت از سوي امام عليه السلام مكرر انجام گرفته است كه خواننده ارجمند با اولين سخنراني و خطبه آن حضرت آشنا مي گردد.

و چون اين خطبه مفصل بوده و اين موعظه داراي جهات و جوانب گوناگون است، لذا ما متن و ترجمه آن را در چهاربخش در اختيار خواننده قرار مي دهيم.

امام در مقدمه و بخش اول اين خطبه همين نكته را كه اشاره نموديم، تذكر مي دهد كه مردم كوفه و لشكريان عمرسعد فكر نكنند او مي خواهد با ايراد اين سخنراني اظهار موافقت و صلح و سازش با پيشنهاد دشمن بكند بلكه هدف وي اتمام حجت و بيان يك سلسله حقايق و واقعيات است كه آن حضرت با دارا بودن مقام امامت و وظيفه رهبري و هدايت، ناگزير است اين حقايق را با آنان در ميان بگذارد.

«اِسْمَعُوا قَوْلِي وَلا تَعْجِلُوا حَتّي اَعِظَكُمْ...».


پاورقي

[1] تذکرةالخواص، ص 262.

[2] سوره طه، آيه 134.