بازگشت

شعر امام و وصيت آن حضرت به خواهران و همسرانش در شب عاشورا






يا دَهْرُ اُفٍّ لَكَ مِنْ خَلِيلِ

كَمْ لَكَ بِاْلإشْراقِ وَالأصيلِ



مِنْ صاحِبٍ اَوْطالِب قَتيلِ

وَالدَّهْرُ لايَقْنَعُ بِالْبَديلِ



وَانَّما الأَمْرُ اِلَي الجَليلِ

وَكُلُّ حَيّ سالِكٌ سَبيلِ



«... يا اُخْتاهُ تَعَزّي بِعَزاءِاللَّه وأعلمي أَنَّ اَهْلَ الاَرْضِ يَمُوتُونَ وَاَهْلَ السَّماءِ لا يَبْقُونَ وَأَنَّ كُلَّ شَيْ ءٍ هالِكٌ اِلاّ وَجْهَ اللَّه الذَّي خَلَقَ الأَرْضَ بِقُدرَتِهِ وَيَبْعَثُ الْخَلْقَ فَيَعُودُونَ وَهُوَ فَرْدٌ وَحْدَهُ اَبي خَيْرٌ مِنّي وَاُمّي خَيْرٌ مِنِّي وَاَخِي خَيْرٌ مِنِّي وَلِيَ وَلَهُمْ وَلِكُلِّ مُسْلِمٍ بِرَسُولِ اللَّهِ اُسْوَةٌ... يا اُخْتاه يا اُمَّ كُلْثُومَ يا فاطِمَةُ يا رَبابُ انظرنْ اِذا قُتِلْتُ فَلا تَشْقُقْنَ عَلَيَّ جَيْباً وَلا تَخْمُشْنَ وَجْهاً وَلا تَقُلْنَ هَجْراً» [1] .

ترجمه و توضيح لغات

اِشراق: طلوع آفتاب، هنگام طلوع. اَصيل: هنگام غروب. صاحِب: يار و دوست. طالِب: خواهان، علاقه مند. بَديل: عوض. تَعَزّي: تحمل، صبر و شكيبايي. اُسْوَةٌ: سمبل،


الگو. تشْقُقْنَ (از شَقَّ): چاك نمودن. جَيْب: گريبان. خَمْشُ وَجْهٍ: چنگ به صورت زدن، خراشيدن صورت. هَجْر: هذيان، سخني كه شايسته نيست.

ترجمه و توضيح

از امام سجاد عليه السلام نقل شده است كه در شب عاشورا پدرم در ميان خيمه با چند تن از يارانش نشسته بود و «جَون» غلام ابوذر مشغول اصلاح شمشير امام عليه السلام بود آن حضرت به اين اشعار مترنم و متمثل گرديد:

«يا دَهْرُ اُفٍّ لَكَ مِنْ خَلِيلِ...؛ اي دنيا! اف بر دوستي تو كه صبحگاهان و عصرگاهان چقدر از دوستان و خواهانت را به كشتن مي دهي كه به عوض قناعت نورزي و همانا كارها به خداي بزرگ محول است و هر زنده اي سالك اين راه».

امام سجاد عليه السلام مي گويد: من از اين اشعار به هدف امام عليه السلام كه خبر مرگ و اعلان شهادت بود پي بردم و چشمانم پر از اشك گرديد ولي از گريه خودداري كردم، اما عمه ام زينب كه در كنار بستر من نشسته بود با شنيدن اين اشعار و با متفرق شدن ياران امام، خود را به خيمه آن حضرت رسانيد و گفت: واي بر من! اي كاش مرده بودم و چنين روزي را نمي ديدم، اي يادگار گذشتگانم و اي پناهگاه بازماندگانم گويا همه عزيزانم را امروز از دست داده ام كه اين پيشامد، مصيبت پدرم علي و مادرم زهرا و برادرم حسن عليهم السلام را زنده نمود.

امام عليه السلام به زينب كبري تسلي داده و به صبر و شكيبايي توصيه نمود و چنين گفت:«يا اُخْتاهُ تَعَزّي بِعَزاءِاللَّه...؛ خواهر! راه صبر و شكيبايي را در پيش بگير و بدانكه همه مردم دنيا مي ميرند و آنانكه در آسمانها هستند زنده نمي مانند، همه موجودات از بين رفتني هستند مگر خداي بزرگ كه دنيا را با قدرت خويش آفريده است و همه مردم را مبعوث و زنده خواهد نمود و اوست خداي يكتا. پدر و مادرم و برادرم حسن بهتر از من بودند كه همه به جهان ديگر شتافتند و من و آنان و همه مسلمانان بايد از رسول خدا پيروي كنيم كه او نيز به جهان بقا شتافت».

سپس فرمود:«خواهرم ام كلثوم! فاطمه! رباب! پس از مرگ من گريبان چاك نكنيد و صورت خود را نخراشيد و سخني كه از شما شايسته نيست بر زبان نرانيد».



پاورقي

[1] انساب‏الأشراف، ج 3، ص 185. طبري، ج 7، ص 324. کامل، ج 3، ص 285. ارشاد مفيد، ص 232. مقتل خوارزمي،ج 1،ص 327.تاريخ يعقوبي،ج 2، ص 244. و اخبار زينبيات عبيدلي متوفاي 277ه.