بازگشت

در پاسخ طرماح بن عدي و يارانش


«اَما وَاللَّه اِنِّي لاَرْجُو اَنْ يَكُونَ خَيْراً مااَرادَاللَّهُ بِنا قُتِلْنا اَمْ ظَفَرْنا... فِمنْهُمْ مَنْ قَضي نَحْبَهُ وَمِنْهُمْ مَنْ يَنْتَظِرُ وَما بَدَّلُوا تَبْدِيلاً. اَللّهُمَّ اجْعَلْ لَنا وَلَهُمُ الْجَنَّةَ وَاجْمَعْ بَيْنَنا وَبَيْنَهُمْ في مُسْتَقَرٍّ مِنْ رَحْمَتِكَ وَرَغائبِ مَذْ خُورِ ثَوابِكَ... اِنَّ بَيْنَنا وَبَيْنَ الْقَوْمِ عَهْداً وَميثاقاً ولَسْنا نَقْدِرُ عَلَي الإنْصِرافِ حَتّي تَتَصَرَّفَ بِناوَبِهِمُ الأمُورُ في عاقِبَةٍ».

ترجمه و توضيح لغات

قُتِلْنا (فعل مجهول است): كشته شويم. ظَفَر: پيروزي. قضي نَحْبَهُ قَضاء: انجام دادن و به اتمام رسانيدن. نَحْب: عهد و پيمان كشته شدن در راه خدا را نيز نحب گويند؛ زيرا شهيد خود را ملزم ساخته است تا پاي جان پيش برود و گويا با شهادت خويش به


پيمانش وفا مي كند. مُسْتَقَرّ: پايگاه. رَغائب (جمع رَغْبَة): چيز مورد علاقه و آنچه ثواب و اجر بزرگ از آن انتظار مي رود. مَذْخُور: ذخيره شده. عَهْد و ميثاق: پيمان.

ترجمه و توضيح

طبري [1] مي گويد: چهار تن به نام عمروبن خالد، سعد، مجمع و نافع بن هلال به همراهي طرماح بن عدي از كوفه حركت كرده بودند كه در منزل «عذيب الهجانات» با حسين بن علي عليهما السلام مواجه گرديدند و در ضمن گفتگو با آن حضرت عرضه داشتند: يابن رسول اللَّه! «طرماح» در طول راه اين اشعار را زياد تكرار مي كرد و به جاي «هدي» براي شتران آنها را مي خواند:

«شترمن!از زجر و فشارم ناراحت نباش و پيش از صبح وهرچه زودترمراحركت بده.

بهترين سوارت را بهترين مسافرت را، تا به مردي برساني كه آقايي و كرامت در سرشت و نژاد اوست.

آقاست و آزاد مرد است و داراي سعه صدر كه خداوند او را براي انجام بهترين امور به اينجا رسانده است.

خدايش تا آخر دنيا نگهدارش باد» [2] .

چون اشعار طرماح كه حاكي از اشتياق فراوان او به درك حضور امام عليه السلام بود در حضور آن حضرت خوانده شد، امام عليه السلام در پاسخ آنان چنين فرمود:


«اما وَاللَّه اِنِّي لاَرْجُو اَنْ يَكُونَ خَيْراً...؛ به خدا سوگند! اميدوارم اراده و خواست خدا درباره ما خير باشد خواه كشته شويم يا پيروز گرديم».

آنگاه امام عليه السلام از اين مسافران عقيده و طرز تفكر مردم كوفه را سؤال نمود، عرضه داشتند يابن رسول اللَّه! امّا بزرگان و سران قبايل كوفه به عالي ترين و سنگين ترين رشوه از سوي ابن زياد نايل گرديده اند و اما افراد ديگر، قلبشان با شما و شمشيرشان بر عليه شماست. سپس جريان كشته شدن قيس بن مسهر صيداوي (پيك امام) را به آن حضرت اطلاع دادند. امام با شنيدن اين خبر تأسف بار، اين آيه را خواند:«فَمِنْهُمْ مَنْ قَضي نَحْبَهْ...؛ گروهي از مؤمنان به پيمان خود (شهادت در راه خدا) وفا نمودند و گروه ديگر در انتظار، به سر مي برند و عهد و پيمان خويش را تغيير نداده اند». آنگاه امام عليه السلام چنين دعا نمود:«اَللّهُمَّ اجْعَلْ لَنا ولَهُمُ الْجَنَّة...؛ خدايا! بهشت را براي ما و آنان قرار بده و ما و آنان را در پايگاه رحمتت به مرغوبترين ثوابهاي ذخيره شده ات نايل بگردان».

سپس «طرماح» سخن آغاز نمود و چنين گفت:

يابن رسول اللَّه! من به هنگام خروج از كوفه در كنار اين شهر، گروه زيادي را ديدم كه اجتماع كرده بودند چون انگيزه اين اجتماع را سؤال كردم گفتند: اين مردم براي مقابله با حسين بن علي و جنگ با او آماده مي شوند، يابن رسول اللَّه! تو رابه خدا سوگند كه از اين سفر برگرد؛ زيرا من مطمئن نيستم حتي يك نفر از مردم كوفه به كمك و ياري شما بشتابد و اگر تنها اين گروه را كه من ديدم در جنگ با تو شركت كنند، در شكست تو كافي است در صورتي كه هر روز و هرساعت كه مي گذرد بر نيروي انساني و تسليحات جنگي آنان افزوده مي شود.

طرماح، چنين پيشنهاد كرد: يابن رسول اللَّه! من فكر مي كنم كه شما و من نيز در ركاب شما به سوي «احبا» كه منطقه سكونت قبيله ما «طي» و دامنه كوههاي سربه فلك كشيده است حركت كنيم؛ زيرا اين منطقه آنچنان از امنيت برخوردار و از تعرض دشمن به دور است كه در طول تاريخ، قبيله ما در مقابل سلاطين «عسان» و همه سفيد و سياه مقاومت نموده و به جهت وضع جغرافيايي ويژه اي كه دارد هيچ دشمني به اين نقطه دست نيافته است؛ گذشته از موقعيت جغرافيايي، اگر شما ده روز در اين نقطه توقف كنيد، تمام افراد قبيله «طي»، سواره و با پاي پياده به ياري شما خواهند شتافت و من خودم


تعهد مي كنم كه بيست هزار نفر شمشير به دست و شجاع از قبيله ام را به ياري تو برانگيزم كه در پيشاپيش شما با دشمن بجنگند تا هدف و برنامه شما روشن گردد.

امام در پاسخ و پيشنهاد طرماح فرمود: خدا به تو و به افراد قبيله ات جزاي خير بدهد.

سپس چنين فرمود:«اِنَّ بَيْنَنا وَبَيْنَ الْقَوْمِ عَهْداً وَمِيثاقاً...؛ در ميان ما و مردم كوفه عهد و پيماني بسته شده است و در اثر اين پيمان امكان برگشت براي ما نيست تا ببينم عاقبت كار به كجا بينجامد». چون طرماح تصميم قاطع امام را ديد، اجازه خواست تا از حضور آن حضرت مرخص شود و آذوقه اي كه براي فرزندانش تهيه كرده است در كوفه به آنان برساند و هرچه سريعتر براي ياري امام به او، لاحق گردد. امام نيز به او اجازه داد.

طرماح با عجله به خانواده اش سر زد و در مراجعت قبل از رسيدن به كربلا از شهادت امام عليه السلام و يارانش مطلع گرديد.


پاورقي

[1] تاريخ طبري، ج 7، ص 304.

[2]



يا ناقَتِي لا تذْعَري مِنْ زجْرِي

وَشمِّري قَبْلَ طُلُوعِ الْفَجْرِ



بِخَيْرِ رکبانِ وَخَيْرِ سَفرٍ

حَتّي تُحَلّي بِکَرِيمِ الخَبَرِ



الماجِدِ الْحُرِّ رَحَيبِ الصَّدْر

اَتَي بِهِ اللَّه لِخَيْرِ اَمْرِ



ثُمَّة اَبْقاه بَقاءَ الدَّهْرِ

انساب‏الأشراف، ج 3، ص 172.



در مورد متن اشعار نظريات مختلفي وجود دارد، به مقتل خوارزمي و مثيرالأحزان و کامل‏الزيارات و نفس‏المهموم مراجعه شود.