بازگشت

عاطفه فرزند فاطمه


ولي قبل از ترجمه و بررسي اين دو سخنراني به چگونگي اين تلاقي و برخورد امام عليه السلام با «حرّ» و سپاهيانش كه نموداري است از عاطفه فرزند فاطمه - سلام اللَّه عليها و درسي است به همه رهبران جهان و پيشروان انقلاب و قيام، از زبان مورخان دقت مي كنيم:

امام پس از ورود به منزل «شراف» دستور داد جوانان پيش از طلوع صبح به سوي فرات رفته و بيش از حد معمول و مورد نياز آب براي خيمه ها حمل نمايند. قبل از ظهر همين روز و در ميان گرماي شديد حر بن يزيد در رأس هزار نفر مسلح وارد اين سرزمين گرديد چون حسين بن علي عليهما السلام شدت عطش و تشنگي توأم با خستگي و سنگيني سلاح وگرد و غبار راه را در سپاهيان حرّ مشاهده نمود، به ياران خويش دستور داد كه آنها و اسبهايشان را سيراب نمايند. و طبق معمول بر آن مركبهاي از راه رسيده آب بپاشند. ياران آن حضرت نيز طبق دستور وي عمل نموده از يك طرف افراد را سيراب مي كردند و از طرف ديگر ظرفها را پر از آب نموده و به جلو اسبها مي گذاشتند و از طرف ديگر به يال و كاكل و پاهاي آنها آب مي پاشيدند.

يكي از سپاهيان «حر» به نام «علي بن طعان محاربي» مي گويد: من در اثر تشنگي و خستگي شديد پس از همه سربازان و پشت سر سپاهيان توانستم به منطقه «شراف» و محل اردوي سپاه وارد گردم در آن هنگام چون همه ياران حسين سرگرم سيراب نمودن لشكريان بودند كسي به من توجه ننمود، در اين موقع مرد خوش خو و خوش قيافه اي كه از كنار خيمه ها متوجه من گرديده بود و سپس معلوم شد كه خود حسين بن علي عليهما السلام است به ياريم شتافت و در حالي كه مشك آبي با خود حمل مي كرد خود را به من رسانيد و گفت «اَنِخِ الّراوِيَة؛ شترت را بخوابان».

«ابن طعام» مي گويد من در اثر عدم آشنايي با لغت حجاز چون منظور او را نفهميدم فرمود «اَنِخِ الْجَمَلَ؛ شتر را بخوابان» مركب را خواباندم و مشغول خوردن آب گرديدم


ولي در اثر تشنگي شديد و دست پاچگي، آب به سر و صورتم مي ريخت و نمي توانستم به راحتي استفاده كنم، امام فرمود:«اِخْنِثِ السِّقاءَ؛ مشگ را فشار بده» من باز هم منظور او را درك ننمودم امام كه مشك را به دست گرفته بود با دست ديگرش دهانه آن را گرفت تا توانستم بدون زحمت و به راحتي سيراب گردم.