بازگشت

در منزل زباله


«بِسْمِ اللَّه الرَّحْمنِ الرَّحيم اَمّا بَعْدُ فَانَّهُ قَدْ اَتانا خَبَرٌ فَظيعٌ قَتْلُ مُسْلِمِ بْنِ عَقيلٍ وَهانِي بن عُرْوَةٍ وَعَبدِاللَّه بْنِ يَقْطُرٍوَقَدْ خَذَلتْنا شيعَتُنا فَمَنْ اَحَبَّ مِنْكُمُ الإنْصِرافَ فَلْيَنْصَرِفْ لَيْسَ عَلَيْهِ مِنّا ذِمامٌ». [1] .

ترجمه و توضيح لغات

فَظيعٌ: ناخوشايند. خَذَلَهُ: دست از ياري وي كشيد. انْصِراف: برگشتن. ذِمامٌ:


حَق، پيمان.

ترجمه و توضيح

قافله امام عليه السلام پس از منزل «شقوق» وارد منزل «زباله» گرديد و در اين منزل بود كه از جريان قتل مسلم و هاني و عبداللَّه بن يقطر [2] رسماً و به وسيله نامه اي كه يكي از طرفداران آن حضرت در كوفه براي امام ارسال نموده بود اطلاع يافت و امام در ميان يارانش در حالي كه نامه را به دست گرفته بود چنين فرمود:«اَمَّا بَعْدُ فَقَدْ اَتانا خَبَرٌ فَظيعٌ...؛ خبر بس تأثرانگيزي به ما رسيده است و آن كشته شدن مسلم بن عقيل و هاني بن عروه و عبداللَّه بن يقطر است و شيعيان ما دست از ياري ما برداشته اند و اينك هريك از شما كه بخواهد، در برگشتن آزاد است و از سوي ما حقي بر گردنش نيست».


پاورقي

[1] طبري، ج 7، ص 294. ارشاد مفيد، ص 123.

[2] ابن حجر در اصابه جريان کشته شدن عبداللَّه بن يقطر را به طور خلاصه چنين نقل مي‏کند: امام پس از حرکت از مکه او را به همراه نامه‏اي به سوي مسلم فرستاد که در قادسيه به وسيله حصين بن نمير، گرفتار و در کوفه به نزد عبيداللَّه بن زياد اعزام گرديد. ابن‏زياد دستور داد که او به منبر رفته و از اميرمؤمنان و حسين بن علي انتقاد و بدگويي کند ولي عبداللَّه بن يقطر بر عکس، در ضمن قدح و انتقاد از خاندان بني‏اميه و مدح و تعريف از خاندان اميرمؤمنان - عليهم‏السلام - چنين گفت:

«مردم! من پيک حسين بن فاطمه هستم و آمده‏ام به سوي شما تا به نصرت و ياري او در مقابل فرزند مرجانه قيام کنيد»:

ابن زياد دستور داد که او را دست بسته از پشت بام دارالاماره به زمين انداختند و استخوانهايش خُرد شد و هنوز رمقي در وي بود که مردي به نام عبدالملک بن عمير برجست و سر از تنش جدا نمود و چون مورد اعتراض واقع گرديد، چنين پاسخ داد: چون او را در رنج ديدم، خواستم راحتش کنم.