بازگشت

در منزل ثعلبيه


«لا خَيْرَ فِي الْعَيْشِ بَعْدَ هؤُلاءِ» [1] .

ترجمه و توضيح

قافله حسين بن علي عليهما السلام پس از «خزيميه» و «زرود» به منزل ثعلبيه وارد گرديد و در اين منزل، سه گفتار از امام عليه السلام نقل گرديده است كه يكي به مناسبت شهادت حضرت مسلم و دو سخن ديگر در پاسخ دو نفر سؤال كننده مي باشد كه به ترتيب اين سه سخن را در اينجا مي آوريم:

سخن اول در رابطه با شهادت مسلم بن عقيل است كه اين جريان را طبري و مورخان ديگر از عبداللَّه بن مسلم به طور مشروح و مفصل نقل نموده اند و خلاصه آن اين است: ابن سليم كه از مردم كوفه است مي گويد: «من و همراهم «مذري» پس از انجام مراسم حج، همت خود را به كار بستيم كه هرچه زودتر به كاروان حسين بن علي عليهما السلام برسيم و سرانجام كار او را بدانيم، در منزل «زرود» بود كه به قافله آن حضرت رسيديم و در همين محل به مسافري به نام «بكير» كه از كوفه مي آمد برخورديم و خبر شهر خود


را از وي جويا شديم. او گفت به خدا سوگند! من از كوفه خارج نشدم مگر اين كه مسلم بن عقيل و هاني بن عروه را به قتل رسانده بودند و با چشم خود ديدم كه بدنهاي آن دو شهيد را در بازار كوفه بر زمين مي كشاندند».

عبداللَّه مي گويد پس از گرفتن اين خبر ما به قافله حسين بن علي عليهما السلام لاحق گشته تا به هنگام غروب به منزل «ثعلبيه» وارد شديم و در اين منزل از نزديك با امام عليه السلام ملاقات نموده و خبر شهادت مسلم و هاني را به اطلاع وي رسانيديم.

ابن سليم مي گويد امام با شنيدن اين خبر گفت:«اِنَّا للَّهِ وَانَّا اِلَيْهِ راجِعُونَ» آنگاه اشك به صورتش جاري گرديد. همراهان امام عليه السلام و بني هاشم نيز گريه كردند و صداي شيون زنها نيز به گوش مي رسيد. پس از آرامش مجلس عبداللَّه و همراهش به امام عليه السلام عرضه داشتند يابن رسول اللَّه! جريان كشته شدن مسلم و هاني نشان داد كه شما در كوفه طرفدار و هواخواه نداريد و بهتر اين است كه از همين جا مراجعت كنيد.

و از طرف ديگر فرزندان عقيل گفتند نه، به خدا سوگند كه ما از پاي نمي نشينيم مگر اينكه خون مسلم را از كشندگان وي بگيريم ياهمانند او به خون خود بغلتيم.

گفتگو و بحث در ميان عبداللَّه و همراهش از يك طرف و فرزندان عقيل از طرف ديگر به درازا كشيد و هريك از آنان براي نظريه خويش دلايلي مي آوردند و تأييداتي ذكر مي نمودند و درعين حال همه آنان انتظار آن را داشتند كه امام در اين باره اظهار نظر و تصميم خود را بيان كند و آن حضرت در اين رابطه چنين فرمود:

«لا خيْرَ فِي الْعَيْشِ بَعْدَ هؤُلاءِ؛ پس از اينها (پس از مسلم و هاني و پس از مردان و جواناني مانند فرزندان عقيل) ديگر در زندگي خير و سودي نيست».

نتيجه اينكه: از ديدگاه سرور آزادگان، زندگي كردن در جامعه اي اين چنين سودي ندارد، جامعه اي كه مرداني چون مسلم بن عقيل و هاني بن عروه در شهري مانند كوفه پايگاه اسلام كشته مي شوند و بدن آنها در بازار آن شهر،بازاري كه روزي صداي موعظه اميرمؤمنان عليه السلام در آن طنين افكن بود كشانده مي شود. آري بعد از چنين جنايتي و كشته شدن چنين مرداني الهي و در يك چنين محيط و جامعه منحط زندگي مفهومي ندارد گو اينكه همين زندگي ذلتبار براي انسانهايي كه تنها از صورت انساني برخوردارند نه از سيرت آن شيرين و لذت بخش است.



پاورقي

[1] انساب‏الاشراف، ج 3، ص 168، طبري، ج 7، ص 293. کامل ابن‏اثير، ج 3، ص 278. البداية ابن‏کثير، ج 8، ص 168. ارشاد مفيد، ص 222. لهوف، ص 41. سير اعلام‏النبلاء، ج 3، ص 208.