بازگشت

آيا حسين بن علي مجبور به شهادت بود؟


ممكن است از ظاهر پاسخ امام به محمد حنفيه (خدا خواسته) و از پاسخ آن حضرت به ام سلمه و حضرت زينب عليها السلام و جملات و كلمات ديگري مانند آنها چنين استفاده و بهره برداري شود كه چون حركت حسين بن علي عليهما السلام و كشته شدن وي و اسارت فرزندانش به مضمون اين تعبيرات چيزي بوده مقدر و مطابق مشيت، چيزي كه


اراده خداوند بر آن تعلق گرفته بود، پس كشته شدن آن حضرت غيرقابل اجتناب و او مجبور و مسلوب الاختيار بوده است.

و جالب اينكه اين نوع تفكر كم و بيش حتي در ميان بعضي از خواص نيز به وجود آمده و در مقام بحث و محاوره كه سخن از شهادت امام عليه السلام به ميان مي آيد مي گويند: حساب و برنامه او از سايرين جداست و خواست خدا چنين بوده است «اِنّ اللَّهَ شاءَ اَنْ يَراهُ قَتِيلاً».

در اينجا اين سؤال پيش مي آيد كه اگر مشيت و خواست و تقدير خدا در اين مورد به همان معنا مي باشد كه در اذهان اين گروه خاص به وجود آمده است اولاً شهادت حسين عليه السلام چندان اهميت و ارزشي ندارد و اين حركت و عمل بي سابقه وصبر و استقامت فوق العاده كه نه تنها انسانها بلكه ملكوتيان را نيز متحير ساخته است از شهادت و جانبازي يك فرد معمولي كه با اختيار خود شهادت را پذيرفته است، كم ارزشتر خواهد گرديد؛ زيرا اين فرد، با اراده و اختيار خويش اين راه را انتخاب نموده ولي حسين بن علي عليهما السلام در انتخاب اين راه مقدر و تعيين شده مجبور بوده و نمي توانست برخلاف مشيت و تقدير خداوند حركت كند.

و ثانياً نبايد لشكر كوفه و كشندگان حسين بن علي عليهما السلام را خيلي مورد ملامت قرار داد؛ زيرا مگر نه اين است كه كشته شدن حسين بن علي عليهما السلام خواسته خدا بود و هر مقتولي به ناچار نيازمند قاتلي است و خلاصه همانگونه كه مقتول مجبور و مسلوب الاختيار بوده قاتل نيز مجبور بوده است!

پاسخ: منشأ و انگيزه اين سؤال و يا صحيحتر منشأ اين نوع تفكر و برداشت،اين بوده است كه اين افراد از مفهوم وسيع واژه «اراده» و «مشيت» و «تقدير» و مانند آن كه در موارد مختلف از گفتار امام به كار رفته است غفلت ورزيده و به جاي مفهوم و معنايي كه در اين مورد منظور بوده در مفهوم و معناي ديگر و يا مصداق ديگري از آن مفهوم وسيع به كار گرفته اند.

توضيح اينكه: مشيت و تقدير خداوند گاهي تكويني است و گاهي تكليفي. تقدير و اراده تكويني خداوند به طوري كه قبلاً اشاره گرديد از اختيار بندگان خارج و انسانها در مقابل اين مشيت مجبور و ناچارند مانند تولد و مرگ انسانها، خلقت زمين و آسمان و...


و اما اراده تكليفي و يا تشريعي عبارت از اين است كه خداوند انجام پذيرفتن و يا ترك شدن عملي را صلاح بداند و وقوع و يا ترك آن را بخواهد و طبق همان خواست و صلاحديد و «تقدير» و اندازه گيري به انجام دادن آن، امر و يا از آن نهي نمايد ولي با وجود اين تقدير و اراده الهي و با وجود اين امر و نهي اختيار انجام و يا ترك آن را به اراده خود افراد محول كند مانند تكاليف شرعي از قبيل روزه و نماز و حج و جهاد كه مشيت خداوند تعلق گرفته و خداوند اراده فرموده است كه اين تكليفها انجام پذيرد و اگر اين اراده و اين «تقدير» و اندازه گيري نبود امر نمي فرمود. و مشيت و اراده خداوند تعلق گرفته است كه همه محرمات ترك شود و الاّ ازآنها نهي نمي فرمود. ولي اين نوع اراده و مشيت خدا مستقيم و بلاواسطه بر اين امور تعلق نگرفته بلكه با وجود اراده و مشيت از طرف خدا، تحقق پذيرفتن اين امور را به اراده و خواست بندگان واگذار نموده است.

نمونه اي از اين حقيقت در قرآن مجيد بدين صورت منعكس گرديده است: خداوند به عدل و احسان و دلجويي از اقوام، امر و از فحشا و منكر و تجاوز به حقوق ديگران نهي مي كند او به شماموعظه مي كند شايد متذكر شويد [1] .

طبق مضمون اين آيه شريفه، خداوند تحقق عدل و نيكي و دستگيري از خويشان و از بين رفتن بساط هر نوع فحشا و منكر و زورگويي از ميان انسانها را مي خواهد، ولي مي دانيم همانگونه كه در خود همين آيه آمده است و اين خواست را به صورت امر و نهي بيان كرده است تحقق آنها را به اختيار مردم و به خواست و اراده آنان واگذار نموده است و اين بندگان خدايند كه بايد اين تقدير و اراده و اين خواست خدا را آزادانه انتخاب نموده و به آن جامه عمل بپوشانند و اگر راه مخالفت بپيمايند باز هم آزادند و هيچ اجباري در اختيار و انتخاب نمودن يكي از اين دو راه بر آنها وجود ندارد. خداوند متعال در ضمن امر و نهي فقط از راه موعظه و راهنمايي به انتخاب راه صحيح دعوت مي كند:«يَعِظُكُمْ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ».


اينك پس از روشن شدن اين دو نوع مشيت و اراده برمي گرديم به اصل موضوع مورد بحث:

حسين بن علي عليهما السلام اوضاع و شرايط را چنان مي بيند كه خود را مشمول فرمان الهي «كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِتالُ» [2] مي داند كه بايد قدم به ميدان جنگ بگذارد.

او كه مي گويد: با تسلط يزيد بر مسلمانان بايد فاتحه اسلام را خواند اينك بايد فاتحه همه آنچه را كه به او تعلق دارد بخواند، خود و ياران و فرزندانش را قرباني كند تا اسلام در حال نزع را جان تازه اي ببخشد و قرآن فراموش شده را حياتي نو...

و اين همان واقعيتي است كه حسين بن علي عليهما السلام در يك جمله بيان مي كند كه:«اِنّ اللَّه شاءَ اَنْ يَراني قَتيلاً وَاَنْ يَراهُنَّ سَباياً».

آري اين همان خواست و مشيت خداست و تقدير و اندازه گيري است و حسين عليه السلام مأمور اجراي آن و اين مسأله با عظمت و تاريخ ساز، نه تاريخ ساز بلكه بزرگترين تاريخ در حماسه جهان گاهي نيز در عالم خواب با ديدن رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم و تأكيد و تأييد آن بزرگوار همراه است.


پاورقي

[1] اِنَّ اللَّه يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَاْلإحْسانِ وَايْتاءِ ذِي الْقُرْبي وَيَنْهي عَنِ الْفَحْشاءِ وَالْمُنْکَرِ وَالْبَغْيِ يَعِظُکُمْ لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُونَ (سوره نحل، آيه 90).

[2] جهاد بر شما واجب و حتمي است (سوره بقره، آيه 216).