بازگشت

خطبه حسين بن علي در مكه


«اَلْحَمْدُللَّه وَماشاءَاللَّه وَلا قُوّة اِلاّ بِاللَّه وصَلّي اللَّه عَلي رَسُولِهِ، خُطَّالْمَوْتُ عَلي وُلْدِ آدَمَ مَخَطَّ الْقلادَةِ عَلي جِيدِالفَتاةِ وَما اَوْلَهَنِي اِلي اَسْلافي اِشْتِياقِ يَعْقُوبَ اِلي يُوسُفَ وَخَيَّرلي مَصْرَعاً اَنَا لاقِيِه كَاَنَّي بِاَوْصالِي تَتَقَطَّعها عُسْلان الْفَلَواتِ بَيْنَ النّواويس وَكَرْبَلا فَيَمْلأنَّ مِنِّي اَكْراشاً جوفاً وَاَجْرِبَة سُغْباً لامَحيصَ عَنْ يَوْمٍ خُطَّ بِالْقَلَمِ رِضَااللَّه رِضانا اَهْل البَيْتِ نَصْبِرُ عَلي بَلائِهِ وَيُوَفِّينا اُجُورَالصّابِرِينَ لَنْ تُشذَّ عَنْ رَسُولِ اللَّه لُحْمَتُهُ بَلْ هِيَ مَجْمُوعَةٌ لَهُ في حظِيرَةالْقُدْسِ تُقَرُّبِهِمْ عَيْنُهُ وَيُنْجَزُبِهِمْ وَعْدُهُ اَلا وَمَنْ كانَ فينا باذِلاً مُهْجَتَهُ مُوَطِّناً عَلي لِقاءِاللَّه نَفْسَهُ فَلْيَرْحَل مَعَنا فَاِنَّي راحِلٌ مُصْبِحاً اِنْ شاءَاللَّه» [1] .

ترجمه و توضيح لغات

خُطَّ: نوشته شده است، ترسيم گرديده است، شيار به وجود آمده است. مَخَطَّ:


محلي كه در آن اثر و شيار به وجود آيد. قِلادَه: گردن بند. فَتاة: دختر،كنيز.

مااَوْلَهَنِي (فعل تعجب است از وَلَه): شدت خوشحالي، اشتياق. اسلاف (جمع سلف): نياكان و گذشتگان خَيَّرلي مصرعاً: اغلب كلمه «خيّر» را به صورت مجهول مي خوانند ولي صحيح اين است كه معلوم خوانده شود يعني خداوند براي من قتلگاهي معين نموده است. اوصال: اعضاي بدن. عسلان (به ضم عين و سكون سين) جمع عاسل: به هرچيز متحرك و مضطرب مانند نيزه و گرگ گفته مي شود كه در اينجا معناي دوم منظور است. فلوات (جمع فلات): بيابان پهناور. اكراش (جمع كرش): شكمبه. نواويس (جمع ناوس): در لغت به قبور مسيحيان گفته مي شود و در اينجا منظور روستاي خرابي است كه قبلاً مسيحي نشين و در نزديكي كربلا واقع بوده. جوف (به ضم جيم) جمع اجوف، مانند سود جمع اسود): هرچيز وسيع. اجربه (جمع جراب): به معناي انبان كه در اينجا كنايه است از شكم. سُغُباً (به ضم اول جمع اسغب از سغب): گرسنگي. لَن تَشذّ (از شذ): منفرد و متفرق شدن. لحمه (به ضم لام): نزديكترين و صميمي ترين قوم و خويش. حظيرةالقدس: بهشت برين. مهجه: خون. موطّن (از توطين): آماده ساختن.

ترجمه و توضيح

با نزديك شدن موسم حج كه مسلمانان و حجاج، گروه گروه وارد مكه مي گرديدند در اوايل ماه ذيحجه امام مطلع گرديد كه به دستور يزيدبن معاويه،عمروبن سعدبن عاص به ظاهر به عنوان امير حاج ولي در واقع به منظور انجام مأموريت خطرناكي وارد مكه گرديده است و از سوي يزيد مأموريت دارد در هر كجا و در هر نقطه اي از مكه كه امكان داشته باشد، امام را ترور كند، لذا آن حضرت تصميم گرفت به خاطر مصون ماندن احترام مكه، بدون شركت در مراسم حج و با تبديل اعمال حج به عمره مفرده در روز سه شنبه هشتم ذيحجه از مكه به سوي عراق حركت كند.

امام قبل از حركت اين خطابه را در ميان افراد خاندان بني هاشم و گروهي از شيعيان خويش كه در مدت اقامت آن حضرت در مكه بدو پيوسته بودند، ايراد فرمود:

«سپاس براي خداست، آنچه خدا بخواهد همان خواهد بود و هيچ نيرويي


حكمفرما نيست مگر به اراده خداوند و درود خداوند بر فرستاده خويش.

مرگ بر انسانها لازم افتاده همانند اثر گردن بند كه لازمه گردن دختران است و من به ديدار نياكانم آنچنان اشتياق دارم مانند اشتياق يعقوب به ديدار يوسف و براي من قتلگاهي معين گرديده است كه در آنجا فرود خواهم آمد و گويا با چشم خود مي بينم كه درندگان بيابانها (لشكريان كوفه) در سرزميني در ميان نواويس و كربلا اعضاي مرا قطعه قطعه و شكمهاي گرسنه خود را سير و انبانهاي خالي خود را پر مي كنند. از پيشامدي كه با قلم قضا نوشته شده است، چاره و مفري نيست، بر آنچه خدا راضي است ما نيز راضي و خشنوديم. در مقابل بلا و امتحان او صبر و استقامت مي ورزيم و اجر صبر كنندگان را بر ما عنايت خواهد نمود. در ميان پيامبر و پاره هاي تن وي (فرزندانش) هيچگاه جدايي نخواهد افتاد و در بهشت برين در كنار او خواهند بود؛ زيرا آنان وسيله خوشحالي و روشني چشم پيامبر بوده و وعده او نيز (استقرار حكومت اللَّه) به وسيله آنان تحقق خواهد پذيرفت.

آگاه باشيد كه هريك از شما كه حاضر است در راه ما از خون خويش بگذرد و جانش را در راه شهادت و لقاي پروردگار نثار كند آماده حركت با ما باشد كه من فردا صبح حركت خواهم كرد ان شاءاللَّه [تعالي]».

نتيجه: حسين بن علي عليهما السلام در اين خطابه و سخنراني و به هنگام حركت از مكه باصراحت كامل نه تنها از شهادت بلكه از جزئيات شهادت خويش سخن گفته و يارانش را با صراحت كامل در جريان امر قرار مي دهد تا اگر آنان نيز آماده چنين برنامه اي هستند و حاضرند در راه قرآن از خون خود بگذرند و در نيل به لقاي حق جان فدا كنند آماده حركت باشند.


پاورقي

[1] لهوف، ص 53 مثيرالاحزان، ص 21.