بازگشت

عبدالله بن عمر و بيعت با يزيد


هنگامي كه معاويه براي فرزندش يزيد از مردم بيعت مي گرفت، عبداللَّه بن عمر به گروه مخالفان پيوست ولي نه معاويه از مخالفت وي بيمناك بود و نه يزيد؛ زيرا خود معاويه كه با پسرش در باره مخالفان سخن مي گفت چون نام عبداللَّه بن عمر به ميان آمد چنين نظريه داد:«فَاَمّا عَبْدُاللَّه بْن عُمَر فَهُوَ مَعَكَ فَالْزَمْهُ وَلا تَدَعْهُ؛ عبداللَّه بن عمر اگرچه از بيعت امتناع ورزيده است ولي دلش با تو است قدر او را بدان و از خود مران» [1] .

بر اساس پيش بيني معاويه مخالفت عبداللَّه بن عمر با بيعت يزيد نه تنها ضرري متوجه او نمي كرد بلكه به موقع، بزرگترين حمايت و پشتيباني را از وي به عمل آورد و همان وقت كه بايد وارد جبهه مخالف يزيد شود و از قيام حسين بن علي عليهما السلام حمايت كند


آن حضرت را به صلح و سازش دعوت مي كند تا حكومت يزيد هرچه بيشتر تقويت و مستحكم شود و چون در اين راه با شكست مواجه مي گردد، با امام عليه السلام خداحافظي كرده، راهي مدينه مي شود و از آنجا طي نامه اي كه به يزيد بن معاويه مي نويسد حكومت و خلافت او را با جان و دل مي پذيرد [2] .

و در اين بيعت آنچنان قرص و محكم مي ايستد كه چون مردم مدينه پس از شهادت حسين بن علي عليهما السلام بر ضد يزيد شوريدند و استاندار وي «عثمان بن محمد» را بيرون راندند، عبداللَّه، اقوام و عشيره و غلام و فرزند خويش را جمع كرد و طي سخناني كه به پشتيباني از حكومت يزيد ايراد كرد چنين گفت:

من از رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم شنيدم كه مي فرمود: «در روز قيامت براي هر فرد پيمان شكن، پرچمي برافراشته خواهد شد كه معرف پيمان شكني او گردد».

عبداللَّه به سخنانش چنين ادامه داد: و من بالاتر از اين غدر و پيمان شكني نمي دانم كه با كسي بيعت كنند و سپس به جنگ او برخيزند و لذا اگر بدانم هريك از شما دست از بيعت يزيد برداشته و از مخالفين او حمايت كرده ايد رابطه من با او قطع خواهد گرديد [3] .


پاورقي

[1] امالي صدوق به نقل بحار، ج 44، ص 311.

[2] فتح الباري، ج 13،ص 60.

[3] صحيح بخاري، ج 9، کتاب‏الفتن.