بازگشت

عبدالله بن عمر و مخالفت با اميرالمؤمنان


پس از كشته شدن عثمان كه همه مسلمانان در مدينه با پيشنهاد و اصرار خودشان با امير مؤمنان عليه السلام بيعت نمودند، عبداللَّه بن عمر جزء گروه هفت نفري بود كه حاضر نشدند با علي عليه السلام بيعت كنند و بهانه او در مخالفت با بيعت اين بود كه هروقت همه مسلمانان بيعت كردند، من نيز بيعت خواهم نمود، ولي من بايد آخرين كسي باشم كه با علي بيعت


مي نمايد!

مالك اشتر عرضه داشت: يا اميرالمؤمنين! او چون ترسي از شمشير و تازيانه تو ندارد به چنين بهانه اي متمسك مي گردد، اجازه بدهيد او را تحت فشار قرار بدهيم.

امير مؤمنان عليه السلام فرمود: من كسي را مجبور به بيعت نمي كنم، بگذاريد آزادانه هر راهي را كه مي خواهد انتخاب كند.

ولي يك روز براي آن حضرت خبر آوردند كه عبداللَّه بن عمر براي سرنگون كردن حكومت وي به مكه رفته و مشغول توطئه چيني است. امام عليه السلام مأموري فرستاد تا جلو فعاليت ضدانقلابي و ضد حكومتي او را بگيرد و بالأخره عبداللَّه بن عمر بدون موفقيت در اين راه به مدينه مراجعت نمود و تا آخر، حكومت علي عليه السلام را به رسميت نشناخت و حاضر به بيعت با او نگرديد [1] ، ولي پس از شهادت اميرمؤمنان عليه السلام با معاويه بيعت كرد و حكومت او را به رسميت شناخت.

و اين بود برخورد و رفتار عبداللَّه بن عمر با شخصيتي مانند علي عليه السلام و حكومتي مانند حكومت وي و بيعت او با معاويه و پذيرش حكومت او.


پاورقي

[1] شرح نهج‏البلاغه، ابن ابي‏الحديد، ج 4، ص 11 - 9.