بازگشت

در پاسخ محمد حنفيه


«يا اَخِي لَوْلَمْ يَكُنْ فِي الدُّنْيا مَلْجَأ وَلا مَأْويً لَما بايَعْتُ يَزيدَبْنَ مُعاوِيَةَ... يا اَخِي جَزاكَ اللَّه خَيْراً لَقَدْ نَصَحْتَ وَاَشَرْتَ بِالصَّوابِ وَاَنَا عازِمٌ عَلَي الْخُرُوجِ اِلي مَكَّةَ وَقَدْ تَهَيَّأْتُ لِذلِكَ اَنَا وَاِخْوَتي وَبَنُو اَخي وَشِيْعَتِي وَاَمْرُهُمْ اَمْري وَرَأيُهُمْ رَأْيي وَاَمَّا اَنْتَ فَلا عَلَيْكَ اَنْ تُقِيمَ بِالْمَدِينَة فَتَكُونُ لي عَيْناً عَلَيْهِمْ لا تُخْفي عَنِّي شَيْئاً مِنْ اُمُورِهِمْ» [1] .



لا ذَعَرْتُ السَّوامَ في فَلَقِ الصُّبح

مُغيراً وَلا دُعِيتُ يَزيدا



يَوْمَ اُعْطي مَخافَةَ اَلمُوتِ كَفاً

وَالْمَنايا يَرْصُدْنَني اَنْ اَحيدا [2] .



ترجمه و توضيح

و از جمله كساني كه در مورد تصميم امام اظهار ترس و وحشت مي نمود محمد حنفيّه يكي ديگر از فرزندان امير مؤمنان عليه السلام بود كه بنابه نقل طبري و مورخان ديگر به


خدمت حسين بن علي عليهما السلام رسيد و چنين گفت:

برادر! تو محبوبترين و عزيزترين مردم هستي و من آنچه را كه خير و صلاح تشخيص مي دهم موظفم كه براي تو بگويم و من فكر مي كنم شما فعلاً تا آنجا كه امكان پذير است در شهر معيني اقامت نكنيد و خود و فرزندانت در نقطه اي دوردست از يزيد و دورتر از اين شهرها قرار بگيريد و از آنجا نمايندگاني به سوي مردم گسيل داري و حمايت آنان را به سوي خود جلب كني كه اگر با تو بيعت كردند خدا را سپاس مي گزاري و اگر دست بيعت به ديگران دادند باز هم لطمه اي به تو وارد نگرديده است ولي اگر به يكي از اين شهرها وارد گردي مي ترسم در ميان مردم اختلاف به وجود بيايد، گروهي از تو پشتيباني كرده، گروه ديگر بر عليه تو قيام كنند و كار به قتل و خونريزي منجر گردد و در اين ميان، تو هدف تير بلا گردي آن وقت است كه خون بهترين افراد اين امت ضايع و خانواده ات به ذلت نشانده شود.

امام فرمود: مثلاً به عقيده تو به كدام ناحيه بروم؟ محمد حنفيه گفت: فكر مي كنم وارد شهر مكه شوي و اگر در آن شهر اطمينان نبود از راه دشت و بيابان از اين شهر به آن شهر حركت كني تا وضع مردم و آينده آنها را در نظر بگيري. اميدوارم با درك عميق و نظر صائبي كه در تو سراغ دارم هميشه راه صحيح در پيش پايت قرار بگيرد و مشكلات را با جزم و احتياط يكي پس از ديگري برطرف سازي.

امام عليه السلام در پاسخ محمد حنفيه چنين فرمود:«اَخِي لَوْلَمْ يَكُنْ فِي الدُّنْيا مَلْجَأ وَلا مَأوي...؛ برادر (تو كه براي امتناع از بيعت يزيد حركت از شهري به شهر ديگر را پيشنهاد مي كني اين را بدان كه) اگر در تمام اين دنياي وسيع هيچ پناهگاه و ملجأ و مأوايي نباشد باز هم من با يزيد بن معاويه بيعت نخواهم كرد».

در اين هنگام كه اشك محمد حنفيه به صورتش روان بود، امام عليه السلام به گفتار خويش چنين ادامه داد:

«برادر! خدا به تو جزاي خير دهد كه وظيفه خيرخواهي و صلاحديد خود را انجام دادي و اما من (وظيفه خود را بهتر از تو مي دانم) و تصميم گرفته ام كه به مكه حركت كنم و من و برادرانم و فرزندان برادرم و گروهي از شيعيانم مهيا و آماده اين سفر هستيم؛ زيرا اين عده با من همعقيده بوده و هدف و خواسته آنان همان هدف و خواسته من


است. و اما وظيفه اي كه بر تو محول است اين است كه در مدينه بماني و در غياب من آمد و رفت و حركت مرموز دستياران بني اميه را در نظر بگيري و در اين زمينه اطلاعات لازم را در اخيتار من قرار بدهي»

امام پس از گفتگو با محمد حنفيه و براي چندمين بار به طرف مسجد و حرم پيامبر صلي الله عليه وآله وسلم حركت نمود و در طول راه اين دو بيت يزيد بن مفرغ را - كه در مقام حفظ شخصيت خويش سروده ولو باهر خطر جدي مواجه باشد - مي خواند:

«لا ذَعَرْتُ السَّوامَ في فَلَقِ الصُّبْح...»

«من از چوپانان به هنگام صبح و با شبيخون زدن خويش ترسي ندارم و نبايد مرا يزيد بن مفرغ بخوانند.

آنگاه كه از ترس مرگ دست ذلت بدهم و خود را از خطراتي كه مرا هدف قرار داده اند كنار بكشم».

ابوسعيد مقبري گويد كه من چون اين دوبيت را از امام عليه السلام در مسير خويش به مسجد پيامبر شنيدم از مضمون آن پي بردم كه آن حضرت يك هدف عالي و يك برنامه مهم و عظيمي را تعقيب مي نمايد [3] .

نتيجه: امام عليه السلام در اين گفتگوي خويش با محمد حنفيه و در تمثلش به شعر يزيد بن مفرغ علت قيام خود را كه همان مخالفت با يزيد است بيان داشته و تصميم قاطع خويش را اعلام مي كند كه اگر در تمام كره زمين با اين عظمت هيچ ملجأ و پناهگاهي برايش پيدا نشود باز هم به زير بار بيعت يزيد نخواهد رفت و در راه هدف خويش در مقابل هر خطري استقامت و پايداري خواهد نمود.

و اين بود هدف امام عليه السلام و حديث نفس او كه گاهي به صورت گفتگو و گاهي به صورت تمثل به شعر، اين هدف و اين حديث نفس خويش را بيان مي نمود [4] .



پاورقي

[1] مقتل عوالم، ص 54. خوارزمي، ج 1، ص 188.

[2] طبري، ج 7، ص 221. کامل ابن اثير، ج 3، ص 265. ارشاد مفيد، ص 202.

[3] طبري، ج 7، ص 221. کامل ابن‏اثير، ج 3، ص 265. به طوري که ابن ابي‏الحديد در شرح نهج‏البلاغه، ج 1، ص 375 آورده‏است اين دو بيت از يزيد بن مفرغ حميري است که امام به آن متمثل شده است.

[4] اين بيان امام - عليه‏السلام - گفتار رهبر کبير انقلاب اسلامي و تداوم بخش اهداف حسيني حضرت آيت‏اللَّه‏العظمي امام خميني را تداعي مي‏کند آنگاه که از طرف رژيم بعث عراق مجبور به ترک اين کشور مي‏گرديد، در اعلاميه تاريخي خود چنين گفت:«اگر هيچ دولتي به من اجازه اقامت در کشورش ندهد من سوار کشتي گرديده و از ميان امواج خروشان درياها صداي خويش را که صداي مظلوميت مسلمانان است به گوش جهانيان خواهم رسانيد».