بازگشت

دو نقش متمايز در مبارزه ائمه


به طوري كه در توضيح و نتيجه گيري فراز گذشته اشاره نموديم و از اين فراز از سخن حسين بن علي عليهما السلام معلوم مي گردد، آن حضرت از مدينه و از روزهاي اول


حكومت يزيد موضع خويش را در مقابل حكومت وي كه عبارت از مبارزه و مقاومت مثبت است، مشخص و با صراحت كامل بيان نموده و تا آخر نيز همين موضع را ادامه داده است. ولي مناسب است در اينجا توجه خواننده عزيز را به يك موضوع كلي و اساسي در مورد نقش متمايز و مختلف ائمه هدي عليهم السلام در مقابله و مبارزه با جباران و ستمگران، جلب نماييم و آن اين كه:

مقاومت در برابر ستم و فساد و مبارزه با حكومتهاي باطل اختصاص به حسين بن علي عليهما السلام ندارد بلكه همه ائمه هدي و پيشوايان كه «علت مبقيه» و نيروي حفاظت و پاسداري اسلام هستند، در عصر خود چنين مقاومت و مبارزه اي را داشته و آن را رهبري مي كردند، منتها اين پيشوايان در مقابله و رويارويي با مخالفان خود كه اسلام را ملعبه خويش قرار داده بودند، نسبت به شرايط و اوضاع، دو نقش متمايز و مختلف ايفا مي نمودند؛ نقش مبارزه مثبت و نقش مبارزه منفي.

1 - مبارزه منفي: در مواردي كه شرايط حاكم بر اجتماع به گونه اي بوده كه مبارزه و رويارويي با نيروي منسجم و حساب شده دشمن از طرفي موجب شكست قطعي و از بين رفتن نيروها مي گرديد و از طرف ديگر، در اثر همين جو حاكم هيچ نفعي ولو در دراز مدت براي اسلام نداشت و بلكه منجر به تثبيت و تحكيم قدرت و سلطه همه جانبه دشمن مي گرديد در اين شرايط ائمه هدي عليهم السلام به جاي مبارزه مثبت، نقش مبارزه و مقاومت منفي را ايفاء مي كردند يعني در عين اينكه از اقدام انقلابي و مبارزه با شمشير، خودداري مي نمودند عملاً با دستگاههاي جبار در نبرد و مبارزه پيگير بودند و همين مبارزه ها بود كه به فشار و سلب آزادي و به زنداني و مسموم شدن و بالأخره به شهادت آنان منجر مي گرديد.

از مظاهر و نمودهاي مقاومت منفي پيشوايان ما، تحريم و قدغن نمودن هر نوع وابستگي و گرايش و همكاري با دستگاه خلافت بود كه حتي طرح شكايت و دادخواهي از محاكم قضايي و حقوقي وابسته به دستگاه خلافت از سوي ائمه عليهم السلام تحريم شده بود.

و از نمونه ها و شواهد اين نوع مبارزه، گفتگويي است كه حضرت موسي بن جعفر عليهما السلام با «صفوان جمال» كه شترهاي خود را به درباريان هارون الرشيد


ديكتاتور مقتدر تاريخ - آن هم براي سفر حج - كرايه داده بود، مي باشد كه آن حضرت، «صفوان» را از اين عمل شديداً نهي نمود و او نيز طبق دستور امام عليه السلام تا آنجا پيش رفت كه قبل از وقت، همه شترهاي خود را يكجا فروخت. البته اين موضوع از نظر هارون مخفي نبود و لذا «صفوان» را احضار و او را تهديد به قتل نمود [1] .

نقش مبارزه منفي علاوه بر اين كه موجب تضعيف قدرت حكومت مي شد و تعدادي از عناصر و مهره ها از همكاري با دستگاه خلافت امتناع مي ورزيدند، خود سندي بود بر ضد رژيم و نامشروع بودن تصدي حكومت رانشان مي داد و در واقع موضعگيري منفي ائمه هدي عليهم السلام مايه آگاهي توده ها نسبت به ماهيت خلفا و مقدمه اي براي مقاومتها و مبارزه هاي مثبت در آينده بود.

2 - مبارزه مثبت: و اما در مواردي كه مبارزه مثبت طبق شرايط و اوضاع ولو در درازمدت مفيد و ثمربخش بود، ائمه هدي عليهم السلام قدم به ميدان مبارزه گذاشته نه سكوت بلكه حتي مقاومت منفي را نيز در مقابل حكام جنايتكار، بزرگترين گناه به قول اميرمؤمنان عليه السلام «كُفْرٌ بِما اَنْزَلَ اللَّهُ» تلقي مي نمودند.

و بارزترين شكل هر دو نوع مبارزه در روش و عملكرد حسين بن علي عليهما السلام ظاهر گرديد؛ زيرا آن حضرت در دوران دهساله از سال پنجاه تا سال شصت (فاصله شهادت حضرت امام حسن مجتبي عليه السلام و هلاكت معاويه) مانند بعضي از امامان طبق شرايط و اوضاع، همان روش مقاومت منفي را در پيش گرفت ولي پس از هلاكت معاويه كه شرايط براي مبارزه مثبت به وجود آمد آن حضرت نيز بدون كوچكترين تأمل و با وجود مخالفت شديد همه دوستان و اقوام خويش، اين مبارزه را آغاز و در مقابله با يزيد موضع مثبت و انقلابي خويش را آشكار كرد و با ياراني اندك و بي وفايي مردم و تزلزل و ترس توده ها كه امام به همه اينها آگاهي داشت، راهي را انتخاب كرد كه فرجامش شهادت بود و در اين راه گرچه پيكرش هدف تيرها و نيزه ها و شمشيرها قرار گرفت و تنش لگدمال سم اسبها شد ولي شرايط طوري نبود كه اين خون پاك به هدر برود و دستگاه تبليغاتي بني اميه با تلاش فراوان كه داشت بتواند آن را لوث كند.


ولي آيا انتخاب اين روش براي حسين بن علي عليهما السلام در دوران معاويه و با شرايط آن زمان نيز وفق مي داد؟ و اگر چنين بود برخورد او با معاويه نيز مانند پدرش اميرمؤمنان عليه السلام به صورت مبارزه و مقاومت مثبت بود نه به صورت مبارزه منفي.


پاورقي

[1] مکاسب شيخ انصاري، فصل حرمت معاونت به ظالمان.