بازگشت

خود باختگان تاريخ


بخشهاي سه گانه ي اين خطبه ي شريف علل تحول اجتماعي مسلمانان در طول نيم قرن، و زمينه هاي تسلط ستمگران و غاصبان و علت خارج شدن اهل بيت از صحنه و قدرت گرفتن معاويه بن ابي سفيان، آن هم در دهه هاي نخستين ظهور اسلام را، از سه بعد مختلف مورد بررسي قرار داده و در حقيقت آيه ي شريفه «إنّ اللَّهَ لا يُغيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتّي يُغَيِّرُوا مَا بِأنفُسِهِمْ» را به صورتي زيبا و دلنشين و با ارائه شاهد و مصداق عيني تفسير نموده است، در عين حال درد و رنج عميق دروني حسين بن علي عليه السلام را نشان مي دهد و براي مسلمانان عموما و علما و روحانيان خصوصا


هشداري دايمي به شمار مي رود.

حسين بن علي عليه السلام در بخش سوم از اين خطبه گروهي از مسلمانان و صحابه و ياران رسول اللَّه صلي اللَّه عليه و آله و فرزندان آنها را كه در آن مجلس تاريخي و مهم حضور داشتند مورد خطاب قرار داده است، اين افراد از سرشناسان جامعه ي اسلامي و از شخصيتهاي مذهبي و اجتماعي بودند و در ميان قوم خود نفوذ داشتند و قادر بودند جامعه را به حركت درآورند، و قول و عمل و گفتار و كردار و حركت و سكون آنها براي آحاد ملت، الگو و سرمشق بود. آنان از جمله كساني بودند كه علي القاعده بايستي موقعيت و شخصيت خود را بشناسند و ارزش واقعي خود را دريابند و در فكر سعادت جامعه و نجات مظلومان باشند ولي در اثر رفاه طلبي و گرايش به فرار از سختيها و مرارتها و در مقابل، علاقه به زندگي دنيوي و لذايذ مادي و گاهي در اثر تحجر و سطحي نگري خود را باخته و براي نيل به اهداف كودكانه و «خلود الي الارض» وظيفه ي خطير خود را فراموش كرده اوامر و نواهي خدا را مطابق اميال خويش تفسير و تاويل مي نمودند و در كژراهه گام مي زدند.

افرادي كه به اعتبار اشتهار به طرفداري حق و پاسداري فضيلت هيبت و شكوه داشتند و در دل اقويا و ضعفا داراي مهابت و مورد احترام همه طبقات بودند اما نه تنها از دين و قرآن پاسداري نكردند و در اين راه متحمل آسيب مادي نشدند و محروميت و شكنجه و زندان را پذيرا نگشتند و با بستگان خود كه همه ي مقدسات را به استهزا گرفته بودند به


نزاع و مخاصمه برنخاستند و به حاميان دين و شكنجه شدگان در راه اسلام و تبعيديان در راه قرآن ارجي ننهادند و براي شكسته شدن حريم اسلام و قرآن فرياد ننمودند بلكه عملا با دشمنان اسلام مداهنه كردند و راه سازش پيش گرفتند و در نتيجه راه را براي تسلط ظالمان و تضييع حقوق ستمديدگان هموار ساختند.

آنان اگر متوجه بودند در مي يافتند كه با اين روش، مقدمه ي بزرگترين مصيبت را براي خويش فراهم آورده و اساس بدبختي و ذلت خود را پي ريزي نموده اند زيرا اگر آنان از گرد حق پراكنده نمي شدند و در خط ولايت و فرمان نبوت اختلاف نمي كردند و در راه خدا به زحمت و مشقت و حرمان موقت گردن مي نهادند و از مرگ در راه حق فرار نمي كردند، قدرت اسلام و نيروي اجراي احكان اسلام در دست آنان قرار مي گرفت و حدود احكان الهي به دست آنان اجرا مي گرديد و ستمديدگان به دست آنان نجات مي يافتند محرومان جامعه به نوا مي رسيدند و ستمكاران و زورگويان درهم كوبيده مي شدند. ولي اينك سستي آنان صحنه را عوض كرده و گسستن آنان از اسلام، ضعيف و ذليلشان نموده و حكومت را در دست دشمنان قرار داده بود، دشمناني كه به دلخواه خويش با مردم رفتار مي كردند و جامعه را به هر سو كه روح شقاوتگرشان اقتضا مي كرد سوق مي دادند و فرامين خدا را تحقير مي كردند و سنت رسول صلي اللَّه عليه و آله را به باد اهانت مي گرفتند. نابينايان و زمينگيران، فقرا و محرومان به كمترين حقوق انساني خويش دسترسي


نداشتند در هر ولايتي شخصي مستبد حاكم و در هر ناحيه اي فردي خودخواه فرمانروا بود براي كوبيدن اسلام و درهم شكستن شوكت مسلمين از تمام وسايل تبليغي بهره مي گرفتند، و حقايق آيين را تحريف مي كردند و قوانين اسلام را وارونه مي ساختند، حدود را تجاوز به حقوق، و قصاص را جنايت و تعزيرات را قساوت معرفي مي كردند و...