بازگشت

متن و ترجمه ي بخش اول خطبه


أمّا بعدُ فإنَّ هذا الطّاغيةَ قد فَعَلَ بنا و بشيعتِنا ما قد رأيتُم و علِمْتُم و شهِدْتُم و إنّي اُريدُ أن أسألَكُم عن شئٍ فإنْ صدقتُ فصدِّقوني، و إن كذبتُ فكذِّبوني، اسمعوا مقالتي و اكتبوا قولي ثمّ ارجعوا إلي أمصارِكُم و قبائِلِكُم، فَمَن أمِنْتُم من النّاسِ وَ وَثِقْتُم بهِ فادعوهم إلي ما تعلمونَ من حقِّنا فإنّي أتخوَّفُ أن يدرسَ هذا الأمرُ و يذهبَ الحقُّ و يُغلَب و اللَّهُ متمُّ نوره و لو كَرِهَ الكافرونَ.

شما از جناياتي كه معاويه اين جبار طاغيه بر ما و شيعيان ما روا داشته آگاهيد و شاهد ستمگريهاي او هستيد، اينك من مطالبي را (درباره ي پدرم) مطرح مي كنم كه اگر درست بود تصديقم كنيد و اگر نادرست بود از من نپذيريد، گفتار مرا بشنويد و سخنان مرا بنويسيد و تذكرات مرا بخاطر بسپاريد، آنگاه كه به شهر و ديار خود مراجعت مي كنيد آنچه را كه فراگرفته ايد به اقوام و عشيره ي مورد وثوق و افراد مورد اعتماد از دوستان و


آشنايان خود ابلاغ كنيد؛ زيرا ترس آن دارم كه اين آيين، مندرس گردد و اين مذهب حق از بين برود. و اللَّهُ متمُّ نوره و لو كَرِهَ الكافرونَ.

اُنشِدكُم اللَّه أتعلمون أنّ عليّ بن أبي طالب كان أخا رسول اللَّه- صلّي اللَّه عليه و آله- حين آخي بين أصحابِهِ فآخي بينه [1] و بين نفسه و قال: أنت أخي و أنا أخوك في الدّنيا و الآخرة؟ قالوا: اللّهمّ نعم،

شما را به خدا آيا مي دانيد وقتي كه رسول خدا- صلي اللَّه عليه و آله- در ميان صحابه و يارانش، پيمان «اخوت» مي بست براي اخوّت خويش، علي عليه السلام را انتخاب كرد؟

گفتند: اللهم نعم، خدايا تو را گواه مي گيريم كه درست است.

قال: اُنشدكم اللَّه هل تعلمون أنّ رسول اللَّه- صلي اللَّه عليه و آله- اشتري موضعَ مسجدِهِ و منازِلِهِ فَاْبتناهُ ثُمّ اْبتني فيه عشرةَ منازل تسعة له و جعل عاشرها في وسطِها لأبي، ثمّ سَدَّ كُلَّ بابٍ شارعٍ إلي المسجدِ غيرَ بابِهِ [2] ، فتكلَّمَ في ذلك من تكلَّمَ، فقال: ما أنَا سددتُ أبوابَكُمْ و فتحتُ بابَهُ ولكنّ اللَّه أمرني بسدِّ أبوابِكُم و فتحِ بابهِ، ثمّ نهي النّاس أن يناموا في المسجد غيره، و كان يُجنب في المسجد [3] و منزله في منزل رسول اللَّه- صلّي اللَّه عليه و آله- فوُلِدَ لرسولِ اللَّه- صلّي اللَّه عليه و آله- و له فيه أولادٌ؟ قالوا: اللّهمّ نعم،

شما را به خدا آيا مي دانيد آن گاه كه رسول خدا محل ساختمان مسجد و


خانه ي خويش را خريداري و در كنار مسجد، ده حجره بنا كرد؛ نُه باب از اين حجره ها را به خود و حجره ي دهمي را كه در وسط آنها قرار داشت به پدرم «علي» اختصاص داد سپس دستور داد درب همه ي حجره هاي مردم را كه به مسجد بازمي شد ببندند مگر درب حجره ي علي را، و چون بعضي از صحابه در اين مورد اعتراض كردند رسول خدا فرمود من اين دستور را از پيش خود صادر نكردم بلكه خدا چنين فرماني به من داد، آن گاه مردم را از خوابيدن در مسجد منع نمود مگر علي را كه حجره اش در داخل مسجد و در كنار حجره ي رسول خدا صلي اللَّه عليه و آله قرار داشت و در همين حجره بود كه به علي عليه السلام حالت جنابت رخ مي داد و خداوند در همين منزلها فرزنداني را به رسول خدا و علي عطا نمود؟

گفتند: اللهم نعم؛ خدايا تو را گواه مي گيريم كه درست است.

قال: أفتعلمون أنّ عمربن الخطّاب حَرِصَ علي كُوَّةٍ قَدْرَ عينهِ يَدَعْها في منزلهِ إلي المسجدِ فأبي عليه، [4] ثُمّ خطب فقال: إنّ اللَّه أمرني أن أبنيَ مسجداً «طاهراً» لا يسكُنُهُ غيري و غير أخي و بنيه [5] ؟ قالوا: اللّهمّ نعم،

آيا مي دانيد كه عمر بن خطاب اشتياق فراوان داشت كه از ديوار خانه اش روزنه ي كوچكي به مسجد باشد كه بتواند داخل مسجد را ببيند ولي رسول خدا اجازه نداد سپس در ضمن خطبه اش فرمود: خداوند به من امر فرموده كه مسجدي پاك و مطهر بنا كنم كه بجز من و برادرم (علي) و فرزندان او كسي در آن سكنا نكند.

گفتند: اللهم نعم، خدايا تو را گواه مي گيريم كه درست است.


قال: اُنشدكم اللَّه أتعلمون أنّ رسول اللَّه- صلي اللَّه عليه و آله- نصبه يوم غدير خمّ فنادي له بالولايةِ [6] و قال: ليبلّغ الشّاهدُ الغائب؟ قالوا: اللّهمّ نعم

شما را به خدا آيا مي دانيد كه رسول خدا صلي اللَّه عليه و آله علي را در «غدير خم» به مقام ولايت نصب كرد سپس دستور داد كه اين جريان را حاضران به غايبان برسانند؟

گفتند: اللهم نعم؛ خدايت تو را گواه مي گيريم كه درست است.

قال: اُنشدكم اللَّه أتعلمون أنّ رسول اللَّه- صلّي اللَّه عليه و آله- قال له في غزوة تبوك: أنت منّي بمنزلةِ هارونَ مِنْ مُوسي [7] ، وأنت وليُّ كُلِّ مُؤمنٍ بعدي؟ [8] قالوا: اللّهمّ نعم،

شما را به خدا آيا مي دانيد كه رسول خدا صلي اللَّه عليه و آله هنگام حركت به سوي «جنگ تبوك» به علي فرمود: يا علي! تو نسبت به من همانند «هارون» هستي نسبت به «موسي» و همچنين فرمود: تو پس از من ولي و سرپرست همه مؤمناني؟

گفتند: اللهم نعم؛ خدايا تو را گواه مي گيريم كه درست است.

قال: اُنشدكم اللَّه أتعلمون أنّ رسول اللَّه- صلّي اللَّه عليه و آله- حين دعا النّصاري من أهلِ نجرانَ إلي المباهلةِ لم يأتِ إلّا بهِ و بصاحبَتِهِ و ابنيهِ؟ [9] قالوا: اللّهم نعم،

شما را به خدا آيا مي دانيد كه رسول خدا آن گاه كه مسيحيان «نجران» را


به مباهله دعوت نمود براي نفرين آنان با خود نياورد مگر علي و همسر و دو فرزند او را؟

گفتند: اللهم نعم؛ خدايا تو را گواه مي گيريم كه درست است.

قال: اُنشدكم اللَّه أتعلمونَ أنَّهُ دفع إليه اللّواء يومَ خيبر ثمّ قال: لأدفعه إلي رجلٍ يحبُّهُ اللَّهُ و رسولُهُ [10] و يُحِبُّ اللَّهَ و رسولَهُ كرّارٌ غير فرّارٍ، يفتحُها اللَّهُ علي يديه؟ قالوا: اللّهمّ نعم.

شما را به خدا آيا مي دانيد كه رسول خدا صلي اللَّه عليه و آله در «جنگ خيبر» پرچم (اسلام) را به دست علي داد آن گاه فرمود: اينك پرچم را به دست كسي مي دهم كه خدا و رسولش او را دوست مي دارند و او خدا و رسولش را. كرّار غير فرّار است و خدا (قلعه ي) خيبر را به دست او فتح خواهد نمود؟

گفتند: اللهم نعم؛ خدايا تو را گواه مي گيريم كه درست است.

قال: أتعلمون أنّ رسول اللَّه بعثه ببراءَةٍ و قال: لا يبلّغ عنّي إلّا أنا أو رجلٌ منّي؟ [11] قالوا: اللّهمّ نعم.

آيا مي دانيد كه رسول خدا سوره ي برائت را به وسيله ي علي به مكه فرستاد و فرمود نبايد پيام مرا ابلاغ كند جز خود من يا كسي كه از من است؟

گفتند: اللهم نعم؛ خدايا تو را گواه مي گيريم كه درست است.

قال: أتعلمون أنّ رسول اللَّه- صلّي اللَّه عليه و آله- لم تنزل به شدّةٌ قطُّ إلّا قدّمَهُ لها ثقةً بهِ و انّه لم يدْعُهُ باْسمِهِ قطُّ إلّا يقولّ: يا أخي، و


ادْعوا ليِ أخي؟ قالوا: اللّهمّ نعم،

آيا مي دانيد كه هيچ مشكلي و حادثه ي مهمي براي رسول خدا پيش نمي آمد مگر آن كه به جهت اعتمادي كه به علي داشت او را براي حل مشكلش جلو مي انداخت و او را هيچ گاه به اسم صدا نمي كرد و به عنوان برادري مورد خطابش قرار مي داد؟

گفتند: اللهم نعم؛ خدايا تو را گواه مي گيريم كه درست است.

قال: أتعلمونَ أنّ رسولَ اللَّهِ- صلّي اللَّه عليه و آله- قضي بينَهُ و بينَ جعفرٍ و زيدٍ فقال: يا عليُّ أنتَ منّي و أنامنك، و أنت وليُّ كُلِّ مُؤمنٍ بعدي؟ [12] قالوا: اللّهمّ نعم،

آيا مي دانيد كه رسول خدا آن گاه كه در ميان علي و جعفر و زيد قضاوت نمود فرمود: يا علي! تو از من هستي و من از تو و پس از من، تو ولي و سرپرست همه مؤمنان مي باشي؟

گفتند: اللهم نعم؛ خدايا تو را گواه مي گيريم كه درست است.

قال: أتعلمونَ أنَّهُ كانت له مِنْ رَسُولِ اللَّه- صلّي اللَّه عليه و آله- كلَّ يومٍ خلوةٌ و كُلَّ ليلةٍ دخْلَةٌ إذا سألهُ أعطاهُ و إذا سكتَ أبداه؟ [13] قالوا: اللّهمّ نعم.

آيا مي دانيد كه براي علي در محضر رسول خدا هر روز جلسه ي خلوتي و هر شب نشستي خصوصي وجود داشت كه در آنها اگر علي عليه السلام سؤال مي كرد رسول خدا پاسخ مي داد و اگر سكوت مي كرد رسول خدا خود ابتدا


به تكلم مي نمود؟

گفتند: اللهم نعم؛ خدايا تو را گواه مي گيريم كه درست است.

قال: أتعلمونَ أنَّ رسولَ اللَّه- صلّي اللَّه عليه و آله- فضّله علي جعفرٍ و حمزة حين قال: لفاطمةَ- عليهاالسّلام- زوّجْتُكِ خيرَ أهلِ بيتي، أقدمَهُمْ سِلْماً، و أعظَمَهُمْ حِلْماً، و أكثَرَهُم عِلْماً [14] قالوا: اللّهمّ نعم.

آيا مي دانيد كه رسول خدا علي را بر جعفر طيار و حمزه ي سيدالشهدا ترجيح داد آن گاه كه به دخترش فاطمه فرمود: من تو را به همسري بهترين افراد خانواده ام درآوردم (علي عليه السلام) كه در «اسلام» با سابقه ترينشان و در «اخلاق» حليم ترينشان و در «علم» برترينشان مي باشد؟

گفتند: اللهم نعم؛ خدايا تو را گواه مي گيريم كه درست است.

قال: أتعملون أنّ رسولَ اللَّه- صلّي اللَّه عليه و آله- قال: أنا سيّدُ وُلْدِبني آدَمَ، و أخي عليّ سيّدُ العرَبِ [15] ، و فاطمةُ سيّدةُ نساءِ أهلِ الجنّةِ، [16] ، والحسنُ و الحسينُ ابناي سيّدا شبابِ أهلِ الجنةِ [17] ؟ قالوا: اللّهمّ نعم.

آيا مي دانيد كه رسول خدا صلي اللَّه عليه و آله فرمود: من آقا و سرور همه ي فرزندان آدم، برادم (علي) سالار عرب و فاطمه بانوي زنان بهشت و دو فرزندم حسن و حسين سيد جوانان بهشتند؟

گفتند: اللهم نعم؛ خدايا تو را گواه مي گيريم كه درست است.

قال: أتعلمونَ أنّ رسول اللَّه- صلّي اللَّه عليه و آله- أمره بغسلِهِ و أخبرَهُ


أنّ جبرئيلَ يُعينُهُ عَلَيْهِ؟ [18] قالوا: اللّهمّ نعم.

آيا مي دانيد كه رسول خدا صلي اللَّه عليه و آله به علي مأموريت داد تا بدن او را پس از رحلت غسل دهد و فرمود: در اين كار جبرئيل معين و ياور او خواهد بود؟ گفتند: اللهم نعم؛ خدايا تو را گواه مي گيريم كه درست است.

قال: أتعلمونَ أنَّ رسولَ اللَّه- صلّي اللَّه عليه و آله- قال في آخر خطبةٍ خَطَبَها: إنّي تركتُ فيكُمُ الثِّقْلَيْنِ كتابَ اللَّهِ و أهلَ بيتي، فتمسَّكُوا بهِما لن تَضِلُّوا [19] ؟ قالوا: اللّهمّ نعم.

آيا مي دانيد كه رسول خدا صلي اللَّه عليه در آخرين خطبه اش (به مسلمانان) فرمود: من در ميان شما دو امانت گرانبها مي گذارم؛ كتاب خدا و اهل بيتم. به آن دو تمسك كنيد كه هيچ گاه گمراه نمي شويد؟

گفتند: اللهم نعم؛ خدايا تو را گواه مي گيريم كه درست است.

ثمّ ناشَدَهُم أنّهم قد سمعوه يقول: مَن زَعَم أنَّهُ يُحبُّني و يُبغِضُ عليّاً فقد كَذِبَ، ليسَ يُحبّني و يُبغضُ عليّاً، فقال له قائل: يا رسول اللَّه و كيف ذلك؟ قال: لأنّه منّي و أنا منهُ، من أحبَّهُ فقد أحَبَّني، و مَن أحبَّني فقد أحبَّ اللَّهَ، و مَن أبغضَهُ فقد أبغضَني، و من أبغضني فقد أبغض اللَّه [20] ؟ فقالوا: اللّهمّ نعم، قد سمعنا...

«سليم بن قيس» مي گويد: حسين بن علي غير از اينها فضايل زيادي را كه درباره ي علي و اهل بيت او در قرآن نازل گرديده و يا از زبان رسول خدا


شنيده شده بود برشمرد و از حضار مجلس (آنان كه از صحابه ي رسول خدا بودند) مي گفتند: آري به خدا سوگند! اين را شنيده ايم و تابعين (آنان كه شخص رسول خدا را نديده بودند) مي گفتند: ما هم اين فضيلت را از فلان صحابه مورد وثوق و اعتماد شنيده ايم.

حسين بن علي در پايان سخنانش، درباره ي فضايل امير مؤمنان عليه السلام، فرمود: شما را به خدا بگوييد اين را هم شنيده ايد كه رسول خدا فرمود: هر كس دوستي مرا ادعا كند در حالي كه با علي دشمني دارد دروغ گفته است زيرا دوستي من با دشمني علي در يك دل نمي گنجد. در اين هنگام شخصي سؤال كرد يا رسول اللَّه! چگونه محبت تو با دشمني علي نمي سازد؟ فرمود: زيرا علي از من و من از علي هستم هر كه او را دوست بدارد مرا دوست داشته و هر كس مرا دوست بدارد خدا را دوست داشته و هر كه علي را دشمن بدارد با من دشمني كرده و هر كه با من دشمني كند خدا را دشمن داشته است».

به طوري كه ملاحظه مي فرماييد اين بخش از خطبه مشتمل بر فضايل متعددي است از زبان فرزند رسول خدا صلي اللَّه عليه و آله كه تك تك آنها در منابع و كتابهاي حديثي مورد اعتماد اهل سنت از طريق راويان آنها از رسول خدا صلي اللَّه عليه و آله نقل گرديده است و ما نيز اكثر اين فضايل را از صحاح و سنن و مسانيد عامه استخراج و اين مآخذ را در پاورقي مشخص كرديم. و درباره ي اين بخش خود را از هر نوع توضيح بي نياز مي بينيم.



پاورقي

[1] سنن ترمذي، ج 5، المناقب، ح 3804. اسدالغابة، ج 3، صفحه 16.

[2] سنن ترمذي، ج 5، المناقب، ح 3815. مسند احمد، ج 1، ص 331 و ج 2، ص 26.

[3] سنن ترمذي، ج 5، المناقب، ح 3811. مسند احمد بن حنبل، ج 1، ص 331.

[4] در وفاء الوفاء، جلد 2، صفحه 480 چنين آمده است: وَاَسَنَد ابنُ زَبالَة وَ يحيي عَنْ طَريقه عَن عَمرو بنِ سَهْل اَنَّ رسولَ اللَّه (ص) اَمَرَ بسّد الأبواب الشوارع في الْمسْجد قالَ لَهُ رَجُلٌ مِنْ اَصحابه: يا رَسولَ‏اللَّه دَعْ لي کُوَّةً اَنْظُرْ اِليکَ مِنْها حينَ تَغْدُو وَ حينَ تَروُحُ؟ فَقالَ (ص): لا واللَّه وَ لا مِثْلَ نَقْبِ الأبْرَةِ.

[5] ينابيع المودّة، چاپ اسلامبول، ص 78.

[6] مستدرک صحيحين، ج 3، ص 109 و 134.

[7] صحيح مسلم، ج 4، ح 2404. سنن ترمذي، ج 5، المناقب، ح 3808 و 3813. سننن ابن‏ماجه «مقدمه» ح 115. مستدرک صحيحين، ج 3، ص 109 و 133.

[8] سنن ترمذي، ج 5. المناقب، ح 3796، مسند احمد، ج 1، ص 331.

[9] سنن ترمذي، ج 5. المناقب، ح 3808. مستدرک صحيحين، ج 3، ص 150.

[10] صحيح مسلم، ج 4، ح 2404. سنن ترمذي، ح 2406،2405 ،3808،2808 و سنن ابن‏ماجه «مقدمه» ح 117.

[11] سنن ترمذي، ج 5. المناقب، ح 3803.

[12] سنن ترمذي، ج 5. المناقب، ح 3796.

[13] سننن ترمذي، ج 5. ح 3806.

[14] نظم دررالسمطين، ص 128 به نقل احقاق الحق 7 ج 4، ص 395. مسند احمد بن حنبل به نقل از ابن أبي‏الحديد، ج 9، ص 174.

[15] مستدرک صحيحين، ج 3، ص 124.

[16] مستدرک، ج 3، ص 151.

[17] سنن ابن ماجه «مقدمه» ح 118 و مستدرک صحيحين، ج 3، ص 167.

[18] صحيح مسلم حديث 131 مقدمه سنن ابن ماجه حديث 114.

[19] صحيح مسلم، ج 4، ح 2408. مستدرک صحيحين، ج 3، ص 148. مسند احمد بن حنبل، ج 3، ص 14 و ج 4، ص 367.

[20] کنزالعمّال ج 7 ص 75.