بازگشت

واقعيت نگري و خداجويي


مرحوم شيخ مهدي مازندراني - يكي از علماء بزرگ - به نقل از كتاب كبريت الأحمر آورده است:

حضرت ابا عبداللّه الحسين صلوات اللّه عليه در روز عاشوراء، در آن موقعيّت جنگ و ستيز؛ و در همان لحظات آخر، هنگامي كه به بعضي از افراد و اهالي كوفه برخورد مي كرد كه در لشكر عمر بن سعدِ ملعون بودند. با اين كه مي توانست آن افراد را به هلاكت برساند؛ ولي بدون آن كه آسيبي بر آنان وارد نمايد، از كنارشان مي گذشت.

واين صحنه براي بسياري از افراد تعجّب آور و غير قابل هضم بود، تا آن كه مدّت زماني سپري گشت و علّت جوان مردي و بزرگواري امام حسين عليه السّلام آشكار و روشن گرديد.

و آن اين بود كه در صُلب آن افراد، انسان هايي پاك طينت وجود داشته است و مؤمن و معتقد به ولايت اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السّلام مي باشند.

و آن حضرت با علم امامت خويش، با يك نظر، آن ها را شناسائي مي نمود و به ايشان آسيبي نمي رساند.

سپس مرحوم مازندراني در همين راستا با استناد به فرمايش امام سجّاد زين العابدين عليه السّلام افزوده است:

حضرت سجّاد عليه السّلام فرمود: پدرم، حسين بن عليّ عليهماالسّلام در روز عاشوراء، برخي از افرادي را كه در لشكر عمر بن سعد بودند، به هلاكت نرساند، با اين كه مي توانست آن ها را به راحتي نابود و هلاك گرداند.

پس هنگامي كه امامت به من منتقل شد، با علم امامت و ولايت متوجّه شدم كه افرادي مؤمن و پاك در صُلب آن اشخاص قرار داشته است.

و پدرم حسين عليه السّلام از روي علم امامت با يك نگاه به چهره و قيافه آن ها دريافته بود كه فرزنداني صالح و پاك از آن ها به وجود خواهند آمد.

و به همين جهت آن ها را مورد عفو و گذشت قرار مي داد و از ريختن خونشان مي گذشت. [1] .


پاورقي

[1] حديقة الشّيعة: ج 2، ص 150.