يكي از اصحاب پيامبر گرامي اسلام صلّي اللّه عليه و آله، به نام حذيفه يماني حكايت كند:

روزي حسين عليه السّلام در حالي كه كودكي بيش نبود، اظهار داشت: به خداوند قسم! ستمگران بني اميّه بر قتل من، گرد هم خواهند آمد و عمر سعد پيش قدم و سرلشگر آن ها خواهد بود.

پس به او گفتم: آيا رسول اللّه صلّي اللّه عليه و آله چنين مطلبي را برايت گفته است؟ فرمود: خير.

بعد از آن به حضور پيامبر اكرم صلّي اللّه عليه و آله رفتم؛ و حضرت را از پيش گويي فرزندش حسين عليه السّلام آگاه ساختم كه در دوران كودكي، پيش گويي مي كند و از اتّفاقات آينده خبر مي دهد!!

حضرت رسول صلّي اللّه عليه و آله فرمود: اي حذيفه! همانا علم من، علم حسين است؛ و علم او علم من است، چون ما - اهل بيت عصمت و طهارت - به تمام حوادث روزگار پيش از آن كه واقع شود آگاه و آشنا مي باشيم. [1] .

همچنين مرحوم قطب الدين راوندي آورده است:

روزي شخصي به محضر مبارك حضرت ابا عبداللّه الحسين عليه السّلام شرفياب شد و اظهار داشت: اي فرزند رسول خدا! من مي خواهم كه با فلان زن، از فلان خانواده ازدواج كنم، و قبل از هر اقدامي محضر شما آمده ام تا با شما مشورت كنم، چون شما اهل بيت رسالت به تمام امور و مصالح افراد آگاه و آشنا هستيد.

امام حسين صلوات اللّه عليه فرمود: من صلاح نمي دانم كه تو با آن زن ازدواج نمائي.

ضمناً آن زن، ثروت بسياري داشت و مرد هم از دارائي و اموال بسياري برخوردار بود.

امّا مرد با نظريّه حضرت مخالفت كرد و با آن زن مورد نظر خود ازدواج نمود، پس از گذشت مدّتي كوتاه مرد تهي دست و فقير گرديد و به ناچار نزد امام حسين عليه السّلام آمد و موضوع را بازگو كرد.

حضرت فرمود: من تو را راهنمائي كردم، وليكن تو اهميّت ندادي، با اين حال الا ن هم نظر من اين است كه او را رها نموده و طلاق دهي، كه خداوند بهتر از آن را برايت مقدّر مي گرداند.

سپس پيشنهاد فرمود كه با فلان زن از فلان خانواده ازدواج نما، و چون پيشنهاد حضرت را اجرا كرد، پس از مدّتي مرد داراي ثروتي انبوه شد، همچنين خداوند متعال فرزنداني پسر و دختر به آن ها عطا نمود و تمام خوبي ها و سعادت ها به آن ها روي آورد. [2] .