بازگشت

جدا شدن دست مرد از زن در كنار كعبه الهي


امام جعفر صادق عليه السّلام حكايت فرمايد:

روزي در مراسم حجّ و طواف كعبه الهي، زني چون ديگر مسلمان ها مشغول طواف كردن بود، در حالتي كه دستش از آستين عبايش بيرون و نمايان بود، كه ناگاه مرد بوالهوسي - كه او نيز مشغول طواف كعبه الهي بود - چشمش به به آن زن افتاد و ديد كه دستش نمايان است، نزديك او آمد و دست خود را بر روي مُچ دست زن كشيد.

در اين لحظه به قدرت خداوند متعال دست مرد - هوس باز - به دست آن زن - بي مبالات - چسبيده شد؛ و هر چه تلاش كردند نتوانستند دست خود را از يكديگر جدا سازند.

افرادي كه در حال طواف بودند، اطراف اين زن و مرد جمع شدند و هركس به نوعي فعاليّت كرد تا شايد دست هاي اين دو نفر را از يكديگر جدا كنند، ولي سودي نبخشيد؛ و در اثر ازدحام جمعّت، طواف قطع گرديد.

و بعد از آن كه نااميد گشتند، فقهاء و قضات آمدند و هر يك به شكلي نظريّه اي صادر كرد:

بعضي گفتند: بايد دست زن قطع شود؛ چون دستش را ظاهر گردانيده و سبب فساد و گناه شده است.

و برخي گفتند: بلكه مرد مقصّر است؛ و بايد دست او قطع گردد.

و چون بين آن ها اختلاف نظر پيدا شد و نتوانستند اين مشكل را حلّ نمايند، به ناچار در جستجوي اهل بيت و فرزندان رسول خدا صلوات اللّه عليهم اجمعين بر آمدند؛ و سؤال كردند كه كدام يك از ايشان در مراسم حجّ مشاركت كرده است؟

گفته شد: حضرت ابا عبداللّه الحسين عليه السّلام شب گذشته وارد مكّه شده است؛ و تنها او مي تواند مشكل گشا باشد، پس شخصي را فرستادند تا امام حسين عليه السّلام را در آن جمع بياورد.

وقتي حضرت ابا عبداللّه عليه السّلام در آن جمع حضور يافت، امير مكّه خطاب به حضرت كرد و گفت: ياابن رسول اللّه! نظريّه شما درباره اين مرد و زن - تبه كار - چيست؟

حضرت رو، به جانب كعبه الهي نمود و دست هاي خود را به سمت آسمان بلند كرد و دعائي را زمزمه نمود؛ و چون دعاي حضرت خاتمه يافت دست مرد از زن جدا شد.

امير مكّه پرسيد: اكنون آن ها را چگونه مجازات كنيم؟

امام حسين عليه السّلام فرمود: ديگر مجازاتي بر آن ها نيست، (زيرا خداوند توانا آن ها را مجازات نمود). [1] .


پاورقي

[1] تهذيب الا حکام: ج 5، ص 470، ح 293، مناقب ابن شهرآشوب: ج 4، ص 51، بحارالا نوار: ج 44، ص 183، ج 10.