بازگشت

احتجاج و برخورد با مخالفان


يكي از راويان و تاريخ نويسان آورده است:

پس از آن كه معاويه بر يكي از اصحاب و ياران باوفاي اميرالمؤمنين عليّ عليه السّلام - به نام حُجر بن عدي و اصحابش - دست يافت و آن ها را يكي پس از ديگري با شكنجه هاي مختلفي به شهادت رساند، عازم مكّه معظّمه شد.

وقتي وارد آنجا شد، حضرت ابا عبداللّه الحسين عليه السّلام را ملاقات كرد و عرضه داشت:

اي اباعبداللّه! آيا خبردار شده اي آنچه را نسبت به حُجر بن عدي و دوستان و شيعيان پدرت انجام داده ايم؟

حضرت اظهار نمود: با آن ها چه كرده ايد؟

معاويه گفت: آن ها را به قتل رسانديم؛ و سپس آن ها را كفن كرده و نماز بر جنازه هايشان خوانديم و به خاك سپرديم.

امام حسين عليه السّلام تبسّمي نمود و فرمود: همانا آنان خصم و دشمن تو هستند؛ و فرداي قيامت در پيشگاه ربوبي پروردگار شاكي و خصم تو خواهند بود.

وليكن بدان، چنانچه ما شيعيان و پيروان تو را بكشيم، نه آن ها را كفن مي كنيم؛ و نه بر جنازه هايشان نماز مي خوانيم؛ و نه آن ها را در قبرستان دفن مي كنيم.

و سپس فرمود: اي معاويه! من تمام جنايات تو را نسبت به پدرم امام عليّ عليه السّلام؛ و كينه ات را نسبت به خودمان و شيعيان و دوستانمان مي دانم، اگر چنين باشد كه هست، بايستي در كار خود تجديد نظر كني. [1] .

همچنين آورده اند:

روزي مروان بن حكم در جمع عدّه اي دهان به ياوه گوئي باز كرد؛ و به امام حسين عليه السّلام گفت: چنانچه نسبتي با فاطمه دختر رسول خدا نمي داشتيد، چگونه و به چه چيز بر ما بني اميّه افتخار مي كرديد؟

امام حسين عليه السّلام با شنيدن اين سخن، از جاي خود برخاست و حلقوم مروان را گرفت و فشار داد و عمامه اش را برگردنش پيچيد به طوري كه بي حال وبي هوش روي زمين افتاد.

بعد از آن، حضرت خطاب به حاضران كرد و فرمود: اي جماعت! شما را به خدا سوگند مي دهم كه اگر راست مي گويم، مرا تصديق كنيد: آيا شما در روي زمين نزد رسول خدا صلّي اللّه عليه و آله، شخصي محبوب تر از من و برادرم مي شناسيد؟

و آيا بر روي كره زمين جز من و برادرم، كسي ديگر را به فرزندي دختر رسول اللّه صلّي اللّه عليه و آله مي شناسيد؟

همگي پاسخ دادند: خير، ما هيچ كسي غير از شما دو نفر را نمي شناسيم.

امام حسين عليه السّلام بعد از آن فرمود: و همانا من نيز در تمام زمين، هيچ ملعونِ فرزند ملعوني را نمي شناسم، جز مروان و پدرش را كه رانده و تبعيد شده رسول خدا صلّي اللّه عليه و آله؛ و نيز مورد خشم و غضب خداوند بوده و هستند.

و آن گاه خطاب به مروان كرد و فرمود: سوگند به خدا، كه تو و پدرت دشمن ترين افراد براي خدا و رسولش و اهل بيت او مي باشيد. [2] .


پاورقي

[1] محجّة البيضاء: ج 4، ص 227، بحار: ج 81، ص 298، احتجاج طبرسي: ج 2، ص 19.

[2] احتجاج طبرسي: ج 2، ص 23، بحارالا نوار: ج 44، ص 204.