بازگشت

تشكيل حكومت ديني به جاي حكومت غير دين


از ديگر نكاتي كه امام راحل و بنيانگذار جمهوري اسلامي ايران در بيانات خود بدان اشاره كرده اند، انگيزه تشكيل حكومت است. امام «ره» چنين آورده است.

- او (امام حسين (ع) مسلم بن عقيل را فرستاد تا مردم را دعوت كند به بيعت تا حكومت اسلامي تشكيل دهد و اين حكومت فاسد را از بين ببرد. (صحيفه نور، ج 1، ص 174).

- ايشان متوجه بوده است كه چه دارد ميكند... بلكه آمده بود حكومت هم ميخواست بگيرد. اصلا براي اين معنا آمده بود و اين يك فخري است و آنهايي كه خيال ميكنند كه حضرت سيدالشهدا براي حكومت نيامد، خير، اينها براي حكومت آمدند. براي اينكه بايد حكومت دست مثل سيدالشهدا باشد. مثل كساني كه شيعه سيدالشهدا هستند، باشد. اصل قيام انبيا از اول تا آخر اين بوده است. (صحيفه نور، ج 20، ص 190).

اساسا لازمه امر به معروف و نهي از منكر و اصلاح جامعه و برقراري عدالت اجتماعي و مبارزه وسيع و همه جانبه با مفاسد اجتماعي و سنتها و باورهاي جاهلي و انحرافات و... دستيابي به قدرت است. [1] .

انحراف نظام اموي از علل مهم قيام امام (ع) است. امام (ع) ميخواست حاكميت موجود را نفي كند و بساط بني اميه را درهم پيچد و حكومت اسلامي برقرار سازد به عبارت ديگر هم مشروعيت حكومت وقت زير سؤال بود و هم كار آمدي آن؛ لذا مي بينيم كه امام (ع) در تقابل با نظام سياسي حاكم بيعت نميكند چرا كه بيعت به مثابه تأييد حكومت ضد ديني يزيد و قانوني بودن و مشروعيت بخشيدن بدان و صحه گذاردن بر مفاسد و ظلمهاي رايج و كارآمدي نظام و در نتيجه ضربه به اسلام و كيان دين بود. امام راحل «ره» ميفرمايند: «پس از رحلت رسول اكرم (ص) معاندين و بني اميه لعنهم الله اساس حكومت را دگرگون كردند. برنامه حكومتشان بيشترش با برنامه اسلام مغايرت داشت... رژيم حكومت كاملا وارونه و سلطنتي شد... شرع و حق حكم ميكند كه بايد نگذاريم وضع حكومتها به همين صورت ضد اسلامي يا غير اسلامي ادامه پيدا كند.» [2] .

در سخنان حضرت سيدالشهدا خطاب به وليد بن عتبه استاندار مدينه چنين ميخوانيم: «ما خاندان نبوت و معدن رسالت و محل آمد و شد فرشتگان و نزول رحمت خدا هستيم. اسلام با ما آغاز و با ما نيز ختم خواهد شد. يزيد مردي است شرابخوار و كشنده افراد بيگناه و آشكار كننده فسق و فجور. شخصي چون من با فردي چون او بيعت نميكند. آينده را نظاره كر باشيم تا ببينيم كداميك از ما به خلافت و حكومت و بيعت امت اسلامي شايسته تر است.» [3] .

امام (ع) با شمردن صفات آشكار خاندان پيامبر و نيز ويژگيهاي منفي يزيد، كه عنوان خليفه مسلمين را بر خود نهاده است، بيعت را رد و شايستگي خود را براي خلافت و عدم صلاحيت يزيد را براي حكومت تصريح ميكند. عبارت «مثلي لا يبايع مثله» حاوي نكات ظريفي است و وظيفه امثال امام حسين (ع) را در برابر امثال يزيد بن معاويه در هر عصر و نسلي بيان مي كند. نيز امام در سخنان ديگري خطاب به مروان حكم با استناد به حديثي از حضرت رسول (ص)، خلافت را بر آل ابوسفيان حرام ميداند. [4] در نامه امام به مردم بصره باتوضيح در مورد خاندان پيامبر و شايستگي آنها به مقام خلافت و رهبري و اينكه سكوتشان به دليل عدم ايجاد تفرقه ميان امت اسلامي بوده است. آنها را دعوت به كتاب خدا و و سنت رسول مي كند. [5] سكوت خاندان رسول (ص) در برابر غاصبان اوليه خلافت به دليل جلوگيري از تفرقه و تشتت جامعه اسلامي بود. افزون بر اينكه در آن جامعه عدالت بطور نيم بند مراعات مي شد. در نتيجه معصوم (ع)، سكوت را ترجيح ميدهد و تنها انحرافات را گوشزد و اصلاح ميكند. اما با رسيدن حكومت به بني اميه انحراف شديد ايجاد شد و اسلام در خطر به فسق و فجور علني گرديد. در همين نامه است كه حضرت (ع) خطاب به مردم بصره مينويسد: «سنت رسول از بين رفته و بدعتها جاي آن را گرفته است.» به تعبير امام خميني «ره» «اسم، اسم خلافت رسول الله و حكومت، حكومت اسلام، لكن محتوا بر خلاف، نه حكومت، حكومت اسلامي بود به حسب محتوا و نه حاكم، حاكم اسلامي» (صحيفه نور. ج 8 ص 44) اگر (اسلام) نسيان شده بود يك رژيم طاغوتي در خارج منعكس شده بود. معاويه و يزيد يك رژيم اسلامي را، رژيم طاغوتي داشتند معرف ميكردند. (همان. ص 70).

پس از دريافت نامه هاي مردم كوفه كه به قولي به دوازده هزار ميرسيد با فرستادن مسلم بن عقيل براي ارزيابي اوضاع كوفه، نامه اي نيز به مردم كوفه فرستاد كه در آن شرايط امام (ع) «العامل بالكتاب» «الاخذ بالقسط» «الدائن بالحق» و «الحابس نفسه علي ذات الله» مي شمارد و مي گويد: «به جانم سوگند، امام كسي است كه به كتاب خدا عمل كند و قسط و عدل پيشه سازد و پيروي از حق كند و وجودش را فداي فرمان الهي گرداند.» [6] .

امام (ع) در اين نامه صريحا شرايط رهبري و پيشوايي را عامل بودن به كتاب و رعايت قسط و عدالت اجتماعي و دنباله روي حق و خلوص لله ميداند. با توجه به وضعي كه مردم در يزيد سراغ داشتند و شناختي كه از امام (ع) دارا بودند، انحصار آن ويژگيها را در امام ميديدند. گر چه به تعبير فرزدق، دلشان با امام (ع) اما شمشيرشان عليه امام بود؛ به ديگر سخن قدرت اراده از آنها سلب شده بود. حركت امام (ع) ناظر به دستيابي به قدرت به عنوان ابزار اصلاح جامعه در ابعاد گوناگون و به دست آوردن حكومت است. كوفه، از آنجاكه يكي از مراكز عمده ارتش اسلام است و از سوي ديگر كوفيان، نامه هاي بسيار مبني بر بيعت با او فرستاده اند و زماني حكومت ظاهري پدر بزرگوارشان علي (ع) و مركزيت كشور اسلامي در همين شهر بوده است، اهميتي استراتژيكي و سوق الجيشي دارد. پس براي اين حركت انتخاب ميشود. به تعبير حضرت (ع) در جواب فرزدق، اگر پيشامدها بر طبق مراد حضرت باشد، سپاسگزار نعمتهاي اوست و اگر نه، كسي كه تقوا بر دلش حاكم، و نيت او حق است، از مسير صحيح خارج نشده است. [7] .

بردباري امام در مسير كربلا، استواري در تصميم، راه ندادن سستي و ضعف در عمل و قوت بخشيدن به ياران و همراهان از جمله مواردي است كه يك رهبر مصلح بايد دارا باشد و حد اعلاي آن را در امام (ع) نظاره گريم.

امام (ع) در مقابل سپاهيان حر، كه با او به نماز ايستاده بودند، اتمام حجتهايي كرد و اهل بيت را شايسته تر به ولايت و رهبري و حكومت معرفي كرد و بني اميه را مدعيان به ناحق، حكومت كنندگان به زور و ستمگر و دشمن مردم ناميد. [8] دو سال قبل از به هلاكت رسيدن معاويه در خطبه اي كه در مني در حضور جمع كثيري از مسلمانان از صحابه و تابعين ايراد كرد با شمردن فضايل أميرالمؤمنين (ع) و خاندان عصمت و طهارت، انحراف مسلمانان را از مسير صحيح ولايت و امامت و غفلت از وصاياي حضرت رسول (ص) را گوشزد كرده است. [9] .

انحرافي كه بلافاصله پس از رحلت پيامبر با كنارگذاري اهل بيت آن حضرت از مناصب اجرايي و حكومت آغاز شد و رفته رفته به آنجا رسيد كه پس از پنجاه سال نسبت به فرزند رسول خدا و خاندان و ياران ايشان اعمالي را مرتكب شدند كه حتي در عرب جاهليت نيز سابقه نداشت و قلم از نوشتن و زبان از بيان آن شرمگين است. درد اينجاست كه ارتكاب آن اعمال «قربة الي الله» صورت گرفت. پشت سر امام (ع) نماز خواندند و بعد سر او و يارانش را براي رضاي خدا بريدند و خاندانش را به اسارت بردند. چرا چنين شد؟ و چرا چنين كردند؟ ريشه هاي تاريخي آن از كجا آغاز ميشود؟ اين قبيل سؤالات پژوهش تارخي عميقي را مي طلبد كه از فرصت اين نوشتار خارج است.

سخنان امام (ع) و قيام او براي احياي انديشه امامت و ولايت بود. انديشه اي كه بعد از رحلت پيامبر ختمي مرتبت به فراموشي سپرده شد و جامعه اسلامي با انحراف از حق، امام اصل را كنار گذاشته و موجبات انحراف مطلق در زمان آينده را فراهم آوردند. امام حسين (ع) در برابر اين انحراف مطلق ايستاد و حكومت ضد ديني يزيد را كه براي ريشه كني دين و احياي ارزشها و سنتهاي جاهلي دست به تلاش گسترده و وسيع زده بود، غير قانوني اعلام كرد. براي انتقال قدرت به معدن اصلي آن و جايگزيني حكومت ديني به جاي حكومت ضد ديني دست به قيام زد. قيامي كه سدي در برابر انحرافات رايج حكومت وقت و فسادهاي شايع زمان و حركت سريع تخريبي و سياستهاي ضدي ديني بني اميه، خاصه يزيد است.


پاورقي

[1] براي نمونه آيه 80 سوره هود / آيه 41 سوره حج که در اولي قدرت را وسيله منع از شر و در دومي برقراري امر به معروف ونهي از منکر را پس از به دست آوردن قدرت در زمين، از شرايط ذکر ميکند.

[2] نامه‏اي از امام. حضرت امام خميني ص 34 در حکومت بني‏اميه مباني اسلام کاملا مورد تهديد قرار گرفت و به آنها جلوه وارونه داده شد و در زمان يزيد به اوج خود رسيد. مدار خلافت اسلامي تبديل به سلطنتي جائرانه و غير ديني و بلکه ضد ديني شده بود. نفاقها که تاکنون زير پرده پنهان بود برافتاد و خصومت امويان کيان اسلام و دين آشکار شد.

[3] انا اهل بيت النبوة و معدن الرسالة و مختلف الملائکة و مهبط الرحمة بنا فتح الله و بنا يختم و يزيد رجل شارب الخمر و قاتل النفس المحترمة معلن بالفسق و مثلي لا يبايع مثله و لکن نصبح و تصبحون و ننظر و تنظرون اينا احق بالخلافة و البيعة، رک: سخنان حسين بن علي (ع) ص 11 به نقل از طبري ج 7 ص 216 -8 - کامل ابن‏اثير ج 3 ص 263 -4- ارشاد مفيد، ص 200 مثير الاحزان، ص 10 - مقتل خوارزمي، ص 182 - لهوف، ص 19.

[4] رک: پي‏نويس شماره 11.

[5] رک: پي نويس شماره 13.

[6] «فلعمري ماالامام الا العامل بالکتاب و الاخذ بالقسط و الدائن بالحق و الحابس نفسه علي ذات الله» رک: سخنان حسين بن علي (ع) ص 51 به نقل از طبري ج 7 ص 235 کامل ابن‏اثير ج 3 ص 267 - ارشاد مفيد ص 204 - مقتل خوارزمي ج 1 ص 195-6.

[7] رک: سخنان حسين بن علي (ع). ص 86 به نقل از انساب الاشراف ج 3 ص 164 - طبري ج 7 ص 278 -کامل بن‏اثير ج 3 - ص 276 ارشاد مفيد ص 218 - مقتل خوارزمي ج 1 ص 223 - البداية و النهاية ج 8 ض 166. امام از دو راهي سرنوشت‏ساز تاريخ سربلند بيرون آمد. حضرت در صورت عدم پاسخ مثبت دادن به نامه‏هاي کوفيان در مقابل تاريخ محکوم ميشد که از فرصت به دست آمده استفاده‏ء لازم را نکرد. از سوي ديگر با پاسخ مثبت دادن به درخواست مردم کوفه وفرستادن سفرا و حرکت به سوي آنان، علاوه بر اتمام حجت بر مردم، موجبات محکوميت آنان را در مقابل تاريخ فراهم آورد که علي‏رغم نامه‏نگاريهاي فراوان و دعوت کردنها، با حسين (ع) آن کردند که کردند. پدر بزرگوارشان علي (ع) نيز پس از هجوم جمعيت مسلمان به سوي او در پي قتل عثمان با اتمام حجت بر آنان حکومت بر آنان را پذيرفت. علي‏رغم اينکه کوتاهيهاي فراواني از ناحيه آنان ديده بود و ميديد.

[8] رک: سخنان حسين بن علي (ع) ص 116 به نقل از طبري ج 7 ص 297 -8 - کامل ابن‏اثير ج 3 ص 280 - ارشاد مفيد ص 224 - 5 - مقتل خوارزمي ص 231 -2.

[9] رک: پي‏نويس شماره 10.