بازگشت

شيوه هاي مبارزاتي امام حسين


اين مطلب روشن است كه در زمان حضرت اباعبداللّه (ع) دو جريان اصلي و ريشه دار، در جهان اسلام حضور داشتند كه در زمان اميرالمؤمنين (ع) نيز اين دو جريان وجود داشته و با يكديگر در تعارض بودند، كه سرانجام، جريان اموي غالب شد و توانست جريان مقابل را از صحنه سياسي و اقتدار امت اسلامي كنار بزند و عناصر وابسته و بي هويت را جايگزين سازد. جريان بني اميه، در بيست سال پس از شهادت حضرت علي (ع) سنگر به سنگر جلو آمده بود و خاكريزها را تصرف كرده بود و تقريباً جريان حاكم و غالب و بي منازع دنياي اسلام بود و كسي را ياراي مخالفت و جرأت مبارزه با آنان نبود.

بديهي است كه بني اميه و معاويه (با گمان غلط و خوي قدرت طلبانه خود) براي خارج ساختن رقيب ديرينه خود از صحنه سياسي و اجتماعي دنياي اسلام، از همه شيوه ها و شگردهاي ممكن استفاده مي كردند و به هر وسيله اي متوسل مي شدند و هدف براي آنان وسيله را توجيه مي كرد.

در چنين شرايط اسفبار و تلخي، كه ابرار شكنجه مي شدند و اشرار اكرام، ابرار زنداني بودند و اشرار حاكم، ابرار خانه نشين بودند و اشرار مشغول فساد و فتنه گري، امام حسين (ع) راه جد بزرگوار و پدر عالي مقدار و برادر ارجمند خود را ادامه مي دهد و در اين راه، كوچك ترين ترديدي به خود راه نمي دهد و براي حاكميت اسلام، جان فشاني مي كند.

بنابراين، توجه به اين ظرافت ها خود بهترين سرمايه براي نظام اسلامي و چراغ راهنما براي تجزيه و تحليل نهضت كربلا و قيام عاشورا و سير حركت آن امام، در طول دوران امامت است:

عليهم السلام قدس سره پاسخ استيضاح گونه به نامه معاويه و انتقاد شديد از عملكرد و رفتار زشت و ناپسند او و نيز توضيح خواستن درباره جنايت هاي بي شماري كه به نام اسلام و قرآن و خلافت اسلامي انجام مي گرفت و طرح پرسش هاي اساسي در اين زمينه، بخشي از اين مبارزه و موضع گيري و افشاگري قاطع امام (ع) را در برابر جنايات وحشيانه باند اموي نشان مي دهد؛ مانند: «ا ولست قاتل حجر».

عليهم السلام رضي الله عنه دعوت امام (ع) در سرزمين منا از اين نوع فعاليت حكيمانه و مدبرانه و هدايت گرانه امام (ع) بود و به نظر مي رسد كه حضرت در پي گيري آرمان ها و اهداف، انتخاب راهبرد و نيز شيوه ها و روش هاي رفتاري، از حداكثر عقل و حكمت و تدبير و توكل بهره برده، با هوشياري و دل سوزي لازم و تيزبيني عميق، كه ويژه رهبران الهي است، برنامه خود را تنظيم كرده و در راه تحقق اهداف الهي، امور را تمشيت مي فرمود.

در اين بخش، امام با تأكيد بر استفاده از اصول مربوط به تقيه، استتار، حفظ نيروها، حفظ سرمايه ها و ضرورت پاسداري از ارزش ها، در راه اضمحلال و سقوط نظام طاغوتي و افشاي ماهيت شيطاني و اموي حركت مي كرد.

موضوع تقيه، كه همواره يك مسأله زنده و پويا در فرهنگ اسلام و فقاهت اهل بيت و پيروان آن بزرگواران است، در سيره و مكاتبات اباعبداللّه (ع) نيز در همان مسير حقيقي خود، رخ مي نمايد و چهره و نمودها و نمادها و مظاهر آن آشكار مي گردد و اين ذهنيت منفي و غلط، كه احياناً بهانه اي مي شود براي فرار از مسؤوليت و فدا كردن دين و ارزش هاي ديني، به بهانه عمل به اصل استوار قرآني و برهاني در زمينه تقيه، از بين مي رود. تقيه در حقيقت، انجام دادن خردمندانه و حكيمانه مسؤوليت است، نه فرار از مسؤوليت. تقيه براي صيانت از اسلام و نيروهاي وفادار و مؤمن است، نه براي فدا كردن اسلام و يا مؤمنان راستين. تقيه سپر مؤمن است و ابزار دفاعي و پدافندي. تقيه روش و شيوه مبارزاتي معقول و آگاهانه است.

قرآن كريم در سوره مباركه انفال، آيات 14 و 15 مي فرمايد:

«يا ايها الذين آمنوا اذا لقيتم الذين كفروا زحفاً فلا تولوهم الأدبار و من يولهم يؤمئذ دبره الا متحرفا لقتال او متحيزا الي فئة فَقَد باء بغضب من اللّه و مأويه جهنم و بئس المصير». اي كساني كه ايمان آورده ايد! هنگامي كه با انبوه كافران، در ميدان نبرد روبه رو شويد، به آنان پشت نكنيد و هر كس در آن هنگام به آنان پشت كند، مگر آن كه هدفش كناره گيري از ميدان، براي حمله مجدد و يا به قصد پيوستن به گروهي ديگر باشد، به غضب خدا گرفتار خواهد شد و جايگاه او جهنم است و چه بد سرانجامي است.

درس كلي اين آيات كريمه، در مبارزه با كفر و شرك و نفاق، درس مبارزه، پايداري، مقاومت، جهاد و مجاهدت است؛ اما شيوه هاي، مبارزه، با توجه به شرايط، ضرورت ها، نيازها، امكانات و خطرها تابع آن شرايط است. هدف و راهبرد يكي است؛ اما روش ها با توجه به شرايط زمان و مكان متغير است. در هيچ حالي پشت كردن به دشمن جايز نيست، بلكه روش مبارزه، دگرگون خواهد شد.

تسليم شدن در برابر دشمن، پشت كردن به جبهه جهاد في سبيل اللّه، ارتداد از دين، انحراف محوري، هضم و جذب در بيگانگان، خودباختن و يا عقب نشيني از مباني، اصول، اهداف و آرمان ها هرگز نه پسنديده است و نه پذيرفته.

اما تغيير جبهه ها و خاكريزها، معبرها و پايگاه ها، روش ها و سياست هاي مبارزه، در بستر زمين و زمان، همواره تغيير و تحول و انعطاف پذير است و در اين راه، جنگ و صلح، دو روي يك سكه اند و هر دو، وسيله اي براي رسيدن به يك هدف.

سخنان نوراني حضرت اباعبداللّه (ع) تبلور اين موضوع، اين پاسداري از اركان و جوهره اسلام را به خوبي نشان مي دهد و مراحل يك مبارزه و جهاد همه جانبه، آگاهانه و مستمر را ترسيم مي كند و ابعاد و حوزه هاي گوناگون يك نهضت را ارائه مي كند.

امام (ع) در جلسه منا به سياست هاي پنهان كاري و رازداري و فعاليت هاي هشيارانه و حساب شده و استوار اشاره و بر آن تأكيد مي فرمايد. سخن از ترك وظيفه يا سستي در انجام وظايف محوله يا فرار از مسؤوليت نيست، بلكه سخن از ايجاد يك جريان سالم، سازنده، ريشه دار، وفادار و متعهد و ارتباط عناصر اصلي اين جريان با يكديگر است. البته تا چنين جريان هدايت شده و مؤثري به رهبري امام (ع) در پيكره دنياي اسلام به وجود نيايد و مديريت و رهبري نشود، امكان پيروزي حق و نابودي باطل وجود ندارد. دربار خلافت اموي، با همه ابزارهاي روا و ناروا و همه وسايل قدرت و ثروت و زور و تزوير، كوشيد تا اسلام را آن چنان كه خود مي خواهد، معرفي كند، چهره اهل بيت و اميرالمؤمنين (ع) را تخريب كند، راه اسلام را منحرف و سنت ها را از بين ببرد و بميراند و بدعت ها را زنده كند. در برابر اين جريان فاسد و طغيان گر و بدعت گذار، بايد برنامه ريزي و سياست گذاري كرد، تدبير كرد، سازماندهي كرد، مردم را بسيج كرد، به مردم آگاهي داد، افكار عمومي را بيدار ساخت، خطر دشمن را برشمرد، راه را نشان داد و روشن گري و افشاگري كرد. البته از سپر تقيه و روش رازداري و كتمان اسرار و اطلاعات نيز بايد استفاده كرد و از اصل غافل گيري بهره برد و حتي المقدور نيروها را حفظ كرد تا توفيق بيش تري به دست آيد و خطر كم تري عناصر اصلي نهضت را تهديد كند.

عليهم السلام عليها السلام در مرحله بعد، امام (ع) دعوت خود را علني و مخالفت و مبارزه خود را آشكار ساخت، با قاطعيت در برابر خواست دستگاه جبار بني اميهايستاد و با صلابت به آنان نه گفت و حكومت فاسد و غاصب آنان را به رسميت نشناخت، كه اين بخش، بيش تر پس از مرگ معاويه ظهور كرد. پيش از مرگ او نيز امام (ع) هرگز تن به ذلت بيعت با يزيد نداد و اين ننگ را بر دامان اسلام نپذيرفت. پس از فوت او نيز با قاطعيت وصف ناپذيري در برابر خواست هاي نا حق و استبداد دستگاه حاكمه ايستاد.

در اين جا ممكن است اين پرسش مطرح شود كه چرا امام (ع) در اين مقطع نيز از اصل تقيه و پنهان كاري استفاده نكرد. پاسخ آن است كه:

اولاً مسائل، ديگر علني شده بود.

ثانياً امام در برابر تجاوز وحشيانه آنان به حريم اسلام، تنها راه را مبارزه و مقابله مي ديد.

ثالثاً تكليف امام با مردم عادي، به نوعي متفاوت است. همان گونه كه حفظ جان امام با جان مردم عادي فرق مي كند و همه بايد فدايي امام باشند، در مقام تقيه نيز حساب افراد عادي با امام متفاوت است و تسليم شدن امام، به معناي انحراف كلي جامعه از مسير صحيح است. بر خلاف تسليم شدن افراد معمولي، كه چه بسا كار غلطي باشد؛ اما آثار تخريبي و سياسي بيعت امام را هرگز ندارد.

عليهم السلام رحمهم الله در هر صورت، در برابر شگردهاي دشمن بايد از شيوه ها و شگردهاي مناسب استفاده كرد تا هر چه بيش تر خطر را دفع و دشمن را خلع سلاح كرد. بايد از همه ابزار و ادوات و شيوه هاي اصيل اسلامي و حكيمانه، در راه اهداف بلند قرآني استفاده كرد و حركت سازندگي و روشن گري دوستان و افشاگري دشمنان را با جديت و در عين حال، در كمال مراقبت و هشياري دنبال كرد. اين رسالت ائمه اطهار (ع) و همه اولياي خداوند متعال و علماي رباني تا قيامت است. در روايت بسيار ارزنده اي آمده است:

المؤمن علوي، الي ان قال: المؤمن مجاهد، لانه يجاهد اعداء اللّه في دولة الباطل بالتقية و في دولة الحق بالسيف. [1] مؤمن علي گونه است و صفات علوي دارد. مؤمن اهل جهاد در راه خدا است؛ زيرا او عليه دشمنان خدا، در دولت حق با شمشير و در دولت باطل با تقيه جهاد مي كند.

عليهم السلام قدس سرهم در اين جا دو مطلب و دو اصل مهم ديگر وجود دارد كه توجه به آن ها بسيار مفيد و لازم است:

الف. اصل تقدم پيش گيري بر درمان

ب. اصل مبارزه با ريشه ها و علل، به جاي مبارزه با معلول ها.


پاورقي

[1] علل الشرائع، ج2، ص467.