بازگشت

اهداف نهضت عاشورا


با بررسي اين سه بخش از سخنان حضرت اباعبداللّه (ع) (1. نامه به معاويه 2. سخنان در منا 3. سخنان آن حضرت در باره امر به معروف و نهي از منكر) و نيز بررسي سير حادثه جان خراش كربلا، سخنان امام (ع) در طول نهضت عاشورا، ابعاد زندگي اهل بيت و سيره رسول اكرم (ص) و اهداف مقدس نهضت اسلام و بعثت پيامبر (ص) يك مطلب ديگر روشن مي شود و آن اين كه هدف از قيام و انقلاب عاشورا چه بوده است و با توجه به ديدگاه ها و نظريه هاي گوناگون، كه در اين باره ارائه شده، بهترين و متقن ترين ديدگاه ها كدام است.

به نطر مي رسد كه بررسي سوابق نهضت عاشورا و تاريخ حكومت معاويه و نيز آرمان هاي والاي امام (ع) و افق هاي روحي و اعتقادي و سياسي ايشان، خود راهنماي خوبي براي شناخت نهضت كربلا است. آري، نهضت كربلا را بايد در جريان رخدادهاي تاريخي پنجاه ساله پس از رسول اكرم (ص) با بيش از چهل سال دوران حاكميت معاويه و بني اميه، بر شامات و دو دهه پس از شهادت اميرالمؤمنين (ع) در سال هاي 40 تا 61، يعني سال شهادت امام حسين (ع) و عملكرد دوران به قدرت رسيدن معاويه جست وجو كرد.

دهه پنجاه ـ شصت، دهه امامت حضرت اباعبداللّه (ع) و اوج قدرت معاويه و استبداد، خشونت و شقاوت بني اميه است. دوران پس از شهادت امام مجتبي (ع)، دوران ايجاد زمينه براي ولايتعهدي يزيد، همراه با سخت گيري، خشونت، خفقان و شدت عمل باند اموي است. دوران انتقام گيري و محو آثار خاندان رسالت و تحكيم موقعيت بني اميه است. از اين رو، سخنان امام (ع) درآن فضا خود، رسالت آن حضرت و اهداف و خط مشي اصولي و كلي ايشان را تبيين مي كند و قلمرو مبارزاتي آن امام و خطوط اصلي هدايت را از منظر ايشان ترسيم مي كند. به بيان ديگر، فعاليت هاي امام (ع) را مي توان در سه مرحله بيان كرد:

1. نامه به معاويه و تذكر و هشدار به او.

2. دعوت از نخبگان و خواص.

3. دعوت فراگير و عمومي.

در مرحله نخست، امام (ع) براي معاويه نامه نوشت و جنايت هاي او را گوشزد و از او انتقاد كرد و اعمال ناشايست و عواقب ناپسند آن ها را به او يادآور شد و از تكرار آن ها نهي كرد. در مرحله ديگر، امام (ع) با دعوت از نخبگان، اصحاب و عالمان، رهنمودهاي لازم را ارائه داد، خطرها را بيان كرد و در باره آينده هشدار داد، نصايح لازم را كرد، انتقادهاي دل سوزانه خود را بيان فرمود، وضعيت اسفبار دنياي اسلام و رسالت علماي دين را يادآور شد، روند جريانات را خطرناك توصيف كرد و از آنان خواست كه افكار عمومي را آگاهي داده، آن ها را بسيج كنند و اجازه ندهند كه افكار عمومي فريب بخورد يا مرعوب شود و يا جذب دستگاه جبار خلافت و پايگاه دشمنان اسلام گردد.

پيدا است كه حساس ترين موضوع و مسأله دنياي اسلام، در آن شرايط و آن سال ها تبديل خلافت اسلامي به سلطنت اموي و يزيدي است كه «علي الاسلام السلام اذ بليت الامة براع مثل يزيد». اين همان نگراني امام (ع) است كه مي فرمايد: «مي ترسم كه اسلام مندرس شود».

امام (ع) با عينك واقع بين و ضمير روشن خود مي بيند كه سمت و سوي حركت جامعه و دستگاه غاصب اموي، در جهت اضمحلال كامل آرمان ها و فرهنگ عميق اسلامي، بدعت گذاري و انحراف جامعه اسلامي و تبديل حكومت اسلامي به سلطنت كسري و قيصر است و نتيجه اين روند، نابودي اصول نوراني اسلام و احكام قرآن و بازگشت به جاهليت و استبداد است.

از اين رو، بايد در برابر اين سيل خروشان فتنه و فساد و تفرعن، به پاخاست و ايستاد و از اين كه سيلاب، همگان را ببرد و غرق كند، مانع شد و اجازه نداد كه همه زحمات رسول اللّه (ص) به باد رود و اسلام پوستيني وارونه بپوشد: «و لبس الاسلام لبس الفرو مقلوبا» [1] به همين علت، امام (ع) بزرگان امت را در بهترين زمين و زمان، يعني ايام حج و در منا فرا مي خواند و اين خطبه و سخنان حكيمانه را به آنان القا كرده، از آنان مي خواهد كه چون به سرزمين خود بازگشتند، مردم را آگاه كنند.

تا اين جا فعاليت هاي امام (ع) را مي توان فعاليت هاي نيمه مخفي و دعوت و سازماندهي افراد مؤمن و آماده سازي آنان براي قيام و دعوت علني، پس از معاويه و تغيير اوضاع و شرايط و ايجاد فرصت هاي مناسب بيان كرد تا پس از آن كه شرايط و زمينه ها فراهم گرديد، دعوت غيرعلني به دعوت علني تبديل شود.

امام (ع) نيز پايبند به عهد و پيمان امام مجتبي (ع) بود. از اين رو، با تغيير شرايط و تحولات بعدي، طبيعي بود كه امام (ع) دعوت خود را آشكار سازد و راه را براي قيام و انقلاب كربلا هموار كند.

مرحله سوم، هم زمان با مرگ معاويه آغاز مي شود. پيش از آن، هر چه مردم، به ويژه مردم عراق، از امام (ع) براي بيعت و قيام دعوت مي كردند، حضرت نمي پذيرفت و عذر مي آورد كه به بيعت خود پايبند است و به عهد امام مجتبي (ع) وفادار خواهد ماند؛ اما اكنون فرصتي بود تا حركت را علني سازد و معارضه و مبارزه و مقاومت را آشكار كند و از به رسميت شناختن حكومت جبار بني اميه و يزيد، سر باز زند و اين موضوع را به گوش همگان برساند.

در اين جا در بيان اهداف نهضت عاشورا و حركت امام (ع)، دو نمونه از سخنان و نامه هاي آن حضرت را مي آوريم كه خود، هم سو با مباحث قبلي و نشان دهنده آرمان ها و راهبرد آن بزرگوار است:

الف. وصيت نامه آن حضرت در مدينه.

ب. سخنان آن حضرت در ملاقات با لشكريان حر.

امام (ع) در وصيت نامه خود فرمود:

«و اني لم اخرج اشرا و لا بطرا و لا مفسدا و لا ظالما و انما خرجت لطلب الاصلاح فيامة جدي اريد ان آمر بالمعروف و انهي عن المنكر و اسير بسيرة جدي و ابي علي بن ابي طالب...» [2] .

اين وصيت نامه، به خوبي اهداف قيام آن حضرت را تبيين مي كند و موضوع اصلاحات عميق و ريشه دار در نظام اسلامي را مطرح مي سازد و مسأله امر به معروف و نهي از منكر را توضيح مي دهد.

در منزل بيضه، امام (ع) در ملاقات با حربن يزيد رياحي و يارانش ـ كه براي مقابله با آن حضرت آمده بودند و دستور داشتند كه مانع از حركت امام (ع) بشوند و آن حضرت را تحت نظر به كوفه ببرند ـ پس از حمد و ثناي الهي، خطبه معروفي را از قول رسول اكرم (ص) بيان فرمود و آن را با شرايط آن روز دنياي اسلام و دستگاه اموي منطبق دانسته و قيام در برابر آن را وظيفه خود و امت اسلامي اعلام مي كند:

ايها الناس! ان رسول اللّه قال: من رأي سلطاناً جائراً مستحلا لحرم اللّه، ناكثاً لعهد اللّه، مخالفاً لسنة رسول اللّه يعمل في عباد اللّه بالاثم و العدوان فلم يغير عليه بفعل و لا قول كان حقاً علي اللّه ان يدخله مدخله الا و ان هولاء قد لزموا طاعة الشيطان و تركوا طاعة الرحمن و اظهروا الفساد و عطلوا الحدود و استأثروا بالفيئي و احلوا حرام اللّه و حرموا حلال اللّه و انا احق من غير. [3] هان اي مردم! رسول خدا فرمود: هر كس سلطان ستم گري را ببيند كه حرام خدا را حلال مي كند، عهد و پيمان خدا را مي شكند، با سنت رسول اللّه مخالفت مي ورزد، در ميان بندگان خدا با گناه و تجاوز رفتار مي كند آن گاه در برابر او با عمل و گفتار مخالفت نكند، بر خدا سزاوار است كه او را در جايگاهي كه براي آن ستم گر منظور شده، قرار و جاي دهد. آگاه باشيد كه اينان ملازم طاعت شيطانند و طاعت خداي رحمان را ترك كردند و فساد را در زمين آشكار ساخته و حدود الهي را تعطيل و بيت المال مسلمانان را به خود اختصاص داده و حرام خدا را حلال و حلال خدا را حرام ساخته اند و من از هر كس سزاوارترم.

كه اين شرايط را دگرگون كنم و جامعه اسلامي را در مسير اصلي و صحيح خود قرار دهم و با دستگاه جبار و غاصب بني اميه به مبارزه برخيزم و از اسلام و آرمان هاي اسلام دفاع كنم و در راه احياي آن بكوشم و با جباران به مخالفت و ستيز برخيزم و دست آنان را از سر امت اسلامي و اسلام كوتاه سازم و حيات و عزت اسلام و قرآن را تضمين كنم و درس آزادي و آزادگي و مرگ سرخ بياموزم كه مرگ سرخ، بهتر از زندگي ننگين است.


پاورقي

[1] نهج البلاغه، خطبه 147.

[2] بحارالانوار، ج 44، ص 329 و 330.

[3] موسوعة کلمات الحسين (ع)، ص360 و 361.