بازگشت

درس ها و عبرت ها


در اين باره، تاريخ و فرهنگ و تمدن قوم يهود و نصارا، خود فراز و نشيب هاي فراوان داشته ودر طول بيش از سه هزار سال گذشته، در حوادث تاريخ بشر، تأثيرگذار بوده و از حوادث ملت ها و امت ها متأثرگرديده است، تجارب فراوان و تلخ و شيرين بسيار را لمس كرده و عزت ها و ذلت هاي بسياري را تحمل كرده است.

از ديدگاه قرآن كريم، اين فراز و فرودها بدون علت نبوده و علما و روحانيان از اين تحولات بيگانه نبوده اند، بلكه محور اصلي ايشان بوده اند و اگر نبود انحراف و سهل انگاري علما و رجال دين، ملت ها هرگز به ذلت و سقوط كشانيده نمي شدند. از اين رو، نقش اصلي و بارز، بر عهده علما است: «و اذا صلح العالم صلح العالم».

اما فلسفه اين تحولات را بايد در رسالت علما در انجام فريضه امر به معروف و نهي از منكر جست وجو كرد. آن گاه كه علما و رهبران جامعه، از انجام وظايف مهم و اصولي خود سر باز زدند و امر به معروف و نهي از منكر را رها كردند و ملاحظات سياسي و مادي و قومي و نژادي به جاي تكليف و وظيفه نشست و روح و فرهنگ حق طلبانه مردان خدا در چنبره جاه طلبي و دنيا پرستي ارباب دنيا گرفتار شد و روحيه جهاد و حق خواهي جاي خود را به دنيادوستي داد و ارزش هاي الهي فراموش شد و فداكاري و مجاهدت در برابر باطل، به فراموشي سپرده شد، طبيعي است كه بايد سقوط و انحطاط و ذلت آن ملت را انتظار كشيد و راه نفوذ دشمنان را هموار ديد و گسست پيوندها و روابط را شاهد بود.

البته اين مسأله، يك بحث عميق قرآني و تاريخي و سياسي و اجتماعي است و در مباحث فلسفه تاريخ نيز از مسائل جدي و قابل تجزيه و تحليل و تأمل است.

در نهج البلاغه، به ويژه در خطبه قاصعه، اين موضوع به طور مبسوط وعبرت آموزي آمده است و مفاد جمله ها مؤيد يكديگر و مكمل يكديگرند. در اين خطبه، رمز عزت و استقلال يا ذلت و سقوط ملت ها بيان شده و نقش و رسالت علما و نخبگان در اين باره ترسيم شده است. در خطبه شريف امام حسين (ع) نيز به اين موضوع بسيار حساس و ارزشمند، پرداخته شده و با استشهاد از آيات قرآن كريم در اين باره، به عبرت هاي ارزنده اي از تاريخ علماي يهود و مسيحيّت اشاره شده است. امام (ع) دراين باره مي فرمايد:

اعتبروا ايها الناس بما وعظ اللّه به اوليائه من سوء ثنائه علي الاحبار اذ يقول لولاينهاهم... و قال لعن الذين كفروا... و انما عاب اللّه ذلك عليهم لانهم كانوا يرون من الظلمة الذين بين أظهرهم المنكر و الفساد فلاينهونهم عن ذلك رغبة. هان اي مردم! از آن چه خداوند، اوليا خود را از آن بر حذر داشته و بدان پند واندرز داده و از دانشمندان يهود انتقاد كرده، عبرت بگيريد و پند بياموزيد، آن جا كه مي فرمايد: «لولا ينهاهم الربانيون و الأحبار عن قولهم الاثم و اكلهم السحت لبئس ماكانوا يصنعون»؛ [1] چرا دانشمندان نصارا و يهود، آنان را از سخنان گناه آميز و خوردن مال حرام نهي نمي كنند؟ چه زشت عملي است كه انجام مي دادند!

و نيز خداوند متعال مي فرمايد: «لعن الذين كفروا من بني اسرائيل علي لسان داود و عيسي بن مريم ذلك بما عصوا وكانوا يعتدون كانوا لايتناهون عن منكر فعلوه لبئس ما كانوا يفعلون.»؛ [2] كافران از بني اسرائيل بر زبان داود و عيسي بن مريم لعن و نفرين شدند. اين بدان علت بود كه گناه كردند و كارشان تجاوز از حدود الهي بود. آنان از اعمال زشتي كه انجام مي دادند، يكديگر را نهي نمي كردند. چه بد كاري انجام مي دادند!

««... وانما عاب اللّه ذلك عليهم...»؛ و چرا خداوند آنان را نكوهش كرده و از ايشان عيب گرفته است؟ براي آن كه آنان ستمكاران را مي ديدند كه به كارهاي زشت و فساد مشغول هستند و آنان را از منكر نهي نمي كردند به طمع آن كه از آنان نصيب و بهره اي به اينان برسد و يا از ترس آن كه مبادا خطري آنان را نگران و يا تهديد كند، در حالي كه خداوند مي فرمايد: «فلا تخشوا الناس واخشون»؛ [3] پس از مردم نهراسيد و از من بترسيد.

در اين بخش از سخنان امام (ع) به سه موضوع، به عنوان عبرت و درس اشاره شده است:

الف. نكوهش كردن خداوند، دانشمندان يهود و نصارا را.

ب. علت اين نكوهش كه ترك امر به معروف و نهي از منكر است.

ج. علت ترك امر به معروف و نهي از منكر، كه يا طمع و دنيا دوستي و جاه طلبي بوده و يا ترس و علاقه به بقا و زندگي.

و در اين باره، امام (ع) به چهار آيه از سوره مباركه مائده استناد مي كند كه جوهره و محتواي اصلي سخنان ايشان را به خوبي مي توان از اين آيات كريمه استفاده و استنتاج كرد.

توضيح مطلب: سوره مباركه مائده از آخرين سوره هاي نازل شده در مدينه منوره است و به نظر مي رسد كه ترسيمي از اصول كلي بيم ها، اميدها، تهديدها و فرصت ها براي آينده جامعه اسلامي است و به نوعي سرگذشت پيشينيان و پيروان اديان گذشته و عملكرد آنان و عبرت آموزي از روش ها و منش هاي آنان نيز به عنوان درس و تجربه تاريخ، مورد توجه قرار گرفته است.

رسالت خواص در بيدارگري و آگاهي و تحرك بخشيدن به جامعه اسلامي و يادآوري مسؤوليت خطير علما در اين باره، از حساس ترين تكاليف الهي و وظايف وجداني و قرآني جامعه اسلامي است. ابعاد و سطوح اين مسؤوليت، بسي خطير و حساس و بار امانت و مسؤوليت آن، بسيار سنگين و مهم است. علماي اسلام، در عصر نبوت و پس از آن بايد بار سنگين رسالت تبليغي اسلام را به دوش بكشند و عملاً اسوه و چراغ راهنماي امت باشند، در برابر بدعت ها، انحراف ها و اغواگري ها بايستند و اجازه ندهند حقوق خلق خدا و ارزش هاي الهي پايمال شود و جباران و جانيان، به نام دين حاكم گردند و با سرنوشت انسان ها بازي كنند. علماي اسلام وظيفه دارند كه به ياري حق بشتابند و با باطل و جهل و ظلم و جور و سفاهت و بدعت به مبارزه برخيزند. بزرگان امت اسلامي وظيفه دارند كه پاسدار حريم قرآن و حقوق مردم باشند و اجازه ندهند حقايق اسلام مسخ گردد و اسلام پوستيني وارونه بپوشد: «ولبس الاسلام لبس الفرو مقلوبا». [4] .

علماي اسلام وظيفه دارند كه در برابر سلاطين ستم گر و مستبد بايستند و از آزادي و عدالت و كرامت امت محمد (ص) دفاع كنند: «و لقد سمعت جدي رسول اللّه يقول: من رأي سلطاناً جائراً...».

با توجه به مطالب بالا بود كه امام (ع) بزرگان دنياي اسلام را در سرزمين منا گردهم جمع كرد و شرايط دنياي اسلام و نگراني خود را براي آنان بيان فرمود و از آنان خواست كه به عنوان سفراي او و داعيان الي اللّه و آمران به معروف و ناهيان از منكر، حقايق را به گوش مردم جهان اسلام برسانند، افكار عمومي را بيدار كنند، انحرافات و جنايات معاويه را بازگو نمايند، آنان را از فتنه ها و خطرها برحذر دارند، بر مسؤوليت و رسالت علماي باللّه و امناي الهي تأكيد كنند و بدين وسيله، امت اسلامي را بر انگيزند و افكار عمومي را هدايت كنند تا با پشتوانه بيداري و آگاهي افكار عمومي، اجازه شكل گيري توطئه هاي جديد و نكبت بار و غصب خلافت و حكومت اسلامي و تبديل حكومت اسلامي به حاكميت قومي و نژادي و نظام موروثي سلطنتي، به دربار معاويه داده نشود.

طرح موضوع در موسم حج، در سرزمين منا و در حضور جمع بسياري از علما، بزرگان، صحابه، تابعين و خاندان بزرگوار رسول اكرم (ص) و اهل بيت نشان دهنده اهميت و حساسيت موضوع و خطر بزرگ و نگران كننده اي است كه امام (ع) در آن شرايط احساس مي كرد.

شرايط زمان و مكان، دعوت و تأكيد بر ابلاغ پيام و بيان خطرها و هشدارها و انذارها و فرصت حج، از يك سو نگراني ها را نشان مي دهد، از سوي ديگر، جايگاه حج و مكه و فلسفه حج را معرفي مي كند و از سوي ديگر، حساسيت امام حسين (ع) را درباره اوضاع اسفبار دنياي اسلام و قيام و انقلاب آن حضرت را در راه خدا نشان مي دهد.

اين خود، يك مسأله اي مهم و حساس است كه در نيمه اول قرن اول هجري، يعني دقيقاً از سال هاي 11 تا61 هجري، چه تحولات تلخ و چه رنج هاي جانكاهي بر امت اسلامي، به ويژه در مناطقي از دنياي اسلام، مانند شامات (اردن، فلسطين، سوريه، لبنان) تحميل شده است.

با توجه به گذشت نيم قرن از صدر اسلام و رحلت رسول اكرم (ص) و گسترش جغرافيايي دنياي اسلام و عدم گسترش فرهنگ فراگير در دهه هاي اول اسلام، به موازات پيش رفت هاي مادي و لشكركشي ها و كشورگشايي ها و عدم تعهد سردمداران و زمام داران دنياي اسلام و در نتيجه، ايجاد انحرافات سياسي و فكري و غلبه قوم گرايي و نژادپرستي و جناح بندي هاي سياسي و جاهلي، پر واضح است كه نسل جديد دنياي اسلام، با ارزش هاي زمان رسول اكرم (ص) بيگانه باشند، فضايل و كمالات اباذرها و سلمان ها به فراموشي سپرده شود، ميراث ارزشمند رسول اللّه (ص) از ياد برود، افراد، رفاه زده و غفلت زده شوند و ارزش هاي اصيل، تحريف شده و ارزش هاي جاهلي و وارداتي، به جاي فرهنگ مدينة الرسول حاكم و غالب گردد و اين موضوع مهمي است.

اكنون پرسش اين است كه تداوم نسل ها و فرهنگ ها و استمرار ارزش ها و سنت ها چگونه بايد باشد تا از نسلي به نسل ديگر منتقل شود. اين موضوعي است كه امروزه، يعني در دهه سوم انقلاب اسلامي، نيز به خوبي با آن روبه رو هستيم.

در اين جا آن چه در درجه اول تعيين كننده است، جايگاه و رسالت علماي اسلام و دل سوزان فرهنگ و تمدن اسلامي و پاسداران حريم امت است. رسالت بزرگ تداوم خط فكري و فرهنگي دوران نبوي (ص)، انتقال ارزش ها و فضايل به نسل هاي آينده، پاسداري علمي و عملي و عيني و زباني از معارف گذشته و انتقال آن به نسل جديد دنياي اسلام و مقابله با تهاجم فرهنگي و تحريفات تاريخي، همگي از اين مقوله است.

تأكيد امام (ع) بر محوريت اهل بيت و اميرالمؤمنين (ع) و جايگاه بلند و رفيع او نيز با اين هدف و اعتراف بر كمالات و سوابق درخشان خاندان عصمت و طهارت و حفظ اين ارزش ها و كرامت هاي الهي و انتقال آن به آيندگان، در جهت پيوند بين دو نسل و استمرار جوهره حركت نهضت عظيم اسلامي، به رهبري رسول اللّه (ص) و انتقال آن به نسل هاي آينده و ترسيم خطوط روشن حركت آيندگان است. البته اهل بيت در رأس هرم اين حركت قرار دارند و تا روز قيامت، اين رسالت را در همه سطوح و ابعاد، به بهتر شكل، انجام خواهند داد. اين مفاد حديث شريف غدير خم نيز هست كه «اني تارك فيكم الثقلين...» [5] و سخن نوراني امام حسين (ع) كه مي فرمايد:«انشدكم باللّه...» نيز تأييد و تأكيد ديگري بر اين حرمت ها و شعاير بزرگ الهي و معالم توحيدي و قرآني است.

امر به معروف و نهي از منكر، روش پايدار مراقبت از كيان اسلام و قوانين و مقررات آن و مبارزه با كژي ها و كژانديشي ها است.

تبيين مفهوم و محتواي عميق دين و ولايت، رسالت بزرگ علماي رباني است. در بحث امر به معروف و نهي از منكر، نظارت همگاني، آگاهانه و مسؤولانه، در نقادي كاركرد حاكميت و مبارزه با طاغوت ها و استبدادگران و سلطه طلبان، از وظايف دانشمندان الهي است و نقش محوري آنان در جلوگيري از تسلط فرصت طلبان و منفعت جويان، روشن مي شود كه مي فرمود: «ان فينا اهل البيت في كل خلف عدولا». [6] .

امر به معروف و نهي از منكر، عامل اعتلاي امت و جامعه اسلامي است و ترك آن، موجب سقوط و انحطاط خواهد شد كه هرگز وجدان هاي بيدار آن را نمي پذيرند. هم چنين ترك اين دو فريضه الهي، آثار سوء و نتايج زيان باري را به دنبال خواهد داشت و موجب سلطه حكومت هاي فاسد خواهد شد.

شناخت نفاق و جريان هاي منافقانه، در تاريخ اسلام و بلكه در تاريخ اديان الهي، از حساسيت و ويژگي خاصي برخوردار است و مبارزه با آن و افشاي ريشه ها، شاخه ها، اهداف، برنامه ها و نقشه هاي شوم منافقان داخلي، از شناخت و افشاي كفار خارجي به مراتب سخت تر و حساس تر است. مرعوب نشدن در افشاي نفاق و ترور شخصيت و جوشكني در برابر سيل تهمت ها و خيانت ها و دسيسه ها و تهديدها درس بزرگي است كه بايد آن را از امام حسين (ع) آموخت.

فضاي تبليغاتي و رسانه اي شكننده و خفقان حاكم بر فضاي جامعه اسلامي و فشارهاي شديد سياسي، اجتماعي، فرهنگي و اقتصادي گسترده اي براي مخدوش كردن چهره اميرالمؤمنين (ع) و اهل بيت به كار مي رفت و حقيقتاً باند اموي در اين زمينه، از هيچ تلاشي فروگذار نبود. آنان در تخريب شخصيت هاي بزرگ الهي و جعل و تحريف، بسيار كوشا بودند و در خبرسازي و شايعه پراكني و تهمت و افترا نظير نداشتند.

اين فضاي خفقان و نفاق، به ويژه پس از شهادت امام مجتبي (ع) به اوج خود رسيد و شرايط را براي دوست داران و شيعيان اهل بيت، تيره و تار ساخت. البته باند اموي، در جهت تخريب چهره و ترور اهل بيت و طرف داران آن بزرگواران، نه تنها با همه توان به سركوب و قتل و افترا و بدعت مشغول بودند، بلكه به چهره سازي دروغين و شخصيت تراشي نيز مي پرداختند و تلاش مي كردند تا از معاويه و دار و دسته بني اميه، شخصيت تراشي و چهره سازي كنند و باپردازش هاي دروغ و ظالمانه، بت هاي ساختگي را به جاي بت هاي جاهلي، بر مردم تحميل كنند و آنان را ناجي امت اسلامي و خليفه مسلمانان و اسوه و الگوي نجات بخش معرفي نمايند. در روايتي از امام باقر (ع) آمده است كه فرمود:«و كان عظم ذلك و كبره في زمن معاوية بعد موت الحسن فقتلت شيعتنا بكل بلدة و قطعت الايدي و الارجل علي الظنة...». [7] .

افشاي ماهيت نفاق و مبارزه با جريان خبيث و پيچيده آن و بسيج مردم در اين راه، كاري بس دشوار، حساس و نيازمند بصيرت، ظرافت، تيزبيني و آينده نگري است. پيامبر اكرم (ص) خطر نفاق را بارها گوشزد كرده بود كه از مؤمنان نترسيد و از مشركان نهراسيد؛ ولي از منافقان برحذر باشيد: «اني لا اخاف عليكم المؤمن و لا المشرك...و لكن اخاف عليكم كل منافق الجنان عالم اللسان...». [8] اميرالمؤمنين (ع) نيز مي فرمايد:«ما اسلموا و لكن استسلموا و اسروا الكفر فلما وجدوا اعواناً عليه اظهروه». [9] .

مبارزه با اين جريان پيچيده، رياكار و متظاهر و افشاي ماهيت مرموز و دسيسه هاي شيطاني و حيله هاي فريبنده آن، رسالت بزرگي است كه همگان تاب و ياراي مقابله با آن را ندارند و اين رسالت بزرگ امام حسين (ع) و نهضت آن بزرگوار و علماي الهي است.

در مبارزه با حكومت هاي طاغوتي و استبدادي

در برقراري حكومت اسلامي و مبارزه با مفاسد از طريق تشكيل حكومت

در تحقق اهداف و آرمان هاي والاي الهي

مراتب و مراحل امر به معروف و نهي از منكر

محدوده تقيه و رابطه آن با امر به معروف و نهي از منكر

امام حسين (ع) اسوه است و سيره آن حضرت حجت

اين قبيل مسائل و ده ها مسأله مهم و كليدي ديگر، همگي در پرتو نهضت عاشورا و قيام و انقلاب كربلا و سيره امام (ع) تفسير و تحليل پذير است و آن بزرگوار با سيره و سنت خود، الهام بخش همه انسان هاي آزادي خواه و مصلحان بزرگ تاريخ بوده و خواهد بود.


پاورقي

[1] مائده، آيه 63.

[2] همان، آيه 78 و 79.

[3] همان، آيه 44.

[4] نهج‏البلاغه، خ 147.

[5] بحارالانوار، ج2، ص226، ح3.

[6] کافي، ج1، باب صفة العلم و فضله.

[7] تاريخ سياسي تشيع، ص 35 و 37.

[8] نهج البلاغه، نامه 27.

[9] همان، نامه 16.