بازگشت

دعوت در منا و اتمام حجت


الغدير، ج1، ص398 به بعد.

همانا اين طاغيه با ما و شيعيان ما روا داشته است آن چه شما ديده ايد و علم داريد و شاهد هستيد.

اين خطبه، همان طور كه گفته شد، يك يا دو سال پيش از مرگ معاويه ايراد شد و اين در حالي بود كه معاويه با همه توان تلاش مي كرد تا يزيد را بر مسند خلافت بنشاند و امام (ع) را به تسليم و سازش يا سكوت و عدم عكس العمل وا دارد. امام (ع) با به كار بردن جمله «ان هذا الطاغية» آب پاك را روي دست همه ريخت و ماهيت باند اموي را افشا كرد و آنان را كانون فتنه و فساد و غرور و جهالت و استبداد معرفي كرد. آن گاه گوشه هايي از عملكرد معاويه را بيان كرد، البته عملكردي كه در برابر ديدگان همه بود و بر كسي پوشيده نبود. آنان در انجام دادن اعمال زشت، خشن و ضد اسلامي و ضد انساني خود به نام اسلام نيز پروايي نداشتند و در كمال بي حيايي و آشكارا اعمال فاسقانه و منافقانه خود را انجام مي دادند. بر منبرها و در رسانه ها و دستگاه هاي تبليغاتي نيز اعمال منكر و فاسقانه آنان به عنوان افتخارات دستگاه خلافت معرفي و ترويج و تبليغ مي شد. معروف به منكر تبديل شده بود و منكر به معروف. فسق رواج داشت و ايمان و عدل، در انزوا و در پرده.

اكنون تقاضاي من اين است كه شما رابه خداوند و حقوق او و حقوق رسول اللّه بر شما و حق قرابت و خويشاوندي من با رسول اكرم، مطالب را بنويسيد و ضبط كنيد و چون به شهر و ديار و قبيله هاي خود بازگشتيد، هر كس را كه به او اطمينان و اعتماد داريد و مورد وثوق شما است، به آن چه از حق و حقيقت و حقوق آل البيت مي شناسيد، دعوت كنيد و حقايق را براي آنان بازگوييد تا نخبگان و اصحاب سرّ و شخصيت هاي علمي و سياسي و فرهنگي جهان اسلام و علما و ائمه جمعه و جماعت، از اين مسائل آگاهي يابند و با نقشه ها و توطئه ها و برنامه هاي باند اموي و اهداف شوم آنان آشنا گردند و مانع تحقق آن شوند و اجازه ندهند كه به نام اسلام، كمر به نابودي اسلام بسته شود و... «فاني اتخوَّفُ ان يدُرس هذا الامر و يذهب الحق و يغلب و اللّه متم نوره و لوكره الكافرون». [1] .

سخنان امام (ع) در منا در باره هجده فضيلت از علي بن ابي طالب و خاندان عصمت (ع) و نيز عملكرد معاويه و باند اموي، ماهيت ضداسلامي آنان را افشا كرد و علما و بزرگان اصحاب را در جريان مكر و خدعه آنان قرار داد. در مقدمه اين سخنان آمده است كه امام (ع) همواره به دنبال فرصت بود تا مسلمانان را بسيج كند و بانگ بيدارباش بر آنان بزند و آنان را از خطر امارت يزيد برحذر دارد و از خطرات آينده آگاه سازد.

از جمله اين سخنان روشن گر و آگاهي بخش و اتمام حجت ها اين بود كه حضرت فرمود:«اُنشدكم اللّه أتعلمون انَّ علي بن ابي طالب كان اخا رسول اللّه...». عقد اخوت اميرالمؤمنين (ع) با رسول اكرم (ص) و اين كه در آغاز هجرت، هنگامي كه رسول اللّه (ص) بين مهاجرين و انصار، اخوت و برادري برقرار كردند، بين خود و امام علي (ع) نيز پيوند اخوت بستند، يكي از آن موارد بود.

يكي ديگر از موضوعاتي كه حضرت اباعبداللّه (ع) بيان فرمود، مسأله «سد ابواب» بود، كه پيامبر (ص) در ورودي همه منازل را به مسجد، بستند، به جز در خانه اميرالمؤمنين (ع) را و فرمود:«انّ اللّه أمرني ان ابني مسجداً طاهراً لايسكنه غيري و غير اخي و بنيه»؛ يعني خداوند به من فرمان داده كه مسجدي پاك و طاهر بنا كنم و هيچ كس جز من و برادرم و فرزندانش در آن مسكن نگزيند. آن حضرت، علي رغم اصرار خليفه دوم، كه تقاضا داشت حتي به اندازه نورگيري كوچك، از منزلش به مسجد باز باشد تا امكان نگاه كردن براي او فراهم باشد، اجازه اين كار را به او ندادند.

هم چنين امام (ع) در باره مسأله غدير خم و انتصاب امير المؤمنين (ع) به امامت و ولايت سخن گفت و واقعه مهم غدير و پيمان ولايت و امامت را چنين گوشزد فرمود:«... اتعلمون ان رسول اللّه نصبه يوم غدير خم فنادي له بالولاية و قال ليبلغ الشاهد الغائب».

امام (ع) غير از آن چه گذشت، موضوعات مهم ديگر مانند حديث منزلت، پرچم فتح در روز خيبر و سخنان رسول اكرم (ص) درباره حضرت علي (ع) (رجل يحبه اللّه و رسوله و يحب اللّه و رسوله)، (كرّار غير فرّار يفتحها اللّه علي يديه...)، مسأله مباهله با نصاراي نجران و آيه مباهله، ابلاغ سوره برائت و ده ها موضوع مهم ديگر را، كه نشان دهنده احترام ويژه حضرت علي (ع) نزد رسول اللّه (ص) و قرب به خداوند و حرمت و كرامت والاي او نزد رسولش بود، بيان فرمود و در هر بخش، حاضران به حرمت و قداست و عظمت و شايستگي امام (ع) اعتراف مي كردند و بر صحت و اتقان سخنان ايشان مهر تأييد مي زدند. از جمله، امام (ع) فرمود: پيامبر اكرم، در آخرين خطبه اي كه ايراد كردند، فرمودند:«اني تارك فيكم الثقلين كتاب اللّه و اهل بيتي فتمسكوا بها لن تضلوا».

اين سخنان نوراني را برخي در هجده محور نقل كرده اند. البته در اصل روايتي كه سليم بن قيس آن را نقل كرده و در احتجاج طبرسي، بحارالانوار، و عوالم نيز نقل شده است، امام (ع) خطوط كلي فراوان و همه موضوعاتي را كه در قرآن كريم درباره ايشان نازل شده، بيان فرمود و براي حاضران تفسير كرد و آن چه را پيامبر اكرم (ص) درباره او و پدر و مادر و اهل بيت مكرمش فرموده بود، توضيح داد.

با اين روشن گري و تبيين حقايق و معارف اسلامي و قرآني، در باره اهل بيت عصمت و طهارت و تأكيد بر نگراني ها، دغدغه ها، خطرها و تهديداتي كه از سوي دستگاه جبار اموي، متوجه اسلام و اهل بيت مي شد، انديشمندان و صاحب نظران و رجال ديني و سياسي امت اسلامي، موظف شدند كه مسائل را به امت اسلامي منتقل كنند و مردم را از حوادث و تحولات دنياي اسلام و نگراني هاي جدي حضرت سيدالشهدا (ع) و خاندان نبوت و وحي، آگاه سازند و با بيدار باش افكار عمومي و اطلاع رساني به جا و به موقع و تبليغ صحيح دين، جلو سم پاشي و جنگ رواني و نقشه هاي شوم و خائنانه دستگاه خلافت گرفته شود و راه بيداري و نهضت عظيم اسلامي، در جهت حاكميت اسلام و نفي طاغوت، هموار گردد.


پاورقي

[1] موسوعة کلمات الامام الحسين (ع)، ص271.