بازگشت

شب عاشورا






خدا كند نرود امشب و سحر نشود

كه روز ما زشب تار تيره تر نشود



چه فتنه ها كه به دنبال اين سحر نبود

خدا كند نرود امشب و سحر نشود



خدا كند كه به حشر انتها شود امشب

كه حشر واقعه كربلا نشود



شب اسارت پرده نشين خاص خداست

چه مي شود كه اگر صبح پرده در نشود



شب شهادت نو باوگان فاطمه است

خدا كند كه سحرگاه جلوه گر نشود



خدا كند نرود امشب و نيايد صبح

كه داغ زينب مظلومه تازه تر نشود



خدا كند نشود صبح باز تا زينب

ز داغ مرگ دو فرزند خون جگر نشود



خدا كند نشود صبح اين شب عاشوا

كه يادگار حسن را كفن ببر نشود



خدا كند نشود صبح تا گلوي علي

نشان تير ستم در كف پدر نشود



خدا كند كه فتد دست حرمله از كار

و يا هرآنچه زند تير كارگر نشود



شب وداع علي اكبر است با مادر

وداع مادر و فرزند مختصر نشود



خدا كند نشود صبح تا بدست بلا

بخاك و خون تن عباس غوطه ور نشود



سر حسين زپيكر جدا شود فردا

خوش است ظلمت امشب بگو سحر نشود



از امام سجادعليه السلام نقل شده است كه در شب عاشورا پدرم در ميان خيمه با چند تن از يارانش نشسته بود و «جَون» كه غلام ابوذر بود مشغول اصلاح شمشير امام عليه السلام بود آن حضرت اين اشعار را مي سرود:



يا دَهْرُ اُفّ لَكَ مِنْ خَليلٍ

كَمْ لَكَ باْلإشْراقِ وَ اْلاَصيلِ



مِنْ صاحِبٍ اَوْ طالِبٍ قَتيلٍ

وَ الدَّهْرُ لا يَقْنَعُ بِالبَديلِ



وَ اِنَّما اْلاَمْرُ اِلَي الْجَليلِ

وَ كُلُّ حَيٍّ سالِكٌ سَبيلٍ [1] .



اي دنيا اف بر دوستي تو كه صبحگاهان و عصرگاهان چه قدر از دوستان و خواهانت را به كشتن مي دهي كه به عوض قناعت نورزي

و همانا كارها به خداي بزرگ محول است و هر زنده اي سالك اين راه.


پاورقي

[1] ارشاد مفيد: ص 215، چاپ آخوندي 1377 ه.