بازگشت

خروج امام حسين از مدينه به مكه


روز سوم شعبان سال 60 هجري بود، كه حسين بن علي عليهما السلام از مدينه به سوي مكه حركت كرد و بقيه ماه شعبان و ماه رمضان و شوال و ذي قعده را در مكه ماندند.

اما در حين حركت، كنار قبر رسول خداصلي الله عليه وآله رسيدند تا وداع نمايند.

در آنجا گفتند: «يا رسول اللّه بأبي أنت و أمي لقد خرجت من جوارك كرهاً و فرق بيني و بينك و اخذت بالعنف قهراً أن ابايع يزيدبن معاوية شارب الخمور و راكب الفجور فان فعلت كفرت و ان ابيت قتلت فها أنا خارج من جوارك علي الكره فعليك منّي السَّلام يا رسول اللّه صلي الله عليه وآله. [1] .

يعني اي رسول خدا پدر و مادرم فداي شما باد، من از نزد تو جبراً خارج مي گردم، بين من و تو جدائي افكندند و مرا در فشار گذاردند كه با يزيد بن معاويه بيعت نمايم همان يزيدي كه خمر مي نوشد و انواع گناهان را مرتكب مي شود، اگر بپذيرم و در برابر وي تسليم گردم در اين صورت كفر ورزيدم و اگر بيعت نكنم مرا به قتل مي رسانند اكنون با كراهت از نزد تو بيرون مي روم و از مدينه خارج مي گردم و باحضرتت وداع مي نمايم.

مورخين نوشته اند هنگام خروج امام عليه السلام از مدينه، ام سلمه همسر با وفاي پيامبر نزد امام حسين عليه السلام آمد عرض كرد: اي فرزندم با رفتن خود به سوي عراق مرا غمناك مساز، زيرا من از جدت شنيدم كه فرمود: فرزندم حسين در سرزمين عراق در محلي كه نام آن كربلا است كشته مي شود. امام حسين عليه السلام در پاسخ ام سلمه فرمود: مادرم به خدا قسم من اين حقيقت را مي دانم و من حتماً كشته مي شوم براي من چاره اي جز انجام اين كار نيست و به خدا قسم مي دانم در چه روز و بدست چه كسي كشته مي شوم و به خوبي مي شناسم آن مكاني را كه در آن دفن مي گردم و از دوستان و نزديكانم كه با من به شهادت مي رسند مي شناسم [2] مورخين آورده اند كه امام عليه السلام در كنار قبر پيامبرصلي الله عليه وآله چنين بيان كردند: خدايا: اين قبر پيغمبر تو است و من فرزند دختر پيامبر تو هستم و براي من اين حادثه پيش آمد كه تو خود ميداني، پروردگارا تو خود مي داني من امر به معروف را دوست دارم و ازمنكر بيزاري مي جويم و من از تو مسئلت دارم و تو را به حق اين قبر كسيكه در آن آرميده سوگند مي دهم امام حسين عليه السلام روز سه شنبه سوم ذي الحجه و به قولي روز چهارشنبه هشتم ذي الحجه سال 60 هجري، پيش از آنكه از شهادت مسلم عليه السلام مطلع شود از مكه خارج مي شود.

امام حسين عليه السلام خطبه اي مي خواند:

«ألْحَمْدُلِلَّهِ ما شاءَ اللَّهُ وَ لا قُوَّةَ اِلاَّ بِاللّهِ وصَلَّ اللَّهُ عَلي رَسُولِهِ. خُطَّ الْمَوْتُ عَلي وُلْدِ آدَمَ مَخَطَّ الْقِلادَةِ عَلي جيدِ الفَتاةِ وَ ما اَوْلَهَني اِلي اَسْلافي اِشْتِياقَ يَعْقُوبَ اِلي يُوسُفَ...»

پس از حمد خداوند متعال و درود بر رسول خداصلي الله عليه وآله فرمود: خط مرگ بر فرزندان آدم كشيده شده و براي آنها زينت است، مانند خطي كه از اثر گردنبند بر گردن دختران آشكار مي گردد.

من بسيار اشتياق ديدن گذشتگان خود را دارم، مانند اشتياق يعقوب به ديدار يوسف...

آري از سرنوشت نمي توان گريخت. آنچه خداوند به آن خشنود است ما خانواده هم خوشنوديم. بر بلياتي كه از جانب خدا باشد صبر مي كنيم و او مزد صابرين به ما عطا مي كند، ما كه پاره تن پيامبر خدا هستيم از او جدايي نداريم و در بهشت با او خواهيم بود.


پاورقي

[1] ناسخ التواريخ حالات سيد الشهداء: ص 161.

[2] بحار: 175/10 چاپ سنگي.