بازگشت

استقامت و آخرين حد آن


آخرين حد استقامت جانبازي است و امام حسين (ع) با نثار جان و مال و عزيزترين عزيزان خود فداكاري را به حدّ اعلي رساند. امام از يك طرف شعار مي دهد كه من مرگ را جز سعادت نمي دانم و زندگي زير ساية ستمگران را جز رنج و ملال نمي دانم و از سوي ديگر، روز عاشورا اين شعار را با نثار آخرين قطره خون خود عملاً پياده مي كند.امام در اولين روزهاي نهضت خود فرمود: «مثلي لا يبايع مثله ؛

[شخصيتي ] مانند من هرگز با [شخصي ] مانند يزيد بيعت نمي كند.»

و روز عاشورا آن گاه كه در تنگناي محاصرة دشمن قرار گرفته ، باز فرياد برمي آورد: «هيهات منّا الذلّة »؛ ذلّت از ساحت ما دور است » به خدا قسم ! دست ذلت به شما نخواهم داد و شهادت سراپا عزّت را انتخاب خواهم كرد، چرا كه من زادة دامن هاي پاك و پاكيزه ام و امام حتي بعد از شهادت دست از مبارزه برنداشت .

بدين گونه كه حضرت زينب (س) و امام سجاد (ع) ادامه وجود امام حسين (ع) بودند.آنها بودند كه فرياد مظلوميت حسين (ع) را به گوش دنيا رساندند. آنان بودند كه مجلس جشن پيروزي يزيد را به دادگاه محاكمه وي تبديل كردند و در افكار عمومي مردم او رامحكوم ساختند. اگر امام حسين مي فرمود: بيعت با يزيد مساوي با وداع با اسلام است ،وقتي مردم در آن جلسه آن اشعار كفرآميز را از زبان يزيد شنيدند، حقانيت حسين (ع) راتصديق كردند. آري ، اين خون مقدس او بود كه باعث شد تا يزيد آنچه در دلش بود بي پرده بگويد. يزيد كه مست باده و مغرور پيروزي خود بود و مي ديد كه سر بريده فرزند رسول خدا را در طشت طلا رو به روي او نهاده اند و خاندان پيامبر را به اسارت كشيده و به حضورش آورده اند و هنوز حكومتش بر سر جاي خود باقي است ، پيش خود مي گويد: ديگرمنتظر چه چيزي ؟ آخر هراس تو از چيست ؟ آنچه در دلت هست بگو و شروع مي كند به گفتن آن اشعار كفرآميز كه اصلاً نه خبري از آسمان آمد و نه وحيي نازل شد... و بعد با شادي تمام مي گويد: من انتقام روز بدر را از فرزندان احمد(ص) گرفتم و اين جا بود كه باطل لخت و عريان خود را به مردم نشان داد و هدف «امام » نيز همين بود كه راه حق از راه باطل جدا شود و باطلي كه لباس حق پوشيده و مردم را گمراه مي كند به طور آشكار باطل بودن خود را اعلام كند و اين گونه بود كه خون امام حسين (ع) بر شمشير يزيديان پيروز شد.