بازگشت

گريه بر امام حسين چرا؟


دشمنان (و بعضي دوستان جاهل ) مطرح مي كنند كه اگر شهادت بابي است كه خدا فقط براي خاصّان از اوليا خود گشوده است و بالاترين خيري است كه بالاتر از آن خيري نيست و شهيد متنعم به ارزشمندترين نعم الهي است ، پس چرا اين همه در شهادت امام حسين (ع) و ياران و اهل بيتش گريه و عزاداري مي كنيد؟!

افرادي نيز نظير «محمد مسعود» مدعي هستند كه روش مسيحيان بر روش ما ترجيح دارد كه شهادت و فداكاري مسيح (ع) را جشن مي گيرند. ولي ما شهادت امام حسين (ع) را عزادراي مي كنيم . و بعد نتيجه مي گيرد كه آنها شهادت را موفقيت و ما شكست مي دانيم .

اينها اشتباه مي كنند، چون نمي دانند: اوّلاً، مسيحيت كه جشن مي گيرد، چون مسئله را از نظر شخصي مطالعه مي كند، ولي اسلام از نظر اجتماع .

بله ، از نظر شخصي ما هم شهادت را براي شهيد، فوز و موفقيت مي دانيم : (ولاتحسبّن الذين قتلوا في سبيل الله أمواتاً بل اَحياءٌ عند ربّهم يُرزقون ) امّا اجتماع با از دست دادن امام حسين (ع) و نخبگان اطراف و يارانش ، دچار چه فاجعه اي شد؟!

امام صادق (ع) مي فرمايند:

«چون مؤمن عالمي بميرد، رخنه اي در اسلام مي افتد كه چيزي آن را جبران نمي كند.» حال اگر اين مؤمن عالم ، امام معصوم باشد، جامعه از فقدان او دچار چه ضرر و خسراني مي شود؟!

ثانياً، نصاري جشن مي گيرند، چون فكر مي كنند عيسي (ع) به دار زده شد و كشته شد و در همان وقت ـنعوذ باللهـ به جهنم رفت و سه شبانه روز در آتش ماند تا پيروانش به دوزخ نروند.

و لذا هيچ مسيحي به دوزخ نمي رود، چون يك نوع اتحادي با مسيح پيدا نموده اند.

لذا «ابناء الله» يعني پسران خدا و «احباء الله»، يعني دوستان خدا هستند.

پس آنها شهادت مسيح (ع) را فداي گناهان مي دانند و جشن مي گيرند كه عيسي (ع) كشته شد و با كشته شدن او از زير بار سنگين گناه در آمديم .

اما مسلمان واقعي نمي تواند چنين فكري داشته باشد. چون قرآن و بزرگان دين به ما آموخته اند كه هر فردي در گرو عمل خود مي باشد؛ براي نمونه ، ابن شهر آشوب به اسناد خود از طاوس فقيه مي گويد كه به امام سجاد (ع) به هنگام مناجاتش با خدا گفتم :«اي فرزند رسول خدا(ص) اين جزع و فزع چيست ؟!....

پدرت حسين بن علي (ع) است . مادرت فاطمه زهرا (س) است . جدّت رسول خدا (ص) است . حضرت به من نگريست و گفت : طاوس ! هيهات ، هيهات از پدر و مادرم مگو! خدا بهشت را براي فرمانبرداران و نيكوكاران آفريده ، اگر چه بنده حبشي باشد. و آتش را براي كسي كه او را نافرماني كند، آفريده هر چند سيد قريش باشد. مگر كلام خدا را نشنيده اي كه فرمود: (فإذا نفخ في الصّور فلا أنساب َ بينهم يومئذٍ و لايَتَسائلون َ.) و به خدا فردا جز عمل صالح چيزي تو را سود ندارد.»

هم چنين قرآن و سنت و عقل نيز دلالت بر درستي عمل ما (عزاداري و گريه ) دارند.

«دلالت عقل و قرآن و سنت »

بر حسب فطرت ، هر بشر عاقلي ، منعم دوست است ؛ يعني اگر كسي به او انعامي كرد، به او علاقه مند مي گردد و اگر انسان رشد عقلي يافت ، مي فهمد كه همه چيزش ازخداست . (و ما بكم من نعمة فمن الله.) لذا خدا محبوبش مي گردد: (والذين آمنوا اَشدّ حُبّاً لله) و محب ّ اگر محبتش صادقانه باشد و بخواهد محبوب هم او را دوست داشته باشد و از او راضي باشد، از محبوب اطاعت مي كند و مطيعش مي گردد. پس اگر محبوب بفرمايد: (اگر مرا دوست داريد از رسولم پيروي كنيد و او را اسوه خود قراردهيد،) اطاعت مي كند.

لذا بدين دليل رويه رسول خدا(ص) سنت است و همه مسلمانان بايد او را اسوه خود قرار دهند و به ايشان اقتدا كنند.

و ايشان در چندين مورد عزاي امام حسين (ع) را بر پا نمود و حتي مواردي كه حضرتش در خانه عائشه و فاطمه ، ام سلمه و در مسجد و مجمع اصحاب عزاداري كرده است ، از طريق اهل تسنن به طور متعدد روايت شده است .

در كتاب «سيرتنا و سنتنا» مرحوم اميني ، حديثي را نقل كرده است كه مضمون آن چنين است : رسول خدا(ص) در خانه ام سلمه استراحت فرموده بود. حسين (ع) آمد. ام سلمه جلوي آقازاده را گرفت و گفت :«جدّت خوابيده است » حسين (ع) اعتنا نكرد، به سمت رسول خدا (ص) رفت و روي سينه پيغمبر نشست . ام سلمه منتظر است چه زماني پيغمبر بر مي خيزد. ناگهان صداي گريه رسول خدا(ص) را شنيد. پيش خود گمان كرد كه رسول خدا(ص) چون حسين (ع) بي موقع آمده ، ناراحت شده است . عذر خواست كه يا رسول الله من جلوي او را گرفتم اما نتوانستم او را باز دارم . رسول خدا(ص) فرمود: ام سلمه من گريه نمي كنم كه چرا حسين آمده ، گريه ام براي اين است كه جبرئيل گزارش هاي او را برايم نقل كرد. كربلاي حسينم را نشانم داد و از خاك قبرش براي من هديه آورد. اينك در دست من است . آن را نگهدار هر وقت ديدي خون شده ، بدان حسين كشته شده است .

لذا به حكم قِرآن مجيد مسلمانان بايد به رسول خدا اقتدا نمايند و عزاي امام حسين (ع) را برپا كنند.