بازگشت

شب عاشورا


شب عاشورا را با آن كه دشمن امتناع داشت مهلت گرفتند. ابن سعد به يكي از لشگريان خود گفت : اگر مي دانستم كه فردا با ما كنار نمي آيند و بر قصد و تصميم خود باقي هستند هيچ تأخير نمي انداختيم و در همان ساعت مي جنگيديم .

سرانجام شب عاشورا رسيد امام اصحاب خود را جمع كردند و با آنان به صحبت پرداختند و بعد خيمه ها را به يكديگر متصل كردند و اطراف آن را خندق كندند و از هيزم پر كردند كه جنگ فقط از رو به رو باشد و دشمن از پشت سر حمله نكند و ديگر آن كه حضرت ابوالفضل را همراه سي نفر سوار و بيست نفر پياده فرستادند كه چند مشك آب بانهايت خوف و بيم آوردند و به اصحاب خود فرمودند: از اين آب بنوشيد كه آخر توشه شماست وضو بگيريد و غسل كنيد و جامه هاي خود را كه كفن هاي شماست ، شست و شو دهيد و تمام شب را به عبادت و دعا و تلاوت قرآن و تضرع و مناجات به سر آوردند.