بازگشت

از ولادت تا امامت


آن حضرت در سه شنبه يا پنجشنبه سوم ماه شعبان به دنيا آمد. مادرش فاطمه زهرا (س) او را به نزد جدش رسول خدا برد و آن حضرت وي را حسين نام نهاد و براي اوگوسفند نري عقيقه كردند. رسول خدا حسين را در دامنش گذاشت و اذان را در گوش راست و اقامه را در گوش چپ او گفتند.

امام حسين (ع) در دوران امامان زمان خويش ـ امير المؤمنين و امام حسن (ع) ـ همواره يار و مدد كار و مطيع آنان بودند، پس از شهادت امام حسن (ع). عده اي از شيعيان براي امام نامه نوشتند كه با وي بيعت كنند و بيعت خود را با معاويه بشكنند اما، امام (ع) براي وفادار ماندن به پيمان صلح برادر پيشنهاد آنان را نپذيرفتند. هنگامي كه معاويه از دنيا رفت يزيد براي وليد حاكم مدينه نامه نوشت كه از امام حسين (ع) و عبدالله بن زبير و عبدالله بن عمر بيعت بگيرند، وليد با فرستادن شخصي به نزد امام و ابن زبير آنها را به دارالاماره خواسته ، و فرمان يزيد را به آنان ابلاغ كرد.

امام فرمود: اي وليد تو به بيعت گرفتن من در خفا اكتفاء نمي كني ؟ گفت : آري چنين است . فرمود: فكرهايم را مي كنم و از مجلس خارج شد.

عبدالله بن زبير شبانه به طرف مكه گريخت . دو شب از ماه رجب مانده بود كه امام (ع) با فرزندان و برادرانش و جمعي از اهل بيت به طرف مكه رفتند. حضرت روز سوم به مكه رسيدند، مردم به نزد وي آمدند، ابن زبير هم در مكه به ديدن امام آمد. او از ورود امام به مكه ناراحت بود، زيرا مي دانست در صورت بودن امام در مكه كسي با او بيعت نمي كند.

بعد عده اي براي امام نامه نوشتند كه به طرف كوفه بيايند، امام فرمود: من فرستاده خود را به طرف كوفه مي فرستم اگر گفت كه شما رأي داديد پس به طرف كوفه خواهم آمد.امام فرستاده هاي خود را به طرف كوفه فرستاد بعد از مدتي مسلم براي امام نامه نوشتند كه هجده هزار نفر با شما بيعت مي كنند، پس امام تصميم گرفت به طرف كوفه بيايند، عده اي با توجه به سوابق پيمان شكني كوفيان امام را از رفتن به كوفه منع كردند و به ماندن در مكه تشويق مي نمودند. امام (ع) در جواب آنان فرمود: ناگزير به اين كار هستم چون اگر در مكه بمانم يزيد خونم را در اين جا مي ريزد. آن حضرت آماده شد تا با جمعي ازياران و خانواده خويش به طرف عراق برود در بين راه در منزلي به نام «زباله » خبر شهادت حضرت مسلم به امام رسيد. امام در ميان راه بسياري را مي بيند و دعوت به ياري مي كند و سرنوشت كوفه و مسلم و فرستاده هايش را براي آنان تعريف مي كند. وقتي در روز دوم محرم به كربلا رسيدند به اصحاب خود اين جمله را گفتند؛ كه اين جا همان مكاني است كه جدم رسول خدا به من گفته بودند پس خيمه ها را در همان مكان كه ـ كربلا ـ باشد بنا نهادند. بلي روز دوم كه وارد كربلا شدند مصائب اهل بيت شروع مي شود و هر چه از محرم مي گذرد و به عاشورا نزديك مي شود حزن و اندوه و غم آنها بيشتر مي شود.