بازگشت

كاپتين . ه- نيبلت . ج . پ


نيبلت ، به آخرين شب حيات بابركت امام در كربلا اشاره مي نمايد كه امام حوادث روز عاشورا را به يارانش توضيح داد و فرمود كساني كه با حسين بمانند جز به مرگ نينديشند. از اين رو از همه خواست كه در تاريكي امام را ترك نمايند.

«آن شب هنگامي كه آتش اردوها در اطراف او در بيابان شعله مي زد، امام پيروانش را جمع كرد و در يك سخنراني طولاني و قلب نواز گفت : كساني كه با من بمانند فردا شهيد خواهند شد. سپس عمل بسيار زيبايي انجام داد كه نشانه آگاهي كامل او از ضعف بشري و قدرت روح فداكاري وي و علامت قلب رئوف آن بزرگوار بود... به پيروان خود گفت كه هركس جرئت و قوت ايستادگي و شهادت را در خود نمي بيند در تاريكي به طور ناشناس و بدون خجلت برود. صبح روز عاشورا كه ابرهاي ارغواني در آسمان شرق جمع مي شد هفتاد و يك نفر با ايمان دور امام را گرفتند و همگي آماده مرگ و شهادت بودند».

يكي از مقتل نويسان شب عاشورا را چنين نقل مي نمايد:

«حسين بن علي يارانش را جمع كرد و پس از حمد و ثناي خدا گفت : خدايا تو را مي ستايم كه ما را به وسيله نبوت گرامي داشتي به ما قرآن آموختي در دين بصيرتمان عنايت كردي ... من هيچ كس را شايسته و بهتر از ياران خود و هيچ خانداني را صادق تر و متحدتر از خاندانم نديده ام . خداوند از جانب من بهترين پاداش به شما بدهد... بدانيد كه من همه شما را آزاد كرده و بيعت خود را از شما برداشتم ، تاريكي شب پوشش مناسبي است كه سواره شده و برويد... زيرا اينان مرا خواسته و اگر به من دست يابند ديگران را دنبال نمي كنند... جوابي كه شنيده شد سوگند به خدا چنين نمي كنيم ، بلكه جان و مال و خانواده خود را فدايت كرده و همراه تو مي جنگيم تا به خواسته ات برسيم خداوند زندگي بدون تو را زشت گرداند».

صاحب لهوف آخرين شب زندگاني امام حسين (ع) را چنين مي نگارد:

«چون شب عاشورا در رسيد، حضرت سيدالشهدا (ع) اصحاب و ياران خود را جمع نمود و شرايط حمد و ثنا الهي به جا آورد و به يارانش فرمود من هيچ اصحابي را صالح تر و بهتر از شما و نه اهل بيتي را فاضل تر و شايسته تر از اهل بيت خويش نمي دانم . خدا به همگي شما جزاي خير دهد، اينك تاريكي شب شما را فرا گرفته است هر يك از شمادست يكي از مردان اهل بيت مرا بگيريد و در اين شب تار از دور من متفرق شويد؛ زيرااراده دشمن به جز من نيست ... پس از حضرت حسين (ع) جمله به سخن در آمدند ونخست قمر بني هاشم ، جناب ابوالفضل العباس (ع) گفت : بعد از تو در دنيا چگونه زنده بمانيم ؟ هر گز خدا چنين روزي را به ما نشان ندهد و ساير برادران نيز تابع او شدند.

سپس آن حضرت نظري به فرزندان عقيل نمود و فرمود: مصيبت مسلم بن عقيل شما را بس است . من شما را اذن دادم به هر جا كه خواهيد برويد... پاسخ شنيده شد... يابن رسول الله، هرگز از تو جدا نمي شويم ولكن خويش را سپر بلا مي نماييم تا در پيش روي تو كشته شويم در هر مورد كه تو باشي ما هم با تو خواهيم بود خدا زندگاني را بعد از تو زشت گرداند».