بازگشت

سكوت فعال


پس از برادر او نيز در كناره امن حرم پيامبر آرام گرفت و جليس بيت و محراب گشت وترك لذات گفت : «و أنت في حرم جدك قاطن .. جليس البيت و المحراب ، معتزل عن اللذات و الشهوات » اما بين او و ظالمان خط پر رنگي از تفاوت است «و للظالمين مباين ٌ» او اگر چه بنابر مصالح دست بر قبضه جهاد و شهادت ندارد، اما بر انكار قلبي وزباني تا حد ممكن پاي مي فشارد، چرا كه او عارفي زنداني در كنج سجاده نيست : «و تنكر المنكرات بقلبك ولسانك علي حسب طاقتك » و از آن جمله مي توان بر شمرد:

نامه اش به حكومت فتنه : كه در آن نامه نوشت : «به خدا سوگند من فتنه اي براي مردم بزرگ تر از حكومت تو نمي بينم ... به خدا قسم من جهاد با تو را برترين كارها مي دانم و به آن سبب تقرب خدايم را مي جويم .»

بيان كننده منزلت خاندان وحي : در مجلسي بر معاويه مي شورد و خود را فرزند كسي كه در پاكي به مانند آب اسمان است ، بر مي شمرد. اهل وتبار خويش را نيك نام و شريف معرفي مي كند و همه اين ها را نه براي كسب افتخار و امتياز جاهلي ، بلكه در پيوندي با خدا به ارزيابي مي نشيند: «من فرزند آنم كه خشنودي اش ، رضاي خداي رحمان و خشمش غضب خدا است .»

كنگره حج : در آن كنگره در صحراي مني و در جمع تابعين و فرزندان صحابه مي خروشد و معاويه را ستم كار و همه را به حق فراموش شده اش مي خواند.

مرز كشي بين خاندان ولايت و حكومت ظلمت : در ميان سنت هاي رايج قبيله اي كه ازدواج خود مي توانست راهي براي پيوند باشد، امام مبارزه اي ظريف را بر مي گزيند و خواستگاري معاويه را از دختر عبدالله بن جعفر، براي فرزندش يزيد ناكام مي گذارد تا دستاويزي در دستان آن پير زخم خورده ، قرار نگيرد و وسيله كسب اعتبار او و فرزندش فراهم نگردد.

كنايه از كفر: در مجلسي در پاسخ به آنچه معاويه از كشتار شيعيان بيان مي دارد و قصدش تضعيف موقعيت و تهديد امام است ، مي فرمايد: «اما اگر ما پيروانت را بكشيم ، آنان را نه كفن و دفن مي كنيم ونه بر آنان نماز مي گذاريم ». واين همان حكايت سكوت فعالي است كه او بر حسب طاقت وامكانش بدان پرداخت .