بازگشت

سلسله الهي


در ابتداي برخي از زيارات حضرت به ويژه زيارت ناحيه ، آنچه براي ورود زائر پسنديده آمده است ، سلام بر انبياي الهي است : «السلام علي آدم صفوة الله، السلام علي شيث ... السلام علي إبراهيم و...» اين سلسله به همراه درودهاي متصل و برشمردن صفات نيكوي هر كدام از اين برگزيدگان ادامه مي يابد تا به «السلام علي محمد حبيب الله وصفوته » مي رسد. از اين پس نيز سلام ها به امير مؤمنان ، فاطمه زهرا، امام حسن و سرانجام سيد الشهدا نثار مي شود. با پس زني حجاب ها آنچه از ميان اين باغستان پر نشاط سلام ها بر مي آيد، در واقع تنها عرض ادبي خالي نيست ، بلكه در اين بين مي توان يك «اتحادي معنوي » را نتيجه گرفت . فقرات زيارت به ما اين گونه مي فهماند كه امام شهيد در پيوندي معنوي با سلسله اي الهي است . او نسبت به آدم نه از حيث صلب بلكه از حيث پيام آوري ورسالت داري مي برد، به تعبيري او دارنده همه خوبي هاست كه آن شريفان داشته اند. مگر نيست كه او مصباح هدايت است و سفينه نجات و انبياء نيز چنين بوده اند: (وجعلناهم أئمة ً يهدون بأمرنا) مگر نيست كه او در راه حق ترسي نمي شناسد و مي گويد: «لو لم يكن في الدنيا ملجأ ولا مأوي لما بايعت يزيد» وانبيا نيز بنا بر توصيف او اين چنين هستند: (الذين يبلغون رسالات الله ويخشونه ولايخشون أحداً إلا الله). همو است كه فرياد بر مي آورد «أريد أن آمر بالمعروف وأنهي عن المنكر» وانبيا نيز از همين جام جرعه نوش شهادتند و رنگ آن مي پذيرند: (ويقتلون النّبيّن بغير حق ). او طاغوت مي شكند و بعثت انبيا نيز بر همين تعلق گرفته است : (ولقدبعثنا في كل اُمة رسولاً أن اعبدوا الله واجتنبوا الطاغوت ) او رهايي عباد را از «زندان جهالت ها» مي طلبد و به مقام «وبذل مهجته فيك ليستنقذ عبادك من الجهالة و حيرة الضلاله » مي رسد و انبياء نيز پيوند خويش با خدا اين چنين استوار مي كنند: (هو الذي بعث في الاُميين رسولاً منهم يتلوا عليهم آياته و يزكيهم و يعلمهم الكتاب و الحكمة و إن كانوا من قبل ضلال ٍ مبين ). و اين را نيز بگذار و بگذريم تا شايد در آنچه آينده خواهدآمد، بتوانيم گوشه هايي ديگر را بپيماييم . و اين همه نشان دهنده آن است كه از نخست انبيا تا حسين (ع) همه عضو قبيله الهي و حزب رحماني هستند و چه نسبي شريف تر و برتر از اين .