بازگشت

صولت شكن يهود


در جريان مباهله ، رهبر اسلام حضرت محمد مصطفي (ص) مسيحيان نجران را براي پذيرش اسلام دعوت كرد؛ اما آنان حاضر شدند نخست با رسول خدا مذاكره كنند و از نزديك با آن حضرت آشنا شوند؛ لذا جمعي از دانشمندان آنان كه تقريباً هفتاد نفر بودند و برخي از ناظرين كه جمعاً حدود سيصدنفر مي شدند و در رأس اين جماعت دو نفر به نامهاي : «سيد» و «عاقب » و طبق بيان بعضي از مفسّرين «جاثليق » و «علقمه » بودند،براي مذاكره حضور يافتند.

نخست از پيامبراسلام (ص) سؤال كردند: اي محمد! هنوز فرزندي را ديده اي كه بدون پدر متولد شود؟! و اگر نديده اي چگونه ادعا داري كه عيسي پسر مريم است ولي پدر ندارد!؟

در اين هنگام ، خداوندمتعال اين آيات نوراني را براي حضرت نازل فرمود:

(فَـقل تعالوا نَدْع ُ أبنائنا و أبناءكم و نساءنا و نساءكم و أنفسنا و أنفسكم )؛

«بگو بياييد ما فرزندان مان و زنان مان و خودمان را و شما نيز فرزندان تان و زنان تان و خودتان را بخوانيد، آنگاه با هم مباهله نماييم و سپس لعنت خدا را بر دروغگويان قرار دهيم ».

در پي نزول اين آيات شريفه ، رسول خدا (ص) به آنان پيشنهاد مباهله داد. سيد وعاقب كه از علماي بزرگ مسيحي بودند، پيشنهاد را قبول كردند و ضمناً يك شب را مهلت خواستند تا براي مباهله حاضر شوند. علماي مسيحي نزد اسقف رفته و گفتند:رهبر مسلمانان به ما چنين پيشنهادي كرده است . نظر شما چيست ؟

اسقف كه مردي هوشمند بود ـ گفت : فردا ملاحظه كنيد محمد با چه افرادي براي مباهله مي آيد، اگر به همراه خانواده خود بيايد، با او مباهله نخواهيم كرد، اما اگر با اصحاب و ياران خود، باشد، مباهله ضرري ندارد.

روز بعد، علماي نصاري و اسقف آنان ، مشاهده كردند كه رسول خدا (ص) با برخي ازهمراهانش به سوي محل مباهله در حركت است . اسقف ، اطرافيان پيامبر را نمي شناخت .لذا پرسيد: همراهيان پيامبر چه كساني هستند؟

اطرافيان او گفتند: جواني كه پشت سر محمد است ، علي پسر عم ّ اوست و آن دو كودك نيز نوه هاي او حسن و حسين و آن زن هم فاطمه زهرا دختر اوست .

وقتي اسقف مشاهده كرد كه پيامبر با نزديكترين و عزيزترين كسانش به مباهله آمده گفت : اي پيروان مسيح ! به خدا سوگند من در چهره آنان چنان آثار حقانيت و ايماني را ملاحظه مي كنم كه اگر دعا كنند، كوهها از جا كنده خواهد شد، لذا به پيامبر (ص) عرضه داشت : ما حاضر به مباهله نيستيم و هركس بر دين خود بماند!

حضرت محمد (ص) آنها را دعوت به اسلام كرد ولي آنان اسلام را نپذيرفتند.حضرت فرمود: من شما را مجازات خواهم كرد. آنان گفتند: ما نيروي جنگ با اعراب را نداريم بلكه با شما بر اين اساس صلح مي كنيم كه در هر سال براي شما دو هزار حُلّه بدهيم . رسول گرامي اسلام (ص) اين پيشنهاد را پذيرفت و صلحنامه را نوشت و مهر وامضانمود.