بازگشت

حسين را تنها نمي گذارم


يكي از آن مواقع حساس وقتي است كه شمر از هم طائفه گي خود با ام البنين سوء استفاده كرد و خواست با دادن امان نامه عبيدالله به فرزندان ام البنين بر زخم دل عزيززهرا نمك بپاشد ولي اين جا عباس غيرت و مردانگي خود را به نمايش گذاشت و نه تنها از امان نامه او خوشحال نشد، كه حتي از او خشمگين شد و فرمود:

«تبت يداك ولعن ماجئتنا به من امانك يا عدو الله أتأمرنا أن نترك أخانا وسيّدنا الحسين بن فاطمة : وندخل في طاعة اللعناء و أولاد اللعناء؟!؛ دستانت بريده باد و لعنت بران اماني كه براي ما آورده اي ! اي دشمن خدا! به ما پيشنهاد مي كني كه برادر و آقاي خود حسين فرزند فاطمه (س) را رها كنيم و در تحت فرمان ملعونين وفرزندان ملعونين درائيم .»

و يكي ديگر از حساس ترين لحظاتي كه عباس با سخنان خود بر قوت دل برادرش حسين افزود، شب عاشورا بود كه بعد از خطبه ابي عبدالله (ع) به نمايندگي از اهل بيت ،امام را مخاطب ساخت و عرض كرد:

«هرگز تو را ترك نخواهيم كرد. آيا پس از تو زنده بمانيم ؟ خداوند هرگز چنين روزي را نياورد»