بازگشت

اشعاري كوتاه در منقبت سالار شهيدان






در خلقت ماسوي سهيم است حسين

در نزد خدا ذبح عظيم است حسين



اي غرق گنه بگير دامانش را

زيرا چو خداي خود كريم است حسين



عالم همه قطره اند و درياست حسين

خوبان همه بنده اند و مولاست حسين



ترسم كه شفاعت كند از قاتل خويش

از بس كه كرم داد و آقاست حسين






هر كس كه حسيني است، حقيرش مشمار

در رتبه كبير است، صغيرش مشمار



عنوان گدايي درش آقايي است

آقاست گداي او، فقيرش مشمار



در پاي حسين جان فشاندن چه خوش است

وز خاك درش بوسه ستادن چه خوش است



يك روز وضو گرفتن از آب فرات

وندر حرمش نماز خواندن چه خوش است



روزي كه گل آدم و حوا بسرشتند

بر ناي حسين بن علي گريه نوشتند



فرمود نبي در صف گريه كنانش

والله كه اين طائفه از اهل بهشتند






خوشا جاني كه جانانش حسين است

خوشا دردي كه درمانش حسين است



بود فرمانرواي كشور دل

خوشا ملكي كه سلطانش حسين است



بر مشامم مي رسد هر لحظه بوي كربلا

بر دلم ترسم بماند آرزوي كربلا



تشنه ي آب فراتم اي اجل مهلت بده

تا بگيرم در بغل قبر شهيد كربلا



من از كودكي عاشقت بوده ام

قبولم نما گرچه آلوده ام



مبادا براني مرا از درت

به پهلوي بشكسته ي مادرت