مرثيه ي امام حسين
«صامت»
آب و نان جانند اما اين كجا و آن كجا
هر دو يكسانند اما اين كجا و آن كجا
قلب امكان، احمد ختمي مآب و بولهب
هر دو انسانند اما اين كجا و آن كجا
نزد اهل صورت و معني، شه دين با يزيد
هر دو سلطانند اما اين كجا و آن كجا
در ره جانان نثار جان و بذل سيم و زر
هر دو آسانند اما اين كجا و آن كجا
چشم كور و قلب نابينا براي آدمي
هر دو نقصانند اما اين كجا و آن كجا
در زمين كربلا حر و حسين تشنه لب
هر دو مهمانند اما اين كجا و آن كجا
دعوي دين داري و سر دادن اندر راه دين
هر دو برهانند اما اين كجا و آن كجا
دوست با دشمن ز صبر و طاقت شاه شهيد
هر دو حيرانند اما اين كجا و آن كجا
شاه دين در فكر آب و شمر دون در فكر خون
هر دو عطشانند اما اين كجا و آن كجا
آفتاب اندر فلك، رأس حسين اندر تنور
هر دو تابانند اما اين كجا و آن كجا
زينب دل خون و ابن سعد از بهر حسين
هر دو گريانند اما اين كجا و آن كجا
از براي ماتم فرزند زهرا عرش و فرش
هر دو لرزانند اما اين كجا و آن كجا
حلقه ي گيسوي اكبر، قلب ليلاي غريب
هر دو پيچانند اما اين كجا و آن كجا
ماه در گردون، سر سالار دين اندر تنور
هر دو رخشانند اما اين كجا و آن كجا
قلب زينب با خيام عصمت آل رسول
هر دو سوزانند اما اين كجا و آن كجا
دعوي اسلام و قتل شاه دين بهر يزيد
هر دو عصيانند اما اين كجا و آن كجا
مهرباني با يتيمان يا به اطفال حسين
هر دو احسانند اما اين كجا و آن كجا