بازگشت

دعاي مستجاب


از امام صادق عليه السلام روايت شده است كه:

«روزي زني بد حجاب، به دور خانه ي خدا در حال طواف بود! در حاليكه مردي هوس ران او را تعقيب مي كرد. آن زن بازوي برهنه اش را از ميان جامه اش بيرون آورد و در مقابل ديد آن مرد قرار داد و او نيز دست دراز كرد و بازوي او را گرفت؛ ناگهان دست مرد شهوت ران به بازوي برهنه ي آن زن چسبيد و هر چه كرد جدا نشد. مردم اجتماع نمودند و آن دو را نزد حاكم مدينه بردند. حاكم، علما و دانشمندان را احضار كرد و رأي آنان را در اين باره خواست.»

جملگي گفتند: «بايد دست مرد قطع شود چرا كه جنايتكار است و خداوند او را اين چنين عقاب نموده است.»

حاكم گفت: «آيا در اين شهر كسي از فرزندان پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم حاضر است تا رأي او را نيز در اين باره جويا شوم و از حكم واقعي خداوند آگاه شوم.»


گفتند: «آري، امام حسين عليه السلام شب گذشته وارد مدينه شده است.»

حاكم كسي را به حضور امام عليه السلام روانه كرد و از او دعوت نمود تا در مجلس حاضر شود. هنگامي كه آن حضرت وارد مجلس شد و از جريان آگاهي يافت و آن زن و مرد را در آن حالت عجيب مشاهده نمود، به طرف خانه ي خدا رفت و دستانش را به سوي آسمان بلند نمود و پس از مدتي طولاني دعا و نيايش به مجلس بازگشت. آنگاه عباي مبارك را بر دوش آن زن و مرد مجرم كشيد و دعا نمود. آنگاه عبا را كنار زد. حضار مجلس با كمال تعجب و شگفتي ديدند كه دست مرد از بازوي آن زن جدا شده و به حالت طبيعي بازگشته است.

حاكم گفت، «آيا اين مرد را به خاطر جنايتش كيفر نمي دهي؟»

امام عليه السلام فرمود: «نه.» [1] .

(شايد به اين جهت كه همان مقدار كيفر الهي براي تنبيه او كافي بود و پذيرش دعاي امام عليه السلام از جانب خداوند نشان از بخشش آن مرد مجرم داشت.).



پاورقي

[1] بحارالأنوار، ج 44، ص 183.